مبنای قضا در سیره رسول الله
مبنای قضا در سیره رسول الله
قضا در اسلام منصبی است الهی، کسی میتواند قضاوت کند که از جانب خدا مستقیماً (مانند پیامبران) و یا بالواسطه (مانند مجتهدین) اجازه قضاوت داشته باشند. قرآن کریم نخست حکم و قضا را مختص ذات باریتعالی دانسته و سپس انبیا را بهعنوان حاکمان و قضات منصوب، از جانب خداوند معرفی نموده است . خداوند خطاب به پیامبر اسلام میفرماید: که بین مردم به اساس کتاب خدا بهحق و عدالت قضاوت کن .
حضرت رسول اکرم در مدینه بهعلاوه اینکه تبلیغ رسالت را انجام میداد به حلوفصل منازعات و اختلافات مردم نیز اهتمام میورزید . قضاوت و داوری را نیز یکی از وظایف الهی خود میدانست و با دقت و حوصلهمندی تمام به دعاوی مردم رسیدگی مینمود. در مدت کوتاه رسالت و حکومت خود در مدینه اساس و شالوده سیستم قضایی بینظیری را درجهان تأسیس کرد که بخشی از مسائل قضا در سیره عملی و قسمت اعظم مسائل و موضوعات قضایی در قول و گفتار آن حضرت تبلوریافته است:
نمونههایی از قضاوت پیامبر اعظم (ص)
موارد قضاوتهای آن حضرت در کتب تاریخ و سیره محدود است، ولی بااینکه محدود است، این موارد محدود بهضمیمه گفتارها و ارشادات، یک سیستم کامل و جامعی را پی ریزی نموده است که مبنا ومنش قضای اسلامیشده است و در اینجا چند مورد از قضاوتهای آ ن حضرت در مسائل حقوقی و کیفری و خانواده ذکر میشود .
الف – قضاوت درباره مسائل حقوقی
از امسلمه روایتشده که سروصدای دو نفر (مدعی و مدعیعلیه) درب منزل شنیده شد و حضرت پیامبر (ص) از منزل خارج شد (بعد از اطلاع از موضوع دعوا) وبه آنها فرمود: من مانند شما انسان هستم و شما جهت رفع خصومت به من مراجعه میکنید و بعضی از شما بهخوبی میتواند مطلب و مقصود خود را بیان سازد و من بر اساس آنچه از شما میشنوم قضاوت مینمایم . پس اگر بر قضیهای حکم کردم که برخلاف واقع باشد، آن قطعهای از آتش است برای کسی که به نفعش حکم شده و میداند که ذیحق نیست، نباید از آن چیزی را بگیرد .
وقتی طرفین این سخنان را از حضرت شنیدند به گریه افتادند، هریکی به دیگری گفت: که حق من مال تو باشد . حضرت فرمود: حال که چنین است آن رابین خود تقسیم نمایید و آنها مال را تقسیم کرده و از یکدیگر حلالیت طلبیدند
این روایت در منابع اهل سنت به عبارات مختلف نقلشده است و در صحیح مسلم، سنن ابیداود و صحیح بخاری و برخی از منابع دیگر . در بعضی منابع عبارات روایت، زیاد است و در بعضی هم کم آمده است:
در منابع روایی شیعه هم شبیه این روایت آمده است . متن ذکرشده در این نوشته برگرفته از «سبل الهدی والرشاد» میباشد . این روایت به تواتر نقلشده است .
مورد دیگر: «عن عدی بن عدی عن ابیه، قال: اختصم امرؤالقیس ورجل من حضر موت إلی رسولالله (ص) فی ارضٍ، فقال: ألک بینه؟ قال:لا، قال: فیمینه،قال: إذن والله یذهب بأرضی،قال: أن ذهب بأرضک بیمینه کان ممن لاینظره الله الیه یوم القیامه ولایزکّیه وله عذاب ٌ الیم قال: ففزع الرجل وردها الیه» . عدی بن عدی از پدرش نقل می کند که امرؤ القیس با مردی از حضرموت باهم، بر سر زمینی، اختلاف داشتند، جهت حل اختلاف خدمت حضرت پیامبر آمدند . حضرت از امرؤالقیس پرسید ایا شاهد داری! جواب داد نه حضرت فرمود پس طرف تو باید قسم بخورد . گفت: بنابراین زمینم از دست میرود . حضرت فرمود: اگر زمین تو بهواسطه قسم او از دستت برود، طرف تو از کسانی خواهد بود که خداوند در روز قیامت به او نظر ننموده واو را تزکیه نخواهد کرد و بر او عذاب دردناک میباشد . وقتی کلام حضرت به اینجا رسید مرد حضرموتی، فریادی کشید و زمین را به صاحبش برگرداند .
