برچسب: فریاد
زندانی پر رو

۲۰ مرداد ۱۳۹۵
بدون دیدگاه

زندانی پر رو


مرد فقیر و پرخوری را به جرمی زندانی کردند. در زندان هم آرام نگرفت و متنبه نشد و به‌زور غذای زندانیها را می‌گرفت و می‌خورد و آن‌قدر اذیت کرد تا بالاخره زندانیها به قاضی شکایت بردند که «نجاتمان بده! این زندانی پرخور، عاصی‌مان کرده است و نمی‌گذارد یک وعده‌غذا از گلوی مان پایین برود.» قاضی موضوع را تحقیق کرد و فهمید فقیر تن به کار کردن نمی‌دهد و زندان برایش یک بهشت کوچک است که در آن‌هم غذای فراوان هست و هم نیازی به کار کردن ندارد. پس او را از زندان بیرون انداخت و هرچه فقیر مفت‌خور اصرار کرد در زندان بماند، قاضی قبول نکرد و برای آن‌که مردم هم به او باج ندهند و مفت‌خور مجبور شود کار کند، دستور داد فقیر مفت‌خور را در شهر بگردانند و جار بزنند که او فقیر است اما کسی به او نسیه ندهد، وام ندهد، امانت ندهد و خلاصه هیچ کمکی به او نکند…