از متن به حاشیه
از متن به حاشیه
از متن به حاشیه
خاطرهای از دکتر محمدعلی اخوت قاضی سابق دیوان عالی کشور
ده سال پیش با بیش از 30 سال قضاوت که با در نظر گرفتن 2 سال خدمت وظیفه عمومی به 32 سال میرسید، تقاضای بازنشستگی کردم، علت این بود که احساس کردم دیگر توان ادامه را ندارم هرچند شعبه دیوان که در آن بهعنوان عضو معاون انجاموظیفه میکردم با ریاست یکی از قضات پر سابقه و خوشنام و مطلع به امور قضایی، محیطی مناسب برای کار بود؛ اما پروندههای فراوان شعبه که موضوع آنها اغلب، قصاص و قطع عضو و جرائم جنسی بود باروحیهام سازگار نبود، معاون محترم قضایی، حدود یک ماه تقاضای بازنشستگی را در کشو میزش بایگانی کرد و بالاخره با اصرار و نوشتن مرقومه ای که بهجرئت میتوانم بگویم خستگی سیساله را از وجودم به درآورد؛ موافقت کردند و پس از موافقت و انجام کارهای اداری مربوط که حدود دو ماه به طول کشید من هم به خیل بازنشستگان قوه قضاییه پیوستم.
برای اینکه ثابت کنی بازنشسته شدهای، مشکلات اداری دارای روندی طولانی و نفسگیر است. آنگاهکه خلاص شدم، به کانون وکلا تقاضا دادم. بازهم استعلامات از مراجع مختلف آغاز شد. از همه تأسفبارتر اینکه از یک قاضی که میخواهد وکیل شود نتیجه آزمایش اعتیاد میخواهند. خیلی از قضات محترم متقاضی پروانه به اینجا که رسیدند عطای وکالت را به لقایش بخشیدند اما نویسنده این سطور حاضر شد به آزمایشگاه پزشکی قانونی برود. کارمند پزشکی قانونی جلو دستشویی ایستاد و گفت باید ببینم خودت در شیشه آزمایش، ادرار میکنی. این هم نتیجه، از آزمایش سربلند به درآمدم، الحمدالله به هیچچیز جز خواندن کتاب اعتیاد نداشتم؟!
بالاخره پس از طی این مراحل و گذراندن هفتخانها، بهعنوان وکیل در محضر عضو هیئت مدیر کانون، سوگند یادکردم. طرفه اینجاست که زمان ادای سوگند گفتم، این سومین بار است که برای احقاق حق و کوشش درراه عدالت، سوگند میخورم. دو بار بهعنوان قاضی و یکبار بهعنوان وکیل، حال مانده بود تهیه محل برای وکالت و بقیه قضایا، با پولی که بهعنوان پاداش دادند و فروش کاشانهای که پس از دوندگیهای فراوان، همسرم، توانسته بود از شرکت تعاونی فرهنگیان بهصورت اقساط بگیرد؛ دفتر کار کوچکی خریداری شد و با قرضوقوله، آن را تجهیز کردم و منتظر موکلان، روزها گذشت و کسی مراجعه نمیکرد دراین مرحله زندگی بود که فهمیدم اینجا دنیای دیگری است. اربابرجوع میآمد، قصهاش را میگفت و پس از بررسی میگفتم این مشکل راهحل حقوقی دارد، بلافاصله میگفت خرجش چقدر میشود میگفتم آیا منظورت حقالوکاله و هزینه دادرسی است؟ میگفت من به این کارها کاری ندارم بگویید چقدر باید خرج کنم که به نتیجه برسم وقتی میگفتم من بهعنوان وکیل سعی خود را میکنم شاید نتیجه موردنظر حاصل نشود، دفتر را ترک میکرد و هنوز همچنین است.
زمانی که قاضی بودم به حاشیهها کاری نداشتم، پرونده را میخواندم محاکمه میکردم، رأی میدادم اما اینجا باید به حواشی بیشتر از متن پرداخت و من اهل حاشیه نبودم و هنوز هم نیستم. اکنون پس از ده سال دانستهام کار وکالت، کار پرتنش و مسؤولیت آفرینی است. باید به مقامات و اشخاص زیادی پاسخگو باشی ازجمله موکل که حق دارد فقط به نتیجه بیندیشد. حالا منِ نوعی، هر چه استدلال کنم و کتابها را ورق بزنم و لایحهای بدون ایراد تهیه کنم او فقط نتیجه را میبیند و لاغیر دراین میان «قاضی وکیل» مشکلات خودش را دارد، ازآنجا رانده و ازاینجا مانده.
برخی قضات محترم دیگر آن احترامی که در زمان قضاوت برایت قائل بودند؛ نیستند و بین وکلا هم کسانی هستند که تو را از خود نمیدانند و تصور میکنند که آمدهای نان آنها را آجر کنی. اخیراً صحبت از طرحهایی میشود که قضات را از وکالت پس از بازنشستگی منع کنند که بیشک خلاف قانون اساسی است اینکه قضات و وکلا باهم روابط خوبی ندارند، مربوط به بیم فساد است و قضات محترم به این گفته «که از مواضع تهمت بپرهیزید» تأسی میجویند درجاهای دیگر دنیا، وکیل و قاضی بهمانند دو دوست رفتار میکنند و البته حتی به فکر موکلان نمیرسد که ممکن است وکیل و قاضی به ضرر موکل یا طرف موکل اقدامی نمایند این امر در کشور ما هنوز جا نیفتاده است شوربختانه جوی بدبینانهای نسبت به عملکرد قضات در جامعه حاکم است. اصل بر بیاعتمادی است.
به خاطر دارم زمانی که کارآموز قضاوت بودم با دادرس محترم دادگاه که هماکنون وکیل است و از قضات پاکدامن و خوشنام عدلیه بود، به اجرای قرار معاینه و تحقیق محلی رفتیم. باید منزلی را که محل اجاره بود بازبینی کنیم، همینکه وارد شدیم، همسر خواهان که در طبقه بالا سکونت داشت، با سینی چای به استقبال ما آمد. آقای دادرس، قندی به دهان گذاشت تا چای را بنوشد، ناگهان سروکله طرف پیدا شد و فریاد کشید، معلوم است چای طرف مرا که مینوشید چگونه میتوانم امیدوار باشم که حقم ضایع نشود؟! دادرس محترم و من چای را داخل سینی گذاشتیم و دادرس قند را از دهانش درآورد و از طرف عذرخواهی کرد. با چنین فرهنگی رابطه اربابرجوع، قاضی و وکیل چگونه میتواند بهبود یابد؟ آسیبشناسی چنین جوی بیشک محتاج تحقیق بیطرفانه و علمی است.
امیدوارم روزی فرهنگ جامعه بهجایی برسد که ارتباط قاضی، اربابرجوع و وکیل در راستای احقاق حق دیده شود نه اعمالنفوذ. البته و صدالبته، آقایان وکلا نیز باید توقع زیادی از قاضی نداشته باشند که حق را به رابطه دوستی بفروشند و درراه احقاق حق نظر مخالف را بپذیرند و همچنین قضات محترم به وکلا بهعنوان همکاری توجه کنند که میخواهد، از ناگفتهها برای او بگوید و برای روشن شدن حقیقت موضوع را واکاوی کند و همچنین به وکیل اجازه دهند تا مطالب خویش را بیان دارد، چراکه قاضی و وکیل انشا الله هر دو یک هدفدارند و آن رسیدن بهحق و عدالت است و لاغیر.
منبع: وبسایت دکتر محمدعلی اخوت قاضی سابق دیوان عالی کشور