ب- قضاوت در حقوق خانواده
مورد دیگر از قضاوت آن حضرت درباره حضانت است . زنی که شوهرش او را طلاق داده بود و شوهر میخواست پسر زن را از او بگیرد . زن مطلقه خدمت حضرت رسید عرض کرد: یا رسول الله! شکم من جایگاه پرورش این بچه وپستانهایم محل نوشیدنی او و آغوشم بستر گرم اوست و پدرش مرا طلاق داده،الان میخواهد او را از من بگیرد؟ حضرت فرمود: تا شوهر اختیار نکردهای تو سزاوارتر به نگهداری طفل و حضانت او هستی!
مورد دیگر از قضاوت آن حضرت متعلق به نفقه است . فاطمه بنت قیس بعدازاینکه شوهرش او ر سه بار طلاق داده بود، خدمت حضرت اقامه دعوا نمود که شوهرش او را طلاق داده به او نفقه و مسکن نمیدهد . حضرت فرمود: که حق نفقه و مسکن ندارد؛ زیرا نفقه و مسکن در طلاق رجعی است نه طلاق بائن .
ج- قضاوت در مسائل کیفری
در امور کیفری حضرت احکام زیادی را صادر نموده و مجرمین را به مجازات رسانده است . بهعنوان نمونه یکی از موارد قضاوت آن حضرت در امور کیفری مورد زیر است:
زنی به نام فاطمه مخزومیه که از قبیله بنی مخزوم بود مرتکب سرقت شد و جریان به سمع مبارک پیامبر (ص) اکرم رسانده شد و برای حضرت ثابت شد که حکم آن، قطع انگشتان دست راست وی میباشد. سران قبیله بنی مخزوم دیدند که اجرای حکم، بزرگترین سرشکستگی و سرافکندگی برای قبیله آنهاست . در فکر چاره افتادند و باهم مشورت کردند و چنین به نتیجه رسیدند که اسامه بن زید، نزدیکترین شخص به پیامبر (ص) میباشد، او را دیدند تا در محضر پیامبر (ص) شفیع گردد، اسامه به محضر آن حضرت آمد و اظهار شفاعت نمود، پیامبر (ص) خشمگین شده و با تندی به او فرمود: ای اسامه! تو میخواهی یکی از حدود الهی تعطیل شود و برای تعطیل شدن قانون خدا، میخواهی شفاعت کنی؟! آنگاه حضرت در مسجد رفت و برای مسلمانان خطابهای خواند ازجمله فرمود: مردمی که پیش از شما زندگی میکردند ازاینرو به هلاکت رسیدند و شیرازه ملّیت آنان از هم گسیخت و پاره شد که هرگاه اگر در میانشان افراد صاحب نفوذ و دارای منزلت اجتماعی مرتکب خلاف میشد، قانون در مورد او اجرا نمیشد، ولی اگر افراد ضعیف جامعه مرتکب عمل خلاف میشد فوراً قانون در مورد آنها اجرا میشد، سوگند به خدا اگر دخترم فاطمه (س) دزدی کند، دستش را قطع خواهم کرد»
مورد دیگر داستان سمره بن جندب است . سمُره بن جندب درجوار خانه مردی از انصار، درخت خرمائی داشت که راه عبور آن، از داخل ملک مرد انصاری میگذشت . سمره برای سرکشی به آن درخت و انجام امور آن به کرّات، سرزده وارد ملک مرد انصاری میشد و بدین ترتیب باعث مزاحمت خانواده آن مرد میشد . مرد انصاری به سمره گفت: که تو سرزده وارد ملک من میشوی و ممکن است خانواده من در وضعیتی باشند که تو نباید آنها را ببینی، من خواهشم اینست که هر وقت آمدی اعلام واستیذان نما تا اهل خانه من مطلع باشند . سمره گفت: من از میان خانه تو بهسوی باغ خود میروم و چون حق عبور دارم، لزومی به اجازه نمیبینم . مرد انصاری مجبور شد به محضر پیامبر اسلام (ص) شکایت نماید . حضرت سمره را خواست و گفت: بعدازاین، هنگام عبور، اجازه بگیر و اعلام کن! سمره گفت: این کار را نخواهم کرد . حضرت فرمود: از این درخت دستبردار وبه ازای آن درخت دیگری با همان اوصاف به تو میدهم، سمره قبول نکرد؛ تا حضرت تعداد را بالا برد و تا ده درخت رساند باز سمره نپذیرفت و در پایان به او وعده معنوی هم داد؛ ولی قبول نکرد . حضرت فرمود: «انک رجل ضارُُّ مضارُُّ ولاضررولاضرارعلی مؤمن ٍ» یعنی تو مرد ضرر دیده و ضرر زنندهای هستی و کسی نباید به مؤمن ضرر بزند . بعد حضرت به آن مرد انصاری دستور داد برو آن درخت را بکن و دور بینداز .
اگرچه برخی از فقها این مورد را ازجمله احکام قضایی پیامبر اسلام که در مقام قضا صادر کرده باشد، نمیدانند و میگویند این مورد از احکام حکومتی پیامبر اسلام است؛ چون حضرت واقعاً در مقام مخاصمه و قطع مرافعه بین مرد انصاری و سمره بن جندب نبوده است؛ زیرا اصل زمین یا درخت خرما، محل نزاع بین انصاری و سمره نبوده و در مالکیت آن خصومت نداشته، بلکه مرد انصاری از مزاحمت سمره نزد پیامبر شکایت نمود؛ تا ایشان بهعنوان حاکم و رئیس مسلمین در جهت رفع ظلم اقدام نماید . اگرچه این مورد را از احکام حکومتی دانستهاند؛ ولی میتواند شاهدی بر موضوع ما باشد که حضرت در اجرای احکام حکومتی وقتیکه با منافع جامعه سروکار داشته باشد، چگونه با قاطعیت و صلابت برخورد نمود؛ و حکم حضرت مبنای قاعده کلی (لاضرر) در فقه شد که راهگشای بسیاری از موضوعات و معضلات فقهی و قضایی شده است .
تعیین قضات در امر قضاوت
داخل مدینه
حضرت بهگونهای به امر قضاوت اهتمام میورزید که بر اساس روایات، تعدادی از اصحاب را مأمور رسیدگی به امور قضایی نمود که در محضر او به قضاوت بپردازند تا در این امر ورزیده و پخته شوند .
ازجمله بر اساس روایت عبدالله ابن عمر، حضرت پیامبر به عمر دستور داد که بین دو نفر که اختلاف داشتند قضاوت نماید . عمر گفت: یا رسول الله من بین این دو تا قضاوت نمایم، درحالیکه شما حاضر هستید؟ حضرت فرمودند: بلی اگر قضاوت کردی و قضاوت تو با واقع منطبق بود، ده اجر در پیشگاه خداوند داری و اگر تلاش و کوشش جهت یافتن حق کردی؛ ولی حکمی که صادر کردی خطا باشد، فقط یک اجر را مستحق هستی
روایتی دیگری است از رسول اکرم که به عقبه بن عامر دستور میدهد که بین دو نفر که دعوا داشتند و خدمت حضرت رسیده بودند، قضاوت نماید . عقبه عرض کرد یا رسول الله به چه قضاوت کنم؟ فرمود اجتهاد کن! اگر حکم تو با واقع اصابت کرد، ده تا حسنه در نامه اعمالت برایت نوشته میشود و اگر کوشش کردی؛ ولی حکم تو به خطا رفت یک حسنه در نامه عملت نوشته میشود .
خارج از شهر مدینه
حضرت پیامبر (ص) برخی از صحابه را جهت حکومت و قضاوت در خارج از مدینه مانند یمن فرستاده است افراد زیادی را جهت امر قضاوت فرستاده است که در اینجا یک نمونه ذکر میشود: «انه لما ارادا رسول الله تقلیده وانفاذه الیهم ولیعلمهم الاحکام ویعرفهم الحلال من الحرام، ویحکم فیهم بأحکام القرآن»، قال له امیرالمؤمنین علیه السلام: «نتنفذنی یا رسول الله للقضاء وأنا شاب ولا علم لی بکل القضاء» فقال (ص) له:«ادن منی» فدنا منه فضرب علی صدره بیده وقال (ص):«اللهم اهد قلبه وثبت لسانه» قال (ع):«فماشککتُ فی قضاء بین اثنین بعد ذلک المقام» .
