رأی وحدت رویه شماره 753 مورخ 4/8/1395 هیأت عمومی دیوان عالی کشور
رأی وحدت رویه شماره 753 مورخ 4/8/1395 هیأت عمومی دیوان عالی کشور
رأی وحدت رویه شماره 753 مورخ 4/8/1395 هیأت عمومی دیوان عالی کشور
عزل و تعیین قیّم جدید و تعیین قیّم موقت و سایر امور محجور راجع به دادگاهی است که بدواً تعیین قیم کرده است
شماره9444/152/110 مورخ 4/8/1395
مدیرعامل محترم روزنامه رسمی کشور
گزارش پرونده وحدت رویه ردیف 95/19 هیأت عمومی دیوان عالی کشور با مقدمه مربوط و رأی آن به شرح ذیل تنظیم و جهت چاپ و نشر ایفاد میگردد.
معاون قضائی دیوان عالی کشور ـ ابراهیم ابراهیمی
مقدمه
جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور در مورد پرونده وحدت رویه ردیف 95/19 رأس ساعت 8:30 روز سهشنبه مورخ 02/06/1395 به ریاست حضرت حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای حسین کریمی رئیس دیوان عالیکشور و با حضور حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای محمدجعفر منتظری دادستان کل کشور و شرکت جنابان آقایان رؤسا، مستشاران و اعضای معاون کلیه شعب دیوانعالیکشور، در سالن هیأت عمومی تشکیل شد و پس از تلاوت آیاتی از کلام الله مجید و قرائت گزارش پرونده و طرح و بررسی نظریات مختلف اعضای شرکت کننده در خصوص مورد و استماع نظر دادستان محترم کل کشور که به ترتیب ذیل منعکس میگردد، به صدور رأی وحدت رویه قضایی شماره 753ـ 02/06/1395 منتهی گردید.
الف: گزارش پرونده
احتراماً معروض میدارد: بر اساس گزارش 201/5944/9001ـ 7/11/1394 آقای دادستان محترم عمومی و انقلاب تهران از شعب سوم و سی و هفتم دیوان عالی کشور طی پروندههای 1923 و 200030 با اختلاف استنباط از مقررات قانونی امور حسبی و قانون مدنی، درباره صلاحیت مرجع قضایی رسیدگیکننده به امور محجورین، آراء متفاوت صادر شده است که خلاصه جریان امر به شرح زیر گزارش میشود:
الف ـ حسب محتویات پرونده کلاسه 1923 شعبه سوم دیوان عالی کشور، شعبه 45 دادگاه عمومی تهران با درخواست اداره سرپرستی و امور محجورین دادسرای عمومی این شهرستان، حکم حجر متصل به زمان صغر آقای حسین … را به علت عقبماندگی ذهنی طی دادنامه شماره 252ـ31/2/1384 صادر کرده که قطعی شده است و مادر وی هم به موجب دادنامه شماره 1084ـ13/4/1384 شعبه 248 دادگاه عمومی تهران به قیمومت منصوب گردیده و قیمنامه شماره 34/12/84 ـ13/4/1384 نیز از طرف ریاست اداره امور سرپرستی صادر شده است که متعاقب آن بنیاد شهید و امور ایثارگران منطقه 2 تهران ابطال قیمنامه صادره و تعیین قیم جایگزین یا ضم امین را خواستار شدهاند که در این راستا نسبت به احضار قیم اقدام و مقرر شده که محجور هم مجدداً مورد معاینه واقع شود که برای انجام آن به دادسرای عمومی شهرستان قم نیابت قضایی داده شده که محجور با اعلام نشانی خود، احاله پرونده به دادسرای قم را خواستار شده و شعبه 12 ناحیه 25 دادسرای عمومی تهران با لحاظ تغییر محل سکونت محجور و با استناد به ماده 48 قانون امور حسبی، پرونده را برای ادامه رسیدگی به دادسرای قم ارسال کرده، ولی وکیل قیم محجور، طی لایحه تقدیمی اعلام کرده است که طبق ماده 1006 قانون مدنی، اقامتگاه محجور همان اقامتگاه قیم است و چون قیم ساکن تهران است، ارجاع پرونده به مرجع ذیصلاح را تقاضا کرده و دادیار دادسرای عمومی قم هم طی تصمیم مورخ 11/2/1392 با توجه به ماده 1006 قانون مدنی، مرجع صالح را اداره سرپرستی دادسرای عمومی تهران اعلام و در اجرای تبصره ماده 27 قانون آیین دادرسی مدنی پرونده را جهت حل اختلاف به دیوان عالی کشور ارسال داشته که پس از ثبت در دستور کار شعبه سوم قرار گرفته که نهایتاً طی دادنامه شماره 0115ـ27/3/1392 به شرح ذیل اقدام کردهاند:
با توجه به تعیین قیم برای محجور و ماده 1006 قانون مدنی و اقدامات و تصمیمات اداره سرپرستی و امور محجورین دادسرای عمومی و انقلاب، با تأیید نظر دادسرای عمومی شهرستان قم و نقض تصمیم شماره 00377ـ14/11/1391 شعبه 12 دادیاری ناحیه 25 دادسرای عمومی و انقلاب تهران حل اختلاف میشود.
