گره کور پرونده قتل مرد 60 ساله و دختر 8 ساله‌اش، بعد از 3 سال باز شد

دسته: رویداد و حوادث , مطالب برگزیده
بدون دیدگاه
یکشنبه - ۱۴ آذر ۱۳۹۵


گره کور پرونده قتل مرد 60 ساله و دختر 8 ساله‌اش، بعد از 3 سال باز شد

گره کور پرونده قتل مرد 60 ساله و دختر 8 سالهاش، بعد از 3 سال باز شد

904456549

یک حادثه:

 

بازپرس جنایی تهران در جریان تحقیقات ویژه در خصوص پرونده قتل مرموز پدر و دختری که حدود سه سال قبل کشته شده بودند، داماد خانواده را بازداشت کرد.

 به گزارش خبرنگار جنایی «ایران»، ماجرای این جنایت به روز 28 مرداد سال 92 باز می‌‌گردد که در پی آن مرد 60 ساله و دختر 8 ساله‌اش با ضربات چاقو در خانه‌شان واقع در یکی از خیابانهای دربند به قتل رسیدند. به دنبال اعلام این خبر، بازپرس کشیک قتل دادسرای جنایی تهران و تیم تحقیق راهی محل حادثه شده و با جسد خونین مرد 60 ساله و دختر 8 ساله‌اش در آشپزخانه طبقه اول ساختمان چهار طبقه روبه‌رو شدند که با ضربات متعدد چاقو از پا درآمده بودند.

در ادامه تحقیقات، «کتایون»- دختر بزرگ خانواده- به تیم جنایی گفت: «چند سال قبل از همسرم جدا شدم و در طبقه همکف خانه پدرم با فرزندم زندگی می‌‌کردم تا اینکه چندی قبل با مرد جوانی به نام سهراب آشنا شدم و به عقد موقتش درآمدم. روز حادثه سهراب از ساعت 7 صبح در خانه بود تا اینکه صدای پدرم را در راه‌پله‌ها شنید و برای سلام و احوالپرسی به دیدنش رفت. بعد از آن پدرم و خواهر ناتنی‌ام به خانه ما آمدند و از آنجا که وسایل پذیرایی در خانه نبود، چندین بار به طبقه دوم- خانه پدرم- رفتم و وسایل پذیرایی را از همسر پدرم گرفتم. بعد از خوردن صبحانه، سهراب خانه را ترک کرد و همزمان دو نفر از دوستان پدرم به سراغش آمدند و او هم رفت. بعد از آن من هم به خانه یکی از دوستانم رفتم اما ساعتی بعد که برگشتم، متوجه شدم پدرم و خواهر ناتنی‌ام در طبقه دوم کشته شده‌اند. تحقیقات برای رازگشایی از این جنایت ادامه داشت که سهراب به عنوان مظنون اصلی چند روزی بازداشت شد اما از آنجا که مدرکی علیه او نبود، آزاد شد. بررسیها در این خصوص ادامه داشت تا اینکه پرونده قتل پدر و دختر به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای جنایی تهران ارجاع شد و بازپرس ایلخانی، رسیدگی به آن را به عهده گرفت. بازپرس جنایی پس از مطالعه پرونده و تحقیقاتی که انجام داد، به 5 دلیل رسید که نشان می‌‌داد سهراب در این جنایت دست دارد. این در حالی بود که در تحقیقات پلیسی مشخص شده بود سهراب چند سال قبل هم در پرونده قتل یکی از دوستانش به نام اردشیر نیز بازداشت شده اما به خاطر نبود مدارک لازم، با قرار وثیقه آزاد شده بود. نحوه قتل اردشیر با قتل پدر و دختر به یک شکل بود که کارشناسهای پزشکی قانونی هم این موضوع را تأیید کردند. از سوی دیگر کتایون- دختر بزرگ خانواده- مدعی شده بود که چندین بار برای بردن وسایل پذیرایی به خانه نامادری‌اش رفته است در حالی‌که تحقیقات این موضوع را تأیید نمی‌کرد.

سومین دلیل بازپرس جنایی مربوط به اظهارات متناقض زن و مرد جوان بود. مرد جوان مدعی بود که موقع خارج شدن از خانه تنها بوده و کتایون به خیابان نیامده است. این در حالی است که دو نفر از کسبه اعلام کرده بودند که کتایون و سهراب را با هم و در حال خروج از خانه دیده بودند.