حضرت رسول اکرم (ص) وقتی خواست حضرت علی علیهالسلام رابین مردم یمن بفرستد تا احکام خدا و حلال و حرام را به مردم معرفی نماید و در بینشان طبق قرآن قضاوت نماید، حضرت علی به پیامبراکرم عرض کرد یا رسول الله مرا به امر قضاوت میگماری! درحالیکه من جوان هستم وبه همه امور قضا علم ندارم . حضرت پیامبر به او فرمود: نزدیک من بیا! وقتی نزدیک شد، حضرت پیامبر دستش را به سینهی علی زد و گفت: خدایا قلبش را هدایت و زبانش را ثابت و استوار نگهدار! حضرت علی علیهالسلام میفرماید: بعدازآن هرگز در امر قضاوت دچار شک و تردید نشدم . همچنین اشخاص مانند معاذ ابن جبل، معقل بن سیار، عتاب بن اسید، ابو موسی اشعری از قضات منصوب از جانب رسول الله در خارج از مدینه بودند .
آداب قضاوت
آداب قضاوت و رسیدگی بر اساس ارشادات پیامبر اعظم عبارت است از:
الف – رعایت مساوات و عدالت بین متخاصمین:
بر اساس رهنمودهای پیامبر اسلام قاضی بایست در جلسه دعوا مساوات را مراعات نماید:
1- رواه الصدوق عن النبی (ص) قال: فلیساوی بینهم، صدوق ازپیامبر اکرم نقل می کند که حضرت فرمود: بر قاضی واجب است که مساوات را رعایت کند .
2- از امسلمه روایت شده است که حضرت پیامبر فرمود: کسی که متصدی امر قضا میشود باید در برخورد با طرفین دعوا عدالت را رعایت نماید،در نگاه کردن، اشاره کردن و محل نشاندن، مساوات را مراعات کند . نباید صدای خود را روی یکی از طرفین بلند کند بدون اینکه طرف دیگر را مورد خطاب قرار دهد .
ب – صدور حکم بعد از استماع ادله طرفین
«عن علی علیه السلام قال: النبی لما وجهنی الی الیمن: اذا تحوکم الیک فلا تحکم لاحد الخصمین دون أن تسأل من الاخر قال: فما شککت فی قضاء بعد ذلک»
حضرت علی علیه السلام فرمودند: هنگامی که از طرف رسول خدا مأموریت یافتم جهت کار قضایی به یمن بروم، حضرت به من سفارش کردند که وقتی بین مردم قضاوت میکنی هیچوقت قبل از اینکه از دو طرف بپرسی حکم صادر نکن . حضرت فرمود: من این گفته را نصب العین خود قراردادم و دچار تردید نشدم .
ج- سلامت مزاج قاضی
یکی از آداب قضا که در کلمات پیامبر اکرم بیان شده اینست که قاضی در جلسه رسیدگی باید، در حالت مناسب قرار داشته باشد در حالت غضب و گرسنگی نباشد
1-«لایقضین القاضی بین اثنین وهو غضبان»؛ قاضی در هنگام قضاوت غضبناک نباشد؛ زیرا در موقع غضب انسان کنترل خود را از دست میدهد ممکن است دقت لازم را جهت بررسی نداشته باشد .
2- قال: «لایقضین القاضی الا وهو شعبان ریان»، قاضی در هنگام قضاوت سیر باشد و با شکمگرسنه قضاوت نکند .
د- کیفیت اخذ شهادت شهود
کیفیت و چگونگی شنیدن دعوا و اخذ شهادت شهود نیز در دعوا بسیار اهمیت دارد و در سیره عملی پیامبراعظم نحوه اخذ شهادت آمده است .
از حضرت علی علیهالسلام روایت شده است: سیره پیامبر در هنگام دادرسی این بود که وقتی طرفین دعوا محضر ایشان میرسیدند، نخست از مدعی میپرسید ایا بینهبر مدعای خود داری، اگر بینه اقامه میشد و موردقبول قرار میگرفت حکم را بر محکومعلیه اجرا میکرد اگر بینه نداشت «مدعی علیه» را قسم میداد . اگر بینه اقامه میشد و خوب و بد آنها معلوم نبود از شهود سؤال میکرد که از کدام قبیله هستید؟ و بازار شما کجاست و خانه شما کجا واقعشده است؟ بعدازآن از طرفین دعوا و شهود میخواست که مشخصاتشان را بنویسند . وقتی مشخصات آنها را مینوشت دو نفر از اصحاب را بهطور جداگانه بدون اینکه از یکدیگر اطلاع داشته باشند، در بین قبیله آنها میفرستاد تا تحقیق کند که ایا شهود، افراد مورداطمینان میباشند یا نه؟ اگر فرستادگان خبر خوب میآوردند، آنوقت افراد قبیله را حاضر میکرد که ایا شما گزارش دو نفر فرستاده را تائید مینمایید؟
چنانچه مورد تائید قرار میگرفت بر اساس شهادت شهود، بر مدعی علیه حکم میکرد . اگر فرستادگان گزارش بد میآوردند در این فرض نیز آن مراحل طی میشد و افراد قبیله را احضار میکردند که در حضور شهود نظرشان را بیان کنند، اما کاری به شهود نداشت در این صورت طرفین را دعوت به مصالحه مینمود .