ب ـ مطابق پرونده200030 شعبه سی و هفتم دیوان عالی کشور، شعبه 45 دادگاه عمومی در اجرای درخواست شماره 7/920045ـ10/2/1392 ناحیه 25 دادسرای عمومی تهران حکم حجر آقای محمدرضا … را به علت عقبماندگی ذهنی صادر و پس از قطعیت آن خواهرش فریده … طی دادنامه شماره 0916ـ 15/7/1392 شعبه 247 دادگاه عمومی تهران به عنوان قیم محجور منصوب و قیمنامه شماره 7/940045ـ 15/7/1392 نیز در خصوص مورد صادر و تحویل گردیده است و چون قیم در مهرشهر کرج ساکن بوده، لذا پرونده سرپرستی با استناد به ماده 1006 قانون مدنی، طی نامه شماره 0439 ـ 17/7/1392 دادیار شعبه 7 ناحیه 25 دادسرای عمومی و انقلاب تهران به دادسرای کرج ارسال شده و دادسرای این شهرستان هم حدود دو سال پس از رسیدگی به پرونده محجور، سرانجام طی یادداشت مورخ 13/5/1394 صفحه 60 پرونده، مرقوم داشتهاند که چون شعبه هفتم ناحیه 25 دادسرای عمومی به لحاظ محل سکونت قیم در کرج، پرونده را به دادسرای عمومی و انقلاب کرج ارسال نموده، در صورتی که محجور به نام محمدرضا … ساکن تهران میباشد و به استناد ماده 48 قانون امور حسبی که قانون خاص میباشد، دادسرای محل سکونت محجور صالح به رسیدگی است، علیهذا پرونده جهت حل اختلاف در صلاحیت در اجرای تبصره ماده 27 قانون آیین دادرسی مدنی به دیوان عالی کشور ارسال شود که پس از ارجاع امر به شعبه سی و هفتم دیوان عالی کشور دادنامه شماره 3905ـ7/9/1394 را به شرح زیر صادر کردهاند:
نظر به اینکه ملاک رسیدگی به امور محجور ناظر به دادگاه محل اقامت محجور است و نه قیم مستنداً به ماده 48 به بعد قانون امور حسبی و تبصره ذیل ماده 27 قانون آیین دادرسی مدنی با اعلام صلاحیت دادسرای تهران حل اختلاف میشود.
با توجه به مراتب مذکور نظر به اینکه شعبه سوم دیوان عالی کشور طی دادنامه شماره 0115ـ27/3/1392 مرجع قضایی محل اقامت قیم و شعبه سی و هفتم به موجب دادنامه شماره 3905ـ7/9/1394 مرجع قضایی محل اقامت محجور را برای رسیدگی به امور محجورین صالح دانستهاند و با این کیفیت از شعب مرقوم با اختلاف استنباط از مواد 1006 قانون مدنی و 48 قانون امور حسبی آراء متهافت صادر گردیده است، لذا با استناد به ماده 471 قانون آیین دادرسی کیفری صدور رأی وحدت رویه قضایی را تقاضا مینماید.
معاون قضایی دیوان عالی کشور ـ حسین مختاری
ب: نظریه دادستان کل کشور
«ماده 48 قانون امور حسبی که در مقام تعیین دادگاه صالح برای امور قیمومت محجور است به صراحت دادگاه محل اقامت محجور و در صورت نداشتن اقامتگاه، دادگاه محل سکونت وی را صالح برای امور محجور دانسته است. این ماده قانونی مؤخر از ماده 1006 قانون مدنی که اقامتگاه صغیر و محجور را همان اقامتگاه قیم میداند، میباشد و وارد بر آن است. همچنین مفاد ماده 54 قانون امور حسبی که امور محجور را راجع به دادگاه تعیینکننده قیم اولیه دانسته فرع بر موضوع ماده 48 میباشد. بنابراین رأی شعبه سی و هفتم دیوان عالی کشور که مشعر بر این نظریه است صائب و قابل تأیید میباشد.»
ج: رأی وحدت رویه شماره 753ـ2/6/1395 هیأت عمومی دیوان عالی کشور
حکم ماده 48 قانون امور حسبی که مقرر داشته «امور قیمومت راجع به دادگاهی است که اقامتگاه محجور در حوزه آن دادگاه است» و در رأی وحدت رویه شماره 224ـ 27/7/1323 هیأت عمومی دیوان عالی کشور نیز بر آن تأکید شده است، ناظر به مواردی است که ابتدائاً باید برای محجور قیم تعیین شود و لکن بعد از تعیین قیم به حکم ماده 54 همان قانون «عزل و تعیین قیم جدید و تعیین قیم موقت و سایر امور محجور که راجع به دادگاه است با دادگاهی است که بدواً تعیین قیم کرده است»، بر این اساس در مواردی که دادستان هم طبق ماده 21 قانون یاد شده مکلّف به اقدامی باشد، دادسرایی که در معیت این دادگاه انجام وظیفه مینماید، صالح به رسیدگی است. بنابراین، رأی شعبه سوم دیوان عالی کشور در حدّی که با این نظر انطباق دارد به اکثریت آراء صحیح و قانونی تشخیص داده میشود. این رأی طبق ماده 471 قانون آیین دادرسی کیفری در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاهها و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازمالاتباع است.
هیأت عمومی دیوان عالی کشور
به نقل از روزنامه رسمی شماره 20875 مورخ 1395/8/16