گفتگویی با آیت‌الله میرمحمدی


دسته: چهره ها
بدون دیدگاه
دوشنبه - ۲۵ مرداد ۱۳۹۵


گفتگویی با آیت‌الله میرمحمدی


گفتگویی با آیت‌الله میرمحمدی

آیت‌الله‌ میرمحمدی‌ از مدافعین‌ نهضت‌ اسلامی‌ بود. وی‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب مسئولیتهای متعددی را پذیرفت ازجمله عبارت‌اند از:
ـ رئیس‌ دادگاه‌ انقلاب‌ قم‌؛
ـ عضو هیأت‌ عفو حضرت‌ امام‌(ره‌)؛
ـ همکاری‌ مؤثر با آیت‌الله‌ دکتر بهشتی‌ در هیأت‌ تهیه‌ و تدوین‌ لوایح‌ قضایی‌؛
ـ رئیس‌ شعبه‌ دوم‌ دیوان‌ عالی‌ کشور؛
ـ عضو شورای‌ عالی‌ قضایی‌؛
ـ عضو جامعه‌ مدرسین‌ حوزه‌ علمیه‌ قم؛
ـ مسؤول‌ گزینش‌ علمی‌ قضات‌؛
ـ رئیس‌ هیأت‌ تجدیدنظر بررسی‌ تخلفات‌ هیأت‌ علمی‌ دانشگاه‌ تهران‌؛
ـ رئیس‌ دانشکده‌ الهیات‌ و معارف‌ اسلامی‌ دانشگاه‌ تهران‌.
وی‌ در مدت‌ یازده‌ سال‌ مسؤولیت‌ ضمن‌ تلاش‌ مؤثر جهت‌ راه‌اندازی‌ مجدد دوره‌ دکتری‌ و کارشناسی‌ ارشد و نیز افزایش‌ ظرفیت‌ پذیرش‌ دانشجویان‌ مقاطع‌ مذکور، ازآنجایی‌که‌ اهتمام‌ جدی‌ به‌ وحدت‌ حوزه‌ و دانشگاه‌ داشته‌ و خود نیز با ورود به‌ فعالیتهای‌ مستمر دانشگاهی‌ از قبیل‌ مدیریت‌، تدریس‌ و تألیف‌ از مصادیق‌ این‌ وحدت‌ به‌ شمار می‌رفت‌ از فضلای شاخص‌ حوزه‌ باهدف‌ ارتقاء کیفی‌ سطح‌ تحصیلات‌ دانشجویان‌ جهت‌ تدریس‌ دعوت‌ کرد.
ضمن تشکر از قبول زحمت تقاضا داریم نسبت به نحوه ورودتان به دستگاه قضایی و خدماتی که انجام دادید توضیح بفرمایید.
_ بسم‌الله الرحمن الرحیم با عرض درود به مقام والای حضرت امام و عرض سلام به مقام معظم رهبری و تشکر از جنابعالی که از آقایانی که در قوه قضائیه زحمت‌کشیده‌اند تقدیر می‌کنید.
آنچه باعث شد بنده وارد این مسؤولیت بشوم این بود که یکی از دوستان قضائی ما که در آن زمان اختیارات عضوگیری داشت بنده را به دادگاه قم دعوت کرد و پذیرفتم؛ اما منتظر بودم که اگر بشود از خود امام (ره) اجازه بگیرم ولی آن زمان گروه‌گروه از مردم می‌آمدند و با امام ملاقات می‌کردند و راه ملاقات با ایشان اصلاً میسور نبود. با توکل به خدا به درِ منزل امام رفتم. مرحوم آیت‌الله توسلی مسئول ملاقات امام بودند. گفتم می‌شود من چنددقیقه‌ای خدمت امام برسم. گفتند: بله در میان ملاقات‌کنندگان می‌توانی بروی ایشان را ببینی. همین‌طور هم شد.
امام (ره) بااینکه مدتها از کشور دور بود اما تا من خودم را معرفی کردم مرا شناخت. ایشان فرمودند، شما می‌توانید قضاوت کنید اما تا می‌توانید تلاش کنید افراد بی‌گناه دستگیر نشوند و این توصیه در من بسیار اثر کرد.
پس‌ازآن بنده مسئولیت شعبه دوم دادگاه انقلاب را احراز کرده و وارد قضاوت شدم.
زمانی که من به دادگاه انقلاب رفتم ابتدا یک پرونده متعلق به یک مأمور کلانتری دیدم که شاکی بسیار زیادی داشت. در انتهای برگه نوشتم این پرونده به لحاظ اینکه شاکی زیادی دارد، مشکل است باید دقت شود. بعد در روز محاکمه همه شاکیها و مأمور کلانتری آمدند. پس از شنیدن اظهارات شاکیان دیدیم اصلاً جرم انقلابی توسط این مأمور صورت نگرفته و مسائل جزئی و اختلافات محلی بوده است. به یاد توصیه امام افتادم که بی‌گناه نباید دستگیر شود و احساسات را نباید در قضاوت دخیل کرد ولو اینکه جمعیت زیاد باشد.
تصمیم گرفتم اینها را به صلح راضی کنم. پرسیدم: شما راضی هستید این مأمور از این کلانتری برود؟ گفتند: بله. از مأمور هم پرسیدم شما راضی هستید بروید؟ گفت بله؛ و بالاخره قضیه با صلح طرفین حل‌وفصل شد و این موضوع مربوط به اواخر 1357 یا اوایل 1358 بود و ما پس از پیروزی انقلاب خود را آماده خدمت کرده بودیم.
در آن زمان شما یکی از اعضای گزینش قضات و روحانیونی بودید که می‌خواستند وارد دستگاه قضائی شوند، دراین مقوله هم اگر مطالبی بفرمایید ممنون می‌شویم.
_ در آن زمان جناب آقای موسوی اردبیلی دادستان کل کشور بودند و از تعدادی از فضلای قم برای نوشتن لوایح قضایی دعوت کرد و ما چندنفری به تهران رفتیم. پس از تقسیم‌کارها قسمت جنایی و دیات و قصاص و نظایر اینها را بنده قبول کردم.
این لوایح را بر اساس رأی امام، رأی آیت‌الله خویی و احیاناً رأی مشهور می‌نوشتیم و در جلسه‌ای که شامل بنده و یکی از دوستان – آیت‌الله سید اسماعیل موسوی زنجانی – و دو نفر از مقامات بالای قضایی سابق بود مطرح‌شده و پس از مشورت و اعلام نظر در قالب لوایح دیات و قصاص و تعزیرات به دادستانی می‌دادیم و این‌یک خدمتی بود که انجام شد و امیدواریم که مورد رضای حق واقع شود.

