دومینوی جدایی از اتحادیه اروپا و سازمان ملل
دومینوی جدایی از اتحادیه اروپا و سازمان ملل
دومینوی جدایی از اتحادیه اروپا و سازمان ملل
همهپرسی جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا برگزار و در پایان شمارش آرا، مشخص شد که 52% رأیدهندگان به خروج انگلستان از اتحادیه اروپا رأی دادهاند. بسیاری از کارشناسان این رأی تاریخی را آغازی بر یک دومینو دانستهاند که میتواند حیات اتحادیه اروپا و حتی بریتانیای متحد را بهچالش بکشد. اما باید توجه کرد که اتحادیه اروپا اولین سازمان بینالدولی نیست که دچار چنین بحران هویتی میشود.
مستندات تاریخی: انحلال جامعه ملل، پیمان ورشو و…
سازمانهای بینالمللی بینالدولی سازمانهایی هستند که متشکل از دولتها میباشند. خواه جهانی باشند، خواه منطقهای. جامعهملل یکی از مهمترین سازمانهای جهانی با صلاحیت عام در تاریخ میباشد که تقریباً در تمامی زمینههای زندگی اجتماعی فعالیت داشت. این سازمان در سال 1920 تشکیل و تا سال 1946 به حیات خود ادامه داد و سرانجام در بیست و یکمین اجلاس عمومی جامعه در سال 1946 رسماً انحلال آن اعلام گردید. درخصوص علل شکست جامعه ملل باید به مشکلات حقوقی آن در سند موسس اشاره کرد. سازمان ملل نیز به شکلی دیگر از همان مشکلات حقوقی رنج میبرد. مشکل دوم ممنوع نشدن توسل به زور بود. میثاق جامعهملل جنگ رامحدود کرد نه ممنوع. سازمان ملل نیز تا کنون در عمل نتوانسته است مانع توسل بهزور شود. مشکل سوم مکانیسم تصمیمگیری در جامعه ملل بود. این مشکل به شکل حادتر و ناعادلانهتری در سازمان ملل وجود دارد.
جامعهملل که بعد از جنگجهانیاول و برای جلوگیری از وقوع جنگ جهانی دیگری تاسیس شده بود چون نتوانست جلوی جنگجهانیدوم را بگیرد، در سال 1946 یعنی بعد از 26 سال فعالیت ناموفق، انحلال خود را اعلام کرد و سازمان ملل که بعد از جنگجهانی دوم تاسیس شد، وارث اموال این سازمان گردید. سازمانهای بینالمللی با سرعتی بهمراتب بیشتراز کشورها، دستخوش تغییر و تحولند. شاید تا رویکار آمدن گورباچف هیچکس حتی جرات نمیکرد تصور جهانی بدون پیمان ورشو را در ذهن بپروراند. اما پیمان ورشو دهههاست که همانند لنین و استالین در گورستان تاریخ آرمیده است. همینطور پیمانهای منطقهای سنتو و سیتو در خاورمیانه که جزیی ناچیز از تاریخند.
اروپا؛ قارهای مغرور
اروپاییها مخصوصاً رجال این قاره در همه زمینههای مترقیانه، خود را مهد تمدن و الگوی دیگر ملل میدانند و همهچیز را نسبت بهخود میسنجند. اگر دقت کرده باشیم عباراتی مثل خاورمیانه، خاوردور و خاورنزدیک اصطلاحاتی هستند که اروپاییها با لحاظ فاصله این مناطق از قاره اروپا ابداع کردهاند. پیشرفت صنعت در این قاره موجب شد که این قاره خود را در تمام زمینهها سرآمد دانسته و از کل جهان انتظار تقلید داشته باشد. غرور کاذبی که به دفعات شکسته شده اما موجب عبرت نشده است.