دلیل دیگر، ادعای مظنون اصلی در رابطه با حضور دو مرد غریبه بود. سهراب مدعی بود که هنگام خروج از خانه مقتول به کوچه آمده و با دو مرد ناشناس شروع به صحبت کرده است و اظهار داشته چهره آنها را ندیده است، اما در تحقیقات محلی هیچ کدام از شاهدان حضور چنین افرادی را تأیید نکردند. اما آخرین دلیلی که بازپرس پرونده به استناد آن سهراب را بازداشت کرد، این بود که طبق گفته همسر دوم مرد خانواده، او آخرین بار دخترش را ساعت 2 بعد از ظهر دیده و اجساد قربانیان نیز ساعت 4:40 دقیقه همان روز کشف شده‌اند. در نتیجه متهمان زمان کافی برای اجرای توطئه شومشان داشته و می‌‌توانستند به صحنه‌سازی بپردازند. بدین‌ترتیب سهراب بازداشت شد و تحت تحقیق قرار گرفت، اما مرد جوان همچنان منکر دست داشتن در قتل مرد 60 ساله و دختر خردسالش است. با وجود این تحقیقات تخصصی در این‌باره ادامه دارد.

یک تحلیل:

با وجود آن‌که پدیده قتلهای سریالی، نسبتاً یک واقعه نادر است و تنها حدود یکی دو درصد کل قاتلان در هر سال را قاتلان سریالی تشکیل می‌دهد، اما اخبار، مقالات، کتب و فیلمهای بی‌شماری پیرامون آن تولید و منتشر شده است.

قتلهای سریالی بیش از آن‌که به لحاظ حقوق کیفری حایز اهمیت باشد از بعد جرم شناختی و سایر علوم مرتبط (مانند روانپزشکی و روانشناسی) دارای برجستگی و از دسته «قتل» است؛ چرا که از منظر حقوق کیفری، قتلهای سریالی در نهایت جرایم خشونت‌بار محسوب می‌شود و سیاست کیفری نیز با تشدید کیفر، تقریباً واکنشی مشابه با قتل واحد را در قبال آن اتخاذ می‌کند. این پدیده ازدیدگاه جرم‌شناختی دارای تمایزات ویژه‌ای در مقایسه با قتل واحد است. از دیدگاه یک جرم‌شناس، فردی که طی یک واقعه، اقدام به کشتن فرد یا افرادی می‌‌کند با فردی که در طول زمان و در وقایع جداگانه و به شیوه‌های اغلب آیینی و توأم با آزار و اذیت، از قربانیان متعددی سلب حیات می‌‌کند دارای وضعیت روانی، شخصیتی و اجتماعی متفاوتی است. از همین روی این پدیده از سه دهه پیش نگاه ویژه ی محققان را به خود معطوف داشته است و مطالعات ارزشمندی در این حوزه ی تخصصی انجام گرفته است. با این وجود، به گمان بیشتر متخصصان، تحقیق در خصوص قتلهای سریالی در ابتدای راه خود به سر می‌برد.

واقعیت این است که بیشتر دانش و آگاهی عمومی از قتلهای سریالی، مربوط به تولیدات رسانه‌ای و روزنامه‌ای می‌‌شود، به نحوی که عموم بیش از اینکه به شرح و به تصویر کشیدن واقعی و صحیح این پدیده علاقه داشته باشند به نوع رسانه‌ای آن‌که اغلب غیرمنطبق با واقعیات است اشتیاق دارند. اغلب تحلیلها در تلویزیون و سایر رسانه‌های دیداری، شنیداری و نوشتاری در خصوص قتلهای سریالی و انگیزه و ویژگیهای شخصیتی قاتلان آنها غیرمنطبق با واقعیات پرونده آنهاست. حتی در مواردی مجریان قانون نیز تحلیل صحیحی از پدیده قتلهای سریالی و مرتکبان آن ارایه نمی‌دهند. در نتیجه، برخی تصورهای کلیشه‌ای و کج‌فهمیها، درک و فهم درست از ماهیت قتل سریالی و ویژگیهای شخصیتی قاتلان و علل وقوع آن را با دشواری مواجه می‌کند.

ذکر این مطلب ضروری است که منظور از قتلهای سریالی، قتلهای متعددی است که توسط فرد یا افراد یک گروه طی دفعات متعدد و با انگیزه‌های شخصی واقع می‌‌شوند. بنابراین برای نمونه چنانچه فردی طی یک واقعه افراد متعددی را به قتل برساند قاتل سریالی نیست؛ و همین طور قتلهای نظامیان در طول جنگ یا قتلهای مزدوران حرفهای که قتلها را نه به دلایل شخصی و تنشهای درونی بلکه برای دیگران در قبال انجام وظیفه یا