قاتل خرمآبادی در مشهد به 4 قتل اعتراف کرد
قاتل خرمآبادی در مشهد به 4 قتل اعتراف کرد
تیراندازی با کلاشنیکف در یک نزاع طایفهای
قاتل خرمآبادی در مشهد به 4 قتل اعتراف کرد
یک حادثه
بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گفت: قاتل خرمآبادی که به مشهد گریخته بود، به چهار فقره قتل با همکاری پدرش اعتراف کرد.
قاضی علیاکبر احمدینژاد افزود: این مرد 31 ساله با مراجعه با یکی از کلانتریهای مشهد به این جنایت اعتراف کرد. وی بیان کرد: این فرد به تیراندازی در یک نزاع طایفهای اعتراف و بیان کرد: در این نزاع پس از اینکه طرف مقابل در خیابان محل سکونتشان در خرمآباد پدرش را با ضربات چاقو مجروح کرده بود، وی اقدام به تیراندازی با سلاح کلاشینکف کرده است.
احمدینژاد ادامه داد: طبق اعترافات متهم، پدرش پس از اینکه وی به یکی از افراد طرف مقابل شلیک کرده بود، سر وی را بریده و وی را به قتل رسانده است.
وی گفت: همچنین پدرش 3 نفر دیگر را نیز در جریان این نزاع به قتل رسانده است.
احمدینژاد با اشاره به وقوع چهار فقره قتل در جریان این پرونده، افزود: متهم پس از انجام این جنایت دچار عذاب وجدان شده بود و از آنجایی که از نزاعهای طایفهای نیز در استان خود هراس داشته لذا برای اعتراف به این اقدام به مشهد آمده بود.
بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب مشهد بیان کرد: از آنجا که محل وقوع جنایت در خرمآباد بوده لذا متهم پس از تشکیل پرونده به خرمآباد منتقل میشود.
یک تحلیل
افزایش تعداد قتلهای خانوادگی و طایفهای در سالهای اخیر، دلیلی بر این موضوع است تا بتوان این نوع قتلها را در بستر آسیب اجتماعی را مورد بررسی قرار داد.
سمیرا کلهر محقق اجتماعی با بررسی قتلهای مختلف، آمارهای گوناگون در این زمینه را مورد کنکاش قرار داده و در جلسه انجمن جامعه شناسان ایران، این آمار تکاندهنده را ارائه داده است. متن صحبتهای او در زیر میآید.
افزایش قتلهای خانوادگی و طایفهای، نمادی از افزایش بحران در اقوام و خانوادههای ایرانی است. افزایش قتلهای خانوادگی، در سالهای اخیر بهاندازهای بوده است که میتوان این موضوع را بهعنوان یک معضل اجتماعی بهحساب آورد. آنچه که افزایش قتلهای خانوادگی را شگفتانگیز میکند، ماهیت و کارکرد خانواده در جامعه است که به نظر میرسد با قتل که شدیدترین نوع خشونت است با ماهیت خانواده در تضاد باشد. خانوادهای که افراد در ابتدا، بهصورت داوطلبانه آن را تشکیل میدهند و در ذهن همه آنها خانواده جایی امن برای حفظ اعضا و برآوردن نیازهای زیستی آنها است، وقتی تبدیل به صحنه قتل و خشونت میشود، ذهن را به این سمت میکشاند که خانواده جدید، در اجرای کارکردهای خود، دچار ضعف شده است، بهطوریکه دیگر قادر نیست نیازهای زیستی و حیاتی اعضا را به نحو مطلوبی تأمین کند. این تأمین نشدن نیازهای حیاتی برای اعضای خانواده، منجر به تنش و در نهایت قتل میشود.
آمار افرادی که جسمشان در خانواده کشته میشود موجود است؛ اما متأسفانه آمار افرادی را که به لحاظ روحی و روانی در خانواده ذرهذره کشته میشوند در دست نداریم. اگر در جایی این تعداد قتلها ثبت میشد شاید این تعداد از قتلهای جسمی در مقابل قتلهای روحی چندان عجیب به نظر نمیرسید. با توجه به حساسیت قتلهای خانوادگی تحقیقی دقیق در این زمینه میتواند کارگشا باشد. هدف از این تحقیق در وهله اول توصیف قتلهای خانوادگی و دوم مقایسه بین قتلهای خانوادگی و غیر خانوادگی بوده است. طوری که این مقایسه میتواند به فهم بیشتر قتلهای خانوادگی کمک کند.
قتلهای خانوادگی شامل قتلهایی است که هر دو فرد یعنی قاتل و مقتول عضو یک خانواده باشند؛ یعنی یکی از موارد میتواند فرزند، پدر، مادر، زن، شوهر، پدربزرگ، مادربزرگ و نوه باشد که در این دسته هستند. قتل غیر خانوادگی شامل قتلهایی است که هیچ رابطه خانوادگی درجه اول بین قاتل و مقتول وجود نداشته باشد. قتلهایی مثل قتل دخترعمو و پسرعمو و دیگر قتلهای اینچنینی جزء قتلهای غیر خانوادگی قرار گرفتهاند. در متغیرهایی که بررسی شده است مشخصات قتل، مشخصات فردی مثل سن و جنسیت قاتل و مقتول و شیوه عملی قتل و انگیزه قتل که مهمترین متغیر بوده مورد بررسی قرار گرفته است. اطلاعات ۴۶۲ قتل استخراج شده که ۴۳ درصد آنها خانوادگی و ۵۷ درصد غیر خانوادگی است. البته اگر درصدی را هم بهعنوان خطا در نظر بگیریم آمار قتلهای خانوادگی نزدیک به ۳۸ درصد میشود که معاونت نیروی انتظامی هم این آمار را اعلام کرده است.
البته در پژوهشی که سال ۶۷ بر اساس نمونهگیری در مراکز استانها انجام شده قتلهای خانوادگی ۷/۱۵ درصد قتلها را شامل شده است.
یعنی در طول دو دهه قتلهای خانوادگی ۵/۲ برابر افزایش داشته است. از نظر منطقه قتل ۳/۵۹ درصد قتلهای غیر خانوادگی در تهران و حومه تهران رخ داده است و ۴۰ درصد آنها در شهرستانها.
۵/۵۶ درصد قتلهای خانوادگی هم در تهران و ۴۳ درصد در شهرهای دیگر بوده که ظاهراً تفاوتی از نظر منطقه قتل بین قتلهای خانوادگی و غیر خانوادگی وجود ندارد.
از نظر سال وقوع قتل، قتلهای خانوادگی در سالهای ۸۵ و ۸۶ از ۵/۴۱ درصد سالهای قبل به ۷/۵۱ درصد رسید. درحالیکه در همین فاصله قتلهای غیر خانوادگی ده درصد کاهش پیدا کرد . در مورد مشخصات فردی قاتل هم در ۸/۱۷ درصد قتلهای خانوادگی جنسیت قاتل زن است. اگر قتلهایی را هم که زن به کمک یک مرد مرتکب قتل شده است اضافه کنیم حدود ۳۰ درصد قاتلهای خانوادگی را زنان تشکیل میدهند که این میزان در مورد قتلهای غیر خانوادگی ۶/۹ درصد است. در مورد جنسیت مقتول هم آمارها نشان میدهد زنها در خانواده بیشتر به قتل میرسند تا خارج از خانواده.
۸/۳۶ درصد مقتولان خانوادگی را زنان تشکیل میدهند درحالیکه این میزان برای قتلهای غیر خانوادگی ۸/۱۴ درصد است. اگر مواردی را هم که قاتل از هر دو جنس قربانی گرفته است به این موارد اضافه کنیم میزان قربانیان زن به ۷/۴۷ درصد میرسد. زنها در مقایسه با قتلهای غیر خانوادگی در خانواده هم بیشتر کشته میشوند و هم بیشتر در جایگاه قاتل قرار میگیرند. زنها درون خانواده بیشتر مقتول هستند تا قاتل؛ که این موضوع نشان میدهد برخلاف تصور، زنان در خانواده از اهمیت کمتر برخوردارند تا خارج از خانواده.
میانگین سنی برای قاتلان خانوادگی ۴/۳۴ سال بوده است و در مقابل برای قاتلان غیر خانوادگی ۲۶ سال است. اگر سن قاتل به تفکیک سن بررسی شود ۲۷ درصد قتلهای خانوادگی در سنین بالای ۴۰ سال رخ میدهد؛ اما این میزان برای قتلهای غیر خانوادگی ۹/۶ درصد است. قتلهای غیر خانوادگی با افزایش سن بهشدت کاهش پیدا میکند اما تقریباً در تمام سنین احتمال وقوع قتلهای خانوادگی وجود دارد. ما در صفحه حوادث روزنامهها میخوانیم که مرد قاتل هشتادسالهای وجود دارد که همسر ۷۰ ساله خود را کشته است. یا مرد ۷۰ سالهای که سالها کینه همسرش را در دل داشته و در نهایت تصمیم به قتل همسر ۶۵ ساله خود گرفته است. یا مرد ۹۵ سالهای که با تبر همسر خود را کشته است؛ بنابراین آنچه در قتلهای خانوادگی اهمیت دارد آن است که احتمال وقوع آن در هر سنی وجود دارد و چندان محدود به گروه سنی خاص نیست.
از نظر مشارکت در قتل اصولاً شیوه مسلط در هر دو نوع قتل تنها و بدون داشتن شریک است. ۷۵ درصد از قتلهای خانوادگی و ۶۸ درصد از قتلهای غیرخانوادگی بهتنهایی و بدون داشتن همدست انجام شده است؛ اما حدود یکسوم از قتلهای خانوادگی که شریک وجود داشته است با مشارکت یکی دیگر از اعضای خانواده انجام شده است. مثلاً مادر و دختر با همدستی هم پدر خانواده را به قتل رساندهاند یا دو برادر با شراکت یکدیگر خواهر خود را به قتل رساندهاند. یا حتی دو برادر علیه دو برادر دیگر اقدام به قتل کردهاند؛ بنابراین میتوانیم بگوییم در خانواده با موضوع همدستی در قتل یا دوقطبی شدن خانواده هم روبهرو هستیم. چون این میزان شراکت تقریباً دو برابر قتلهایی است که دو نفر عضو یک خانواده با مشارکت هم یک نفر غریبه را میکشند. از نظر قصد و نیت قبلی قاتل تفاوت زیادی میان قتلهای خانوادگی و غیر خانوادگی وجود ندارد. در قتلهای خانوادگی نسبت به قتلهای غیر خانوادگی کسانی که با طرح و نقشه قبلی مرتکب قتل میشوند با ۵/۵ سال اختلاف در سن قتل دارای میانگین سنی کمتری هستند. این اختلاف سن عمدتاً مربوط به زنانی است که به همراه معشوق همسر خود را میکشند.
از نظر آلت و وسیله قتل رایجترین وسیله قتل در هر دو نوع قتل چاقو است. خفه کردن و خوراندن سم هم از شیوههایی است که در قتلهای خانوادگی بیشتر مشاهده شده است. همینطور کوبیدن اجسام سنگین به سر، در هر دو نوع قتل یکسان بوده است.
از نظر مکان وقوع قتل، ۸۰ درصد قتلهای خانوادگی درون خانه و ۲۰ درصد آنها در مکان دیگری بوده است. این آمار در واقع مؤید این نظریه است که در جامعه امروزی خانه خطرناکترین مکان برای افراد است. چون یک فرد در هر سن و با هر جنسیتی در خانه بیشتر احتمال دارد مورد تهاجم دیگران قرار بگیرد تا خارج از خانه در خیابان و هنگام شب.
زنانی که توسط شوهرانشان به قتل رسیدهاند بیشترین موارد مقتولان خانوادگی، یعنی ۲۷ درصد کل مقتولان خانوادگی را تشکیل میدهند و شوهرانی که توسط همسر خود به قتل رسیدهاند ۲۲ درصد کل مقتولان را تشکیل میدهند.۳۹ درصد از مردان مقتول توسط زن و معشوق زن کشته شدهاند. در مجموع حدود ۵۰ درصد از قتلهای خانوادگی مربوط به قتل زن و شوهر است که اگر قتل زن صیغهای را هم بهحساب آوریم در واقع ۵۳ درصد قتلهای خانوادگی مربوط به زن و شوهر است. ۱۵ درصد مربوط به فرزند کشی است. کشتن خواهر و برادر ۱۲ درصد و قتل پدر و مادر هم ۱۱ درصد است. در مجموع تعداد بررسی شده، ۳۸ کودک به قتل رسیدهاند که بیش از نیمی از آنها توسط پدر به قتل رسیدهاند. هفت کودک توسط مادر و بقیه توسط ناپدری و نامادری؛ یعنی ۲۹ کودک توسط مردان به قتل رسیدهاند. با وجود اینکه زنها مدتزمان بیشتری را با کودک میگذرانند و انتظار میرود خشونت بیشتری داشته باشند، اما این موضوع عکس است.
