برچسب: حکایت
چند حکایت از وکلای اون ور آب
۱۴ شهریور ۱۳۹۵
بدون دیدگاه

چند حکایت از وکلای اون ور آب

چند حکایت از وکلای اون ور آب حکایت اول: آقای جانسون مرد ثروتمندی بود، او در یک‌خانه زیبا در یک روستا با تعداد زیادی مستخدم زندگی می‌کرد. همسر او قبلاً مرده بود و او فرزندی نداشت . سپس او ناگهان مرد و مردم می‌گفتند : مستخدمهایش او را کشته‌اند. زیرا آنها پولهای او را می‌خواستند…..

من چی میگم اون چی میگه
۱۰ شهریور ۱۳۹۵
بدون دیدگاه

من چی میگم اون چی میگه

من چی میگم اون چی میگه (از نوع حقوقی) کارشناس نظریه را نداد . به اپراتور میگم تلفن کارشناس را بگیر میگه وصل کنم ؟ میگم: خودت یک دکلمه آماده کن براش بخون. دختره دادخواست اجازه ازدواج با پسر موردعلاقه‌اش را داده میگم: پدرت مخالفه؟ میگه: موافقه ، خواستم دادگاه هم موافق باشه که 6…..