ادله اثبات دعوا
قضاوت حضرت پیامبر (ص) بر اساس ادله و ظواهر بود، روایاتی در این زمینه از منابع اهل سنت و امامیه در دست است که خود حضرت در حین اقامه دعوا به طرفین توصیه مینمود که حق و حقیقت را مدنظر داشته باشند، زیرا من مثل شما بشر هستم بر اساس گفتههای شما قضاوت خواهم نمود .
راههای اثبات حق در نظام حقوقی اسلام عبارت است از اقرار، بینه، قسم، شهادت شهود، کتابت، امارات، قرعه و مانند آن
1- اقرار
مهمترین و محکمترین دلیل برای اثبات حق و یا جرم درسیره پیامبر اعظم اقرار است، خصوصاً در حدود، قصاص، جنایات، تعزیر، منازعات حقوقی و احوال شخصیه . مبنای حجیت اقرار ایات و روایات و قاعده «اقرار العقلا علی انفسهم جایز» است . اکثر فقها نظرشان اینست که این قاعده یا عین کلام پیامبر است یا اینکه از کلام ایشان اقتباسشده است .
2- شهادت
دومین دلیل درسیره نبوی شهادت است که شهادت هم دارای مراتب، درجات و انواع میباشد . بهحسب مدعی به، چهار شاهد مرد، دو شاهد مرد، یک شاهد مرد و دو شاهد زن، شهادت شاهد و یمین، شهادت زنان منفردات، یکی دیگر از راههای اثبات دعواست .
در فقه، حقوق به دودسته تقسیم میشود:
1- حقوق الله 2- حقوق الناس
حقوق الله نیز بر دودسته تقسیم میشود:
1-حقوقی که با شهادت چهار شاهد مرد قابلاثبات است که مانند زنا، لواط و سحق
2- برخی از حقوق الله با دو شاهد مرد ثابت میشود مانند سرقت و شرب خمر
بنابراین هیچیک از حقوق الله به یک شاهد مرد و دو زن یا شاهد و قسم یا شهادت زنان منفردات
ثابت نمیشود .
حقوق الناس هم بر سه دسته تقسیم میشود:
1- حقوقی که فقط با شهادت دو شاهد عادل قابلاثبات است مانند، طلاق، خلع، وکالت، وصیت عهدی، نسب و رؤیت هلال
2-حقوقی که با شهادت دو شاهد مرد، یا به شهادت یک مرد و دو زن و یا به شهادت یک مرد و قسم، اثبات میشود حقوق مالی است؛ مانند دیون و اموال مثل قرض، غصب، عقود معاوضی مانند بیع، سلم، صرف، صلح، اجاره، مساقات، رهن، وصیت به مال و جنایتی که موجب دیه میشود .
3- حقوقی که با شهادت مردان وزنان بهصورت منفردات و منضمات قابلاثبات است، مانند ولادت، استهلال و عیوب داخلی زنان .
تحمل شهادت و ادای آن شرایطی دارد که در باب شهادات مفصل بحث شده است .
مبنای مشروعیت شهادت، ایات وسیله پیامبر اعظم است . حضرت فرمود:«انما اقضی بینکم بالبینات والایمان» . فرمودند: من بر اساس بینات و قسمها قضاوت میکنم . همچنین فرمود: البینه علی المدعی والیمین علی من انکر . عبارت دیگر: البینه علی من ادعی والیمین علی من ادعی علیه؛ این دو جمله کوتاه و پرمحتوا که حقیقت هر دو یک چیز است، تبدیل به یک قاعده فقهی بسیار مشهور شده است و مستند قضات در محاکم میباشد .