اما در خصوص گزینش قضات، در سال 1361 مجلس شورای اسلامی مصوبه‌ای به تصویب رساند که بر اساس آن طلابی که 2 سال درس خارج خوانده‌اند می‌توانند پس از قبولی در امتحان جامعه مدرسین قضاوت کنند. جامعه مدرسین هم در اجرای این مصوبه یک دفتر گزینش ایجاد کرد که بنده به‌عنوان مسئول دفتر به همراه 2 نفر کمک و چند نفر از مقامات علمی بالا به‌عنوان ممتحن، از اعضای آن بودیم.
این دفتر گزینش در آن زمان بسیار بابرکت بود و بیش از 600 نفر قاضی محکمه به دادستانی و شورای عالی قضائی معرفی کردیم و دو برابر این تعداد افرادی بودند که امتیاز لازم را کسب نکرده بودند. حدود 1800 پرونده در آن زمان داشتیم که الآن هم موجود است و این خدمت جامعه مدرسین کمک شایانی به قوه قضائیه کرد.
آقای موسوی اردبیلی که دادستان کل کشور بودند از رفقا برای احراز مسئولیت شعب دیوان عالی کشور دعوت به عمل آورد که بنده مسئول شعبه 2 شدم. در شعبه 2 یک آقای دکتری به‌عنوان مستشار بود که فرد خوش استعدادی بود. همان روز اول به ایشان گفتم که آقای دکتر شما احکام اسلامی را بلد نیستید من هم به قوانین اشراف ندارم بیا از همدیگر یاد بگیریم و قبول کرد. تا جایی که خود ایشان پس از مدتی در خصوص احکام اسلامی به دیگران هم آموزش می‌داد. در آن زمان امام (ره) تأکید داشتند در مورد تمام پرونده‌ها باید با احکام اسلامی حکم داده شود. مدت ده ماهی هم که بنده در دیوان عالی کشور بودم برکات دیگری داشت. مثلاً پرونده‌هایی از زمان طاغوت مانده بود که برای قتل و روابط نامشروع و… حکم حبس و تبعید داده بودند و در هیچ‌کدام حکم حدود اسلامی صادر نشده بود.
لذا مستشاران پرونده را تنظیم می‌کردند و ما حکم مقتضی صادر می‌کردیم و حل‌وفصل می‌کردیم.
در مدتی که من در دیوان عالی کشور بودم آقای موسوی اردبیلی به شورای عالی قضائی رفتند و من عملاً معاون ایشان هم بودم و جلسات وحدت رویه را من اداره 
می‌کردم.
یکی از کارهایی که انجام دادم این بود که یک روز به همراه یکی از دوستان خدمت مرحوم شهید بهشتی که در رأس بودند رفتیم. گفتند ایشان برای نماز تشریف برده‌اند. پس از نماز شهید بهشتی گفتند بیایید با شما کاردارم. ما تصور کردیم ما را به ناهار دعوت کردند؛ اما دیدیم در اتاق ایشان افراد زیادی حضور دارند که در کلاس درس ایشان حاضرشده‌اند. ایشان گفتند شما می‌توانید مطلبی در رابطه با تعزیر مال پیدا کنید که قاضی بتواند با مال تعزیر کند نه با شلاق.
پس از مطالعه و بررسی به روایتی برخوردیم که از شیعه و سنی روایت‌شده بود که شخصی از کنار درخت میوه‌ای عبور می‌کند و مقداری میوه می‌خورد و مقداری هم با خود به دزدی می‌برد. امام علیه‌السلام می‌فرماید آنچه را که خورده است مانعی ندارد، اما آنچه را که برده باید قیمت دو برابرش را بپردازد. قیمت یک برابر را ضامن است و یک برابر دیگر را هم برای مجازات عملش است. من این روایت را به شهید بهشتی عرض کردم و ایشان گفتند کافی است.