یکی از این موارد، معاهدات و سازمانهای بینالمللی میباشند. اروپاییها معاهدات مختلفی در زمینههای متنوع تاسیس کرده و بعد از تصویب در این قاره انتظار دارند که دیگر کشورهای جهان نیز بدان ملحق شوند. غافل از اینکه سابقه استعماری این قاره مانع از آن است که دیگر کشورها بتوانند به این معاهدات، کنوانسیونها و سازمانها به دیده تردید ننگرند. مثل معاهدات فضایی، معاهدات مربوط به فضای سایبر، جرم سایبری، معاهدات شیمیایی و…که اکثر آنها ابتر ماندهاند. بهعنوان مثال، کردار نامه فضایی که توسط اتحادیه اروپا تهیه شد نه تنها از جانب چین، ژاپن، هند و دیگر کشورها به چالش کشیده شد بلکه حتی آمریکا هم حاضر به تصویب آن نشد. اما هیچ کدام ازآنها مایه عبرت اروپا نگردید که جهان نسبت به آنها بیاعتمادند.
اما اتفاق اخیر در انگلیس شاید باعث بیداری برخی محافل در اروپا شود. چرا که مردم این قاره نیز به تصمصمگیرانش اظهار بیاعتمادی کردند. اتحادیه اروپا آنقدر مغرور است که بیش از نیمقرن ترکیه را پشت درهای بسته خود نگه داشته است. ترکهای بیچاره که تمام آمال و و آرزوهای خود را در الحاق به اتحادیه اروپا میدانستند حال شاهد فروپاشی این اتحادیه از درون هستند. بههمین دلیل است که اردوغان نیز خواستار برگزاری همهپرسی درخصوص ادامه فرایند مذاکره برای الحاق به اتحادیه اروپا شده است. انتظار میرود که در آینده نزدیک این همهپرسی برگزار شده و نتیجه محکمتر از انگلیس داشته باشد و مردم ترکیه با اکثریت بالای جواب نه، ادامه فرایند الحاق را متوقف و
منتفی نمایند.
شوک اتحادیه اروپا؛ قابل تکرار برای سازمان ملل و علل آن
سازمان ملل که بر ویرانههای جنگ جهانی دوم بنا گردید و برندگان جنگ صرفاً منافع و ملاحظات خود را در منشور این سازمان گنجاندند هرگز نتوانست حتی به اصول اعلامی خود پایبند بوده و نویدبخش جهانی بهتر برای زیست نوع بشر باشد. نگاهی بهتاریخ عملکرد این سازمان در چند دههای که از عمر آن میگذرد نشاندهنده ناکارامدی این سازمان درطول حیات خود بوده است. عجیب است که ما تصور میکنیم سازمانملل از بدو تاریخ بوده و تصور جهانی بدون این سازمان در مخیله و تصور ما نمیگنجد. درحالیکه فقط هفتاد سال از تولد این سازمان میگذرد. سازمانی که مثل سلف خود یعنی جامعه ملل، مرده بهدنیا آمد.
سازمان ملل تاکنون نتوانسته در پیشگیری و حل بحرانها و معضلات منطقهای و جهانی کارنامهای بهتر از جامعه ملل داشته باشد که حتی ضعیفتر از آن عمل کرده و مطلقاً نتوانسته است عملکرد قابل قبولی از فعالیتهای خود ارائه نماید. فارغ از مباحث تاریخی، نگاهی بهبحرانهای فزاینده منطقهای و بینالمللی جهان امروز گواهی بر ناکارآمدی این سازمان و حتی سیر قهقرایی آن است. اخیراً نیز بان کی مون در حذف نام عربستان از فهرست کشورهای کودک کش که در قالب دیپلماسی دلار صورت گرفت، تیر خلاص به ته مانده آبروی این سازمان زد. لذا احتمال به چالش کشیدن مشروعیت این سازمان و خروج برخی کشورها از آن وجود دارد. شوکی که مردم انگلیس به اتحادیه اروپا وارد کرد هر کشوری میتواند به سازمان ملل وارد کند.