3- قسم
یکی دیگر از ادله اثبات دعوا قسم است که اقسامی دارد:
الف – قسم مدعی علیه، اگر مدعی فاقد بینه باشد میتواند از قاضی بخواهد که مدعی علیه بر بی حقی مدعی قسم یاد کند
ب- قسم مدعی، هرگاه مدعی علیه قسم را به خود مدعی رد کند که بر محق بودن خود قسم یاد کند، این قسم را که مدعی یاد می کند قسم «مدعی» نامیده میشود .
ج- قسامه، آن مجموعه قسمهایی است که در دعوی قصاص، باوجود لوث (لوث عبارت است از ظن قوی قاضی به وقوع بزه از خوانده دعوی در قتل و یا قطع و نقص عضو) به دستور قاضی متوجه مدعی قتل میگردد . قسامه ی قتل عمد، پنجاه قسم است و قسامه قتل غیر عمد بیستوپنج قسم است . قسامه درجایی اجرا میشود که مدعی باید ولی مقتول بوده و طرح دعوی قتل نماید و فاقد بینه باشد و مدعی علیه هم اقرار به جرم نکند و لوث در بین باشد .
4- امارات
از ادله قابل استناد درسیره نبوی امارات است که مصادیق آن فراوان است و قاضی میتواند به این امارات استناد نماید، مانند اماره ید، اماره فراش که درباره فراش فرموده است: «الولد للفراش و للعاهر الحجر»
5- سند
ادله دیگری که قابل استناد است، سند کتبی است که البته در عهد رسول الله به دلیل بیسواد بودن مردم بسیار کم بوده و مواردی که استناد شده به گفته نویسندگان تاریخ القضاء ناچیز است، ولی توصیه پیامبر به نوشتن قراردادها وثبت وقایع حقوقی نشاندهنده حجیت اسناد است .
6- قرعه
قرعه درجایی است که ادله مفقود باشد و یا بینهها و ادعاها یکسان باشد، راه دیگری غیر از قرعه وجود نداشته باشد .
ویژگیهای قضا در سیره پیامبر
1- مبتنی بر اعتقاد و ناشی از باور و ایمان به خدا بود، قاضی مسلمان بر مسند قضاوت در همه حال خدا را ناظر و شاهد بر اعمال خود دانسته و هر سخن و عمل خود را مستحق ثواب و عقاب میدانست و بر این اساس تمام تلاشش این بود که حقیقت روشن و عدالت به بهترین نحو اجرا شود .
2- ملتزم به اخلاق: همانگونه که حکومت اسلامی بر پایه معنویت و اخلاق استوار بود، قضای اسلامی نیز مبتنی بر اخلاق اسلامی بود .
3- مساوات در قضای اسلامی: که همه انسانها یکسان موردحمایت قرار میگرفتند، بزرگ و کوچک، فقیر و غنی، زن و مرد، مسلمان و یهودی همه به یک دید نگاه میشدند .
4- ساده و بدون تشریفات:قضای اسلامی ساده وبی تشریفات بود، مقررات امروزی که در بیشتر موارد مانع دستیابی صاحب حق به حقش میشود درسیره آن حضرت وجود نداشت .
5- سرعت در قضاوت: زمان قضاوت و داوری در تمام مراحل تحقیق و رسیدگی و اجرای احکام کوتاه و درعینحال با دقت و احتیاط همراه بود .
6- رایگان بودن قضاء: درسیره حضرت رسول اکرم (ص) قضاوت و اجرای آن رایگان بوده و هیچیک از طرفین دعوا هزینهای پرداخت نمیکردند .
بالاخره اینکه قضای اسلام در پرتو ایمان، عدالت، اخلاق و معنویت رشد و نمو کرد و در سایه همین مفاهیم در جامعه تبلوریافته به یک سیستم قضایی نمونه،عدالت محور، قاطع و استوار که روح آن دقت و حزم و احتیاط بود، تبدیل شد . قضات مسلمانان میتوانند با تأسی به این الگوی کامل برای برقراری عدالت و احقاق حق و دفع باطل و اجرای احکام و حدود الهی باقدرت و صلابت گام بردارند و از چیزی نهراسند . مسلماً اقتدا به سیره آن بزرگوار موفقیت و کامیابی در دنیا و سعادت پاداش اخروی را در پی خواهد داشت .
منبع: نشریه تخصصی مجتمع آموزش عالی فقه (فقه پژوهان) – بهار 1386، شماره 1 – سیره قضایی پیامبر اعظم (ص)