خلاقیت منفی
خلاقیت منفی
سر مقاله
خلاقیت منفی
محمدرضا خسروی
از نویسندهای آلبانیایی آموختهام که: آدم باید خیلی با استعداد باشد که بداند چه چیزی را نباید بنویسد! این مرد که «اسماعیل کا داره» نام دارد هوشمندانه به وجه منفی خلاقیت پرداخته است و این یعنی که خلاقیت همیشه نباید مثبت باشد؛ آفریدن به تنهایی نشاندهنده نقش خلاقیت نیست، در نیافریدن هم خلاقیتی نهفته است که ارزش کمتری از آفریدن و به وجود آوردن ندارد.
و من میگویم ای بسا خاموشی که خوشتر از سخن پراکنی است و ای بسا سکوت که سازندهتر از داد و هوار و هیاهو است. ننوشتن مطلب بد و بیخاصیت به مراتب بهتر از نوشتن اباطیلی است که وقت ارجمند مخاطب و خواننده را میگیرد با این حساب گاهی کسی که نمینویسد به مراتب شرف دارد بر کسی که بد می نویسد و میتوان بیتعارف اضافه کرد که در زمان ما هفتاد، هشتاد درصد عناوین و آثاری که به چاپ سپرده میشود و جودی بِه از عدم که ندارند هیچ، حضوری دارند بدتر از عدم. نویسندگان این آثار از شاعر و قصهنویس و روزنامهنگار گرفته تا مثلاً مورخ و محقق و مترجم؛ پراکندن کتابهای تنک مایه و سخیف، هم وقت مردم را میگیرند و هم با بدآموزیهای خود ذهن خواننده را مخدوش میکنند و هم البته که سند ناپختگی خود را با دست خود امضا می کنند. قبول دارم که بسیاری از آنان که شعر میگویند و قصه مینویسند خودشان تشخیص نمیدهند که واقعا بد مینویسند چرا که اگر تشخیص می دادند به بی آبرویی خود تن نمیدادند. پس بر میگردیم به سخن نغز آن نویسنده آلبانیایی که گفته بود: کتابهایی که من ننوشتهام به مراتب بهتر از کتابهایی است که دوستانم نوشتهاند! و من که محمدرضا خسروی هستم میگویم که هرآینه اگر خط اندیشه را به قول نظامی بر پر مرغان سخن نمیبستند، نوشتن را بر ننوشتن اختیار نمیکردم. و بیندیش اندیشیدنی!