وقتی جامعهملل بهدلیل ناکارآمدی منحل گردید مستندات قویتری بر ناکارامدی سازمان ملل هست. سازمانی که که خون کودکان یمنی را به ثمن بخسی فروخته بعید نیست که فردا نیز حق وتو از از طریق مزایده به فروش گذاشته و سعودیها نیز به پشتوانه دلارهای نفتی پیروز این مزایده باشند. ذیلاً برخی مباحث و ادله تاریخی ،سیاسی و حقوقی را مطرح میکنیم:
1- عدم اجرای منشور
طبق منشور، اولین هدف سازمان ملل، حفظ صلح و امنیت جهانی است. این موضوع در بند یک ماده یک منشور تصریح شده است. نگاهی به اوضاع حال حاضر جهان، ما را از مراجعه به تاریخ بینیاز میسازد که اولین هدف سازمان در مقایسه با عملکرد آن به یک مزاح بسیار تلخ شباهت دارد. در بند دوم ،بسط روابط دوستانه و در بند سوم، همکاریهای بینالمللی و حقوق بشر مورد توجه قرار گرفته است. آخرین مورد توجه سازمان به حقوق بشر این سازمان را در یمن میبینیم. در اعلامیه هزاره ملل متحد نیز امنیت جهانی و صلح از مهمترین مسائلی است که سازمان ملل مسوولیت آنرا به عهده گرفته است. عملکرد این سازمان در جنگ تحمیلی، در حمله خودسرانه آمریکا به عراق، در بحران بالکان، در چشمپوشی از جنایتهای رژیم صهیونیستی، در بحرانهای آفریقا و…همه موید آن است که اهداف و آرمانهای این سازمان از سند مکتوب منشور فراتر نرفته و هیچ گاه رنگ اجرا به خود ندیده است.
2- ضعف ساختاری
بررسی تاریخ سازمان ملل نشان میدهد که هر کدام از دبیرکلهای این سازمان مثل پطرس غالی که عملکرد نسبتاً مستقلی داشتند با کارشکنیهای آمریکا از موفقیت در ماموریت خود و یا از انتخاب مجدد باز ماندهاند. یا مثل “تریگولی” مجبور به استعفا شده ویا مثل “هامر شولد” کشته شدهاند. انتخاب مجدد بان کی مون نیزبه خاطر سرسپردگی کامل این دیپلمات به آمریکاست.این امر نشان از نا کارآمدی ساختار این سازمان دارد. چرا که دیپلماتهای کارکشته نیز نتوانستند در این ساختار عملکرد موفقی داشته باشند. حق و تو در شورای امنیت نیز مظهر بیعدالتی آشکار در این سازمان است که سخن راندن در این باب توضیح واضحات است. درحال حاضر سازمان ملل فقط نظارهگر بحرانهای جهانی و منطقهای است. ناکارآمدی این سازمان و بده بستانهای پشت پرده در آن به اوج خود رسیده است. هیچ انسان آزادهای در جهان باور ندارد که این سازمان در خدمت نوع بشر است. بلکه به ابزاری برای تضعیف ملتهای مستقل تبدیل شده و بیش از همیشه آلت دست آمریکا میباشد. این سازمان نه تنها از اصول خود عدول کرده بلکه در حال حاضر در خلاف جهت اصول خود حرکت میکند. فشار به هر ملتی که قصد پیشرفت دارد و میخواهد روی پای خود بایستد در سرلوحه برنامههای این سازمان ابزار محور است. آیا زمان آن فرا نرسیده که انحلال این سازمان آمریکایی را فریاد بزنیم؟
خروج از سازمان ملل؛ مصداق تاریخی
درسال 1967 زمانیکه حزب کمونیست اندونزی بهرهبری سوکارنو قدرت را بهدست گرفت، بهدلیل فشارهای بینالمللی، تقاضای خروج از سازمان ملل را مطرح کرد. در فاصله ارائه درخواست خروج و رسیدگی به این مسأله، کودتایی در اندونزی به رهبری سوهارتو صورت گرفت و دولت جدید تقاضای خروج را پس گرفت. همین احتمال در آینده نیز وجود دارد که کشوری نه تنها به منافع مشروع کشورش از طریق سازمان ملل نایل نیامده بلکه فشار بر این دولت نیز باعث طرح خروج از سازمان شود و اگر تعداد این خروج ها زیاد شود میتواند مشروعیت سازمان ملل را با چالش مواجه کرده و زمینه انحلال آنرا فراهم آورد. نظیر همان شوکی که امروزه مردم انگلیس براتحادیه اروپا وارد کردهاند.
منبع: فارس
بازدید: ۲۳