در آن زمان بنده مسئول آموزش هم بودم و کتابهایی را هم نوشتم و بعدازآن به عضویت شورای عالی قضائی درآمده و مدت دو سال در آنجا بودم. پاسخگویی به سؤالات قضات و مشکلاتی که در تقسیم‌کار داشتند هم با من بود. برای گزینش قضات دو امتحان کتبی و شفاهی بود که نمرات داوطلبین کمتر نباید از 15 می‌شد. تأیید صلاحیت اخلاقی افراد هم با ما بود. این گزینش تا دو الی سه سال قبل ادامه داشت که بنده به آقای شاهرودی گفتم که متقاضی کم شده اجازه بدهید این دفتر گزینش را تعطیل کنیم و ایشان هم پذیرفتند.
چنانچه نکته دیگری به ذهنتان می‌رسد بفرمایید.
_ در مورد عفو عمومی حضرت امام (ره) در سال 1358 که بسیار خوب و وسیع بود من و تعدادی از دوستان فاضل به استان زنجان رفته و یک حجره گرفته و مستقر شدیم. جای محکمه در مقر سپاه بود.
یکی از مسؤولین با عفو مخالف بوده و معتقد بود که این انسانهای جانی را نباید عفو کرد و دو سه روز به دیدن ما نیامد. ما به ایشان پیغام دادیم که ایشان بیاید و تا قبل از آمدن ایشان اقدامی انجام ندادیم. ایشان فرمان عفو امام (ره) را مطالعه کرد و دید که به نفع انقلاب است پس پذیرفته و اختیار را به دست ما داد.
به‌صورت شبانه‌روزی به پرونده ‌رسیدگی کرده و آنهایی را که مشمول عفو بودند حکم می‌دادیم ولی باز برای احتیاط که مبادا دادستان این حکم آزادی را به تأخیر بیندازد یک تصویر از حکم را هم به خود مأمور می‌دادیم تا دنبال کند.
یک روز به من اطلاع دادند که چند نفر از زندانیها توسط زندانبان به بازداشت موقت دادستانی فرستاده‌شده‌اند و گفته بودند که آقای میرمحمدی برای ما زندانی باقی نگذاشته این چند نفر را هم خودش نگه دارد.
در موضوع عفو دقت زیادی به عمل آوردیم و چند نفر از خوانین را که مردم روی آنها حساسیت داشتند استثنا کردیم در غیر این صورت همینها دادگاه را روی سر ما خراب می‌کردند. چندنفری را هم که زندان به بازداشت موقت فرستاده بود با خود به قم آورده و به کمک دادستان مشکل آنها را هم رفع کردیم.
یک روز خانمی به من مراجعه کرده و اظهار داشت که شوهر من شراب‌خواری می‌کند و ما نگرانیم. مأمورین وی را دستگیر کرده و آوردند و پس‌ازاینکه به حال عادی برگشت او را 80 تازیانه زده و حد را اجرا کردیم. بنده تأکید کردم آقا فکر نکن همیشه این‌طور است. اگر سه مرتبه حد به شما جاری شود باید اعدام شوید. برو ترک کن. این هم خاطره دیگری بود.
عباسعلی علیزاده

نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۶
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *