فرهیخته اما لجباز
فرهیخته اما لجباز
حقوق رفتاری
فرهیخته اما لجباز
به قلم محمدرضا خسروی
زیدی دانشگاه دیده و تحصیلکرده تکه زمینی را فروخته بود به عمروی بسازوبفروش و کاسب، نیمی بهنقد و نیمی دیگر به نسیه اما در بخش نسیه چک خریدار بیمحل ازکاردرآمده بود و باری پس از گفتوشنود و واسطهگری اینوآن چون خریدار درواقع پولی برای ادای بقیه ثمن نداشته است معامله فسخشده بود با این شرایط که مالک زمین، پول آن خریدار را که گرفته بود در دو قسط بازپرداخت کند، بازهم نیمی نقد و نیمی نسیه و این بار مالک زمین چک داده بود به وعده سر خرمن و در همان وعده چک آقای مالک واخورده بود.
وقتی من به این آخری که دوستم میبود زنگ زدم که فلانی چرا پول مردم را نمیدهی تا قال قضیه کنده شود، پاسخ داد که فلانی راستش اینکه چون طرف مرا از قِبل واخوردن چکش اذیت کرده بود، من هم میخواهم او را اذیت کنم تا بفهمد مردمآزاری چگونه چیزی است! و من به این دوست لجباز گفتم آیا میدانی که هر کس دیگری را اذیت میکند خودش هم پا بهپای او اذیت میشود؟ گفت آری میدانم اما من به بخشی دلخوش میکنم که متضمن ناراحتی اوست و در پرتو آن بخش طبیعی است که ناراحتی خودم را حس نخواهم کرد! پس به این دوست گفتم اکنون راه من و تو یکسره از هم جداست و گوشی را گذاشتم.