آخرین مورد، انگیزه قتل است. ۳۳ درصد قتلهای خانوادگی به دلیل کینه و دشمنی و مسائل ریشهای و کهنه به وقوع پیوسته است. قتل به دلیل رابطه نامشروع زن که به کمک معشوق زن انجام شده است، ۳/۱۵ درصد قتلها را تشکیل میدهد.
بسیاری از قتلها هم با انگیزه سوءظن به مادر، همسر و خواهر و با انگیزه حفظ آبروی خانواده انجام شده است و کسانی که با این انگیزه مرتکب قتل شدهاند مردان هستند. ۳/۱۱ درصد هم تحت تأثیر مواد و مسائل روانی بوده است.
ولی اگر قتلها را بر اساس انگیزه و جنسیت قاتل تقسیمبندی کنیم در مواردی که زنان رابطه نامشروع با مردی برقرار میکنند و شوهر را مانعی برای ازدواج بعدی خود میبینند و از آنجا که پروسه طلاق هم طولانی است یا بعضاً ناشدنی است، به همین دلیل قتل شوهر برای زنان بهعنوان یک شیوه حل مشکل مطرح است و راه میانبری است که به سرعت به جواب میرسد. ضمن اینکه آثار و عوارض طلاق را ندارد؛ اما بخش مهمی از قتلهایی که توسط مردان انجام میشود، جنبه تنبیه خودسرانه برای مقتول را دارد.
در مواردی مرد به خاطر سوءظن به مادر، خواهر و همسر یا به فساد کشیده شدن آنها اقدام به قتل آنها میکند و در واقع میخواهد اعضای خانواده را به مجازاتی که آن را مناسب خانواده خود میداند، برساند. چون اگر این روند بخواهد از طریق قانون پیش برود، طرف را به خواستههای سریعش نمیرساند. جامعهای که تنبیه زن و دختر جزئی از حقوق پدر و شوهر تلقی میشود، در فرهنگ و ادبیات هم این موضوع تأکید شده است و جالب اینجاست که قانون هم در این زمینه تا حدودی همسو با فرهنگ حرکت میکند. اینکه پدری اگر مرتکب قتل فرزندش بشود، قصاص نمیشود و مجازات محدودی دارد، در واقع تأییدی است بر فرهنگ مشروعیت مجازات فرزند توسط پدر.
در مورد شوهر هم قانون به نفع تنبیه زن، توسط شوهر عمل میکند؛ یعنی اگر مردی زنش را در حال همبستری با مرد دیگری ببیند، میتواند او را به قتل برساند و مجازات هم نمیشود. درحالیکه اگر این شرایط، در حالت عکس قرار داشته باشد، قصاص میشود. مثال این مورد، داستان راحله است. بخش دیگری از قتلهای خانوادگی، با انگیزه کینه و دشمنی و مسائل حاد خانوادگی انجام میشود. به این قتلها میتوانیم قتلهای انتقامجویانه بگوییم که حاصل تجمیع کینه و دشمنی در طول سالها است و مشاجرهای که سالها در خانه جریان دارد، منجر به قتل میشود که این قتلها را با هیچ انگیزه خاصی نمیتوانیم تقسیمبندی کنیم. مجموع این اتفاقات بیارتباط با بسته بودن راههای حل اختلاف در میان خانواده نیست. نمونه، زنهایی که سالها مورد ضرب و شتم شوهر قرار گرفته و در یکی از این صحنهها همسرش را به قتل میرساند. اگر در این موارد سازوکار به گونهای بود که مشکل در مراحل اول حلوفصل میشد، کار به قتل نمیکشید. انگیزه دیگر قصد پوشاندن خطا و جرم است. مثل نوهای که برای دزدی به خانه پدربزرگش رفته است یا مادری که وقتی متوجه میشود پسر هشتسالهاش، متوجه رابطه نامشروع او با فرد دیگری شده از روی نگرانی و ترس برای افشای کارش پسرش را به قتل میرساند. مسأله دیگر، شیوع و گسترش استفاده از مواد مخدر جدید است که آسیب جدی به مغز میرساند و به آنها روانگردان میگویند. مقایسه آمارها نشان میدهد استفاده از این داروها، بیشتر تأثیرش را بر قتلهای خانوادگی گذاشته تا قتلهای غیر خانوادگی. از آنجا که اعضای خانواده، مدام با فرد معتاد، در تماس هستند، احتمال اینکه هر لحظه تحت تهاجم قرار بگیرند، بیشتر است. منبع: ایرنا- انجمن جامعهشناسی ایران