دروازه غار دروازه ای به سوی بدبختی
دروازه غار دروازه ای به سوی بدبختی
بررسی معضل فروش و سوءاستفاده از کودکان و نوزادان
دروازه غار دروازه ای به سوی بدبختی
از قدیم نام دروازه غار با نام کودک فروشی در تهران گرهخورده بود، زیرا بر اساس آمارها تا قبل از سال ۹۰ افرادی در این محله کودکان خود را برای فروش و اجاره دادن برای کار عرضه میکردند.
باوجوداین، فروش نوزاد تازه متولدشده معضلی است که سال گذشته برای اولین بار فاطمه دانشور، رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر، در مورد آن بهصراحت صحبت کرد.
او از دغدغههایی صحبت میکند که او را به طرح نوزاد فروشی در جلسه علنی شورای شهر وادار کرد.
دانشور میگوید: اگر نوزادی که از مادر معتاد متولد میشود شیر خشک مصرف کرده و شیر مادرش را نخورد میتوان اعتیاد او را درمان کرد.
طرح مسئله سوءاستفاده از کودکان در شورای شهر
فاطمه دانشور میگوید: نوزادان و شیرخوارگانی در دست متکدیان هستند و با آنها گدایی میکنند و این همیشه برای من جای سؤال بود که چرا با سوءاستفاده کنندگان از این کودکان برخوردی نمیشود.
من شاهد بودم این کودکان ساعتهای متوالی زیر آفتاب درحالیکه لباس زیادی بر تن دارند بیهوش خوابیدهاند، درحالیکه در حالت عادی یک کودک شیرخواره نمیتواند ساعتهای طولانی به این شکل به خواب برود. همه این را میدانستند و ناراحت هم بودند، اما معلوم نبود متولی این مسئله چه کسی است و به همین دلیل کسی هم نمیتوانست در شرایط این کودکان دخالتی بکند.
یکی از انگیزههای من هم از ورود به شورا طرح این قبیل مسائل و افزودن آن در سیاستگذاری در سطح شهر بود و همچنین تمرینی هم برای خود من به شمار میرفت تا بهعنوان یک فعال اجتماعی که چندین سال یک موسسه خیریه را اداره میکردم و در آن انجمن بهکرات مشکلات فروش و اجاره دادن کودکان را مشاهده کرده بودم به این سؤال اساسی که چرا برخوردی با این قبیل افراد نمیشود پاسخ گویم. من زمانی که این کودکان را در این وضعیت مشاهده میکردم بسیار مایل بودم که از خودروی خود پیاده شوم و آن کودک را از دست زن یا مرد متکدی بگیرم، اما قانون به من و هیچ شهروند دیگری چنین حقی نداده و نمیدهد.
از زمانی که وارد شورای شهر شدم مسئله آسیبهای اجتماعی را با صدای بلند مطرح کردم تا در مسئولان احساس نگرانی ایجاد کنم، درحالیکه بسیاری از مسئولان از بسیاری از این آسیبها بیاطلاع بودند. از پشت میز مسئولان تا کف خیابان فاصلهها خیلی زیاد است و این فاصله زیاد باعث شده خیلی از مشکلات درک نشده و راهکاری برای آن ارائه نشود.
تعامل شهرداری و سیستم قضایی برای جمعآوری کودکان متکدی
من از همان موقع با نگرانی که نسبت به سرنوشت این کودکان داشتم در جلسات شورای شهر خواستار برخورد بیشتر مأموران شهرداری با این افراد شدم که آنها در پاسخ من عنوان کردند قانون به ما این اجازه را نمیدهد و من آنجا خواستم که با تعامل بیشتر شهرداری با سیستم قضائی بحث گدا و کودک برای همیشه جمع شود.
در گزارشهایی که مأموران شهرداری به من دادند راجع به یک متکدی صحبت کردند که دستگیر شده بود، درحالیکه نوزاد شیرخوار در بغلش دو روز بود که فوت کرده بود و آن گدا با جنازه نوزاد شیرخوار گدایی میکرد. این اتفاق تلخ بود که باعث شد من خیلی جدی به این قضیه وارد شوم تا داستان این کودکان را درک کنم. بعدازاین تاریخ با مراجعات مکرری که به محله هرندی و مطالعه موارد اینچنینی و همچنین مصاحبههایی که با مددجویانی که برخی سازمانهای مردمی به من معرفی میکردند داشتم با مواردی مواجه شدم که کودکان خود را فروخته یا اجاره داده بودند.
اکثر این کودکان مادرشان کارتنخواب و معتاد بود و به دلیل فقر مادی به این کار رو میآوردند.
پدیده دختران فراری و معضل بارداری آنها
از دیگر سو در خانوادههای فقیر با پدیده فرار دختران و زندگی آنها در پارکها و خیابانها مواجه هستیم، درحالیکه این دختران که بیشتر آنها در سن فرار از منزل زیر ۱۵ سال سن دارند قدرت باروری دارند و هیچیک از مسئولان ما به این وجه فرار این دختران از منزل توجه نکردند.
در اغلب موارد مادر مبتلا به HIV بوده و این نوزادان را با قیمت نازل به متکدیان حرفهای فروخته یا اجاره میدهند. این نوزادان که همگی مبتلا به HIV هستند با رقمهای بسیار پایینی مانند ۱۰۰ هزار تومان یا ۱۵۰ هزار تومان به فروش میرسند.
در کنار این مسئله با معضلی مواجه هستیم؛ نوزادی که با HIV متولد میشود یا در خانوادهای ازهمپاشیده و درگیر اعتیاد رشد میکند، برای خانوادههایی که خودشان سالم هستند قابلپذیرش نیست. زوجهای نابارور هدفشان هدف بدی نیست، بلکه آنها میخواهند صاحب فرزندی باشند که با آن آیندهشان ساخته شود.
بااینوجود، این افراد آنقدر در بوروکراسی اداری بهزیستی گرفتار میشوند که ناچار به خانوادههای فقیر پناه میبرند تا از آنها فرزندی را خریده و بزرگ کنند.
آمار بالای زنان کارتنخواب
آمار بالای زنان کارتنخواب نیز مسئلهای بود که من اولین بار در شورا مطرح کردم. من آن زمان آمار ۱۵۰۰ زن کارتنخواب را مطرح کردم و عنوان کردم درصد بالایی از این ۱۵۰۰ زن در سن باروری هستند و چون اعتیاد داشته و برای تأمین هزینههای اعتیاد خود رابطه جنسی پرخطر دارند باردار میشوند، درحالیکه اکثرشان تلاشی برای ترک اعتیاد انجام نمیدهند. این زنان کودکشان را نگه میدارند و شاید بزرگ هم بشود، اما اولویت این زنان کودکشان نیست، بلکه اولویت آنها مواد است و تنها زمانی که مواد مصرف کرده باشند به بچه خود فکر میکنند.
این قضیه تا جایی بر من اثر گذاشت که بلند آن را مطرح کردم درحالیکه خیلیها با طرح این مسائل مرا به سیاه نمایی متهم کردند.
خریدوفروش نوزادان نامشروع
دلالان و واسطهها پس از شناسایی نوزادانی که ناخواسته یا نامشروع به دنیا میآیند اقدام به خریدوفروش آنان میکنند.
این اتفاق در بیمارستانهای دولتی و بزرگ و بیمارستانهایی که زایشگاه دارند، بیشتر رخ میدهد.
بهتازگی بحث خریدوفروش کودکان که درگذشته در خفا انجام میشد آنطور که در رسانهها عنوان میشود علنی شده و برای مثال چندی پیش در فضای مجازی آگهی فروش پسربچهای ششساله منتشر شد که واکنش افکار عمومی را به دنبال داشت.
خلأ قانونی در مقابله با موضوع معامله کودکان
قانون در مورد مقابله با مسئله خریدوفروش کودکان تا زمانی که شاکی خصوصی وجود نداشته باشد وارد نمیشود، درحالیکه اغلب این فجایع در خفا انجام میشود و کسی علنی این کار را نمیکند اغلب موارد خریدوفروش کودکان در پاتوقهای این افراد رخ میدهد در مورد نحوه مواجهه بهزیستی هم معمولاً چون پدر و مادر این کودکان مشخص است، بهزیستی نمیتواند مداخله کند و آنها را تحویل قانون دهد. مسئولیت این کودکان با حاکمیت است و حاکمیت هم سازمان بهزیستی را مسئول رسیدگی به وضعیت این کودکان میداند.
ساختار سازمان بهزیستی طی سالهای اخیر با توجه به ظرفیتهای این سازمان افزایش پیدا نکرده و روزبهروز هم باوجود افزایش مسائل اجتماعی ساختار این سازمان کوچکتر میشود. بخش زیادی از نیروهای این سازمان هرسال بازنشسته میشوند، در حالی استخدام نیروی جدید هم در دستور کار این سازمان نیست. این کافی نیست و اگر ما انتظار داریم به معضلات اجتماعی رسیدگی شود باید بهاندازه ظرفیت این سازمان و امکانات موجود بیفزاییم.
دولت بودجه مناسب در اختیار سازمان بهزیستی قرار نمیدهد
اینکه چرا هیأت دولت بودجه مناسبی را در اختیار سازمان بهزیستی نمیگذارد یکی از مطالبات جدی من بهعنوان یک فعال اجتماعی است.
وقتیکه من با اورژانس اجتماعی تماس میگیرم و مورد کودکآزاری را گزارش میدهم اورژانس باید ظرف مدت پنج دقیقه آنجا باشد، اما گاهی دیده میشود به دلیل نبود نیروی انسانی، نبود خودرو و ازدحام کار این اتفاق نمیافتد. برای مثال دریکی از روزهای هفته گذشته اورژانس اجتماعی بهزیستی در یک مراجعه خود ۳۵ کودک را شناسایی کرده بود درحالیکه تعداد نیروهای آنها کمتر از پنج نفر بوده است. ما باید بهزیستی را بهویژه در شاخههایی که خدمات اجتماعی ارائه میدهند تقویت کنیم و خط ۱۲۳ را تقویت کنیم تا کسی پشت خط نماند. مهمتر از آن اینکه بسیاری از مردم بهویژه در محلاتی که بیشتر این اتفاق در آن میافتد، حتی از وجود اورژانس ۱۲۳ خبر ندارند و به همین دلیل کودکآزاریها به کلانتری گزارش میشود، درحالیکه در کلانتریها به دلیل نبود مددکار اجتماعی این مسئله برای همیشه مغفول میماند. در کنار همه اینها یک محدودیت بزرگ دیگری هم داریم و آنهم این است که مددکاران اورژانس اجتماعی توان مداخله اجتماعی ندارند، درحالیکه در همه کشورهای توسعهیافته مددکاران با کارتی که ارائه میدهند توان مداخله پیدا میکنند، ولو اینکه کودک را برای ۱۰ تا ۲۰ روز نزد خود نگهدارند تا زمان حکم دادگاه فرا برسد. برای اینکه بتوانیم کودکان را از خانوادههای فاقد صلاحیت که حتی کودک خود را خریدوفروش میکنند بگیریم به فاکتورهای مختلفی نیاز داریم و تا زمانی که این بسترها فراهم نشود نمیتوان مداخلاتی را انجام داد. من امیدوارم مسئولان اجتماعی که اکنون قدم رو به جلویی برداشته و این معضلات را پذیرش کردهاند، به دنبال قدم بعدی یعنی برخورد عملی و قانونی با این مسئله باشند.
معضلات اجتماعی سالهاست که از سوی فعالان اجتماعی مطرح میشود، اما این هشدارها همواره سیاه نمایی تلقی میشد، درحالیکه در حال حاضر ظرفیتی برای رسیدگی به این معضل ارائه شده است ولی این نگرانی وجود دارد که مسئولان با بدفهمی این معضلات نتوانند راهکار مناسبی برای آن ارائه دهند.
همکاری وزارت بهداشت در خصوص معضل خریدوفروش نوزادان
وزارت بهداشت و درمان و شخص وزیر بهداشت اولین و اصلیترین کمکها را در مورد معضل خریدوفروش نوزادان داشتند و از زمانی که من مسئله زنان کارتنخواب تهران را مطرح کردم وزیر بهداشت اولین کسی بودند که در این قضیه با من همراهی کردند و تمهیداتی در این زمینه اندیشیدند. این پیگیری باعث شد به برگزاری نشستها و سلسله جلساتی که طی آن مقرر شد دانشگاه علوم پزشکی و وزارت بهداشت ابلاغیهای به تمام بیمارستانهای زیر نظر خود صادر کنند که در آن اگر مادری به بیمارستان مراجعه کرد که معتاد بود و شرایط او مشکوک به این بود که نمیتواند سرپرستی کودک خود را به عهده بگیرد، اورژانس اجتماعی باید کودک را گرفته و تحویل بهزیستی بدهد و بعد صلاحیت سنجی کند تا ببیند مادر شرایط و صلاحیت نگهداری کودک را دارد یا خیر و درصورتیکه مادر این صلاحیت را ندارد کودک را تحویل بهزیستی بدهند.
البته این ابلاغیه هنوز به همه بیمارستانها و مراکز درمانی ابلاغ نشده و تلاش میکنیم که این مسئله محقق شود.
تجهیز بیمارستانها به NICU
در کنار تلاش شایان تقدیر وزارت بهداشت و پیگیری آقای ایازی، معاونت اجتماعی وزارت بهداشت و درمان، بحث سمزدایی از نوزادانهم مطرح شد. تجهیز بیمارستانها به NICU در این مرحله در دستور کار قرار دارد. نوزادی که از مادر معتاد متولد میشود طبیعی است که معتاد باشد و اگر از شیر مادر مصرف کند این اعتیاد در او بیشتر میشود. اگر بیمارستان NICU داشته باشد کودک بستری میشود و سه تا ۱۰ روز و بعضیاوقات یک ماه کودک در NICU قرارگرفته و سمزدایی میشود. بعد از سمزدایی کودک نباید شیر مادر مصرف کند و باید شیر خشک مصرف کند. این شیر خشک باید به مادران داده شود، درحالیکه اغلب مادران توان خرید آن را ندارند. باید این شیر خشک به مادران ارائه شود و اگر این اقدامات درست انجام شود میتوان انتظار داشت بخش زیادی از این کودکان از اعتیاد یا فروخته شدن نجات پیدا کنند. با این اقدامات و شناسایی مادرانی که در این شرایط صاحب فرزند میشوند، باعث میشود از معضلاتی مانند فروش یا اعتیاد این کودکان جلوگیری شود.
بیهویتی معضل دیگر این کودکان
چالش جدی دیگری که این کودکان با آن مواجه هستند بحث هویت است، زیرا در اغلب موارد به دلیل نبودن پدر امکان دریافت شناسنامه برای فرد وجود ندارد و حتی اگر با دخالت بهزیستی با نام مادر شناسنامهای هم برای فرد گرفته شود در آن جلوی نام پدر خالی است که این معضلی بزرگ محسوب میشود و در آینده برای فرد مشکلات زیادی را به همراه دارد.
ما قوانین حمایتی و حقوقی کافی برای حمایت از این کودکان نداریم که یکی از موارد آن همین بحث شناسنامه است و باید اصلاح شود. وقتی بهزیستی از بدو تولد به این قضیه ورود میکند این مشکل تا حد زیادی برطرف میشود. گزارشها نشان میدهد خانمهای کارتنخواب وزنان روسپی به هنگام زایمان در برخی از بیمارستانهای جنوب و مرکز شهر مراجعه و پس از به دنیا آمدن نوزاد با دریافت ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان بچه خود را میفروشند. اکثر نوزادان متولدشده مبتلا به HIV هستند. خریدوفروش این بچهها هماکنون در اطراف چند بیمارستان انجام میشود که البته این نکته حائز اهمیت است که مسئولان بیمارستان هیچ تقصیری در این زمینه ندارند. نوزادانی که توسط مادران معتاد و کارتنخواب متولد میشوند توسط باندهای مختلف اعم از متکدیان خریداری میشوند که به دلیل بیماریهای بسیار این کودکان و عدم نگهداری صحیح، عمر زیادی هم ندارند.
معضل ورود دختران فراری به تهران
موضوع دیگری که در شهر در حال گسترش است ورود دختران فراری به تهران و باردار شدن آنهاست، بهطوریکه برخی از افراد، نوزادان متولدشده از سوی این دختران را نیز با قیمتهای بالاتری میخرند. از همه شهروندان تهرانی درخواست میکنم مطلقاً به متکدیان و بهویژه آنهایی که نوزاد به همراه دارند کمک نکنند چون کمک به این افراد باعث رونق گرفتن کارشان میشود.
خردهفروشی مواد مخدر مشغله پرخطر کودکان آسیبدیده
این کودکان آسیبدیده در بهترین حالت که یک کودک بتواند از آسیبهای احتمالی مانند اعتیاد، غفلت مادر یا فروش و اجاره جان سالم به در ببرد درنهایت به کودک کار تبدیل میشوند. کودکان کار بهترین خروجی این وضعیت هستند. این سرنوشت مختوم این کودکان است. خردهفروشی مواد مخدر هم یکی از خطرناکترین مشاغلی است که این کودکان انتخاب میکنند. بسیاری از آنها این خردهفروشی را انجام داده و درآمد حاصل از آن را به خانوادههای خود میدهند تا با آن مخارج اعتیاد خود را درمان کنند. من مطمئنم اگر این کودکان به همین وضع ادامه دهند در آینده به قاچاقچیان مواد مخدر تبدیل میشوند، درحالیکه قانون به آنها توجهی نکرده است. باید برای حمایت از این کودکان قوانینی را در مجلس وضع کنیم و بر تعداد مراکز حمایتی بیفزاییم. تجهیز بیمارستانهای محلات زندگی افراد به NICU بسیار مهم است و باید بر تعداد بخشهای بیمارستانی ویژه نوزادان بیفزاییم. نکته جالبی که در این میان وجود دارد این است که اکثر این افراد برای وضع حمل خود به دلیل خدمات رایگانی که در بیمارستانها ارائه میشود به آنجا میروند و میتوان بعد از آمدن افراد به بیمارستانها آنها را شناسایی کرده و دیگر رهایشان نکرد.
روزنامه آرمان
بازدید: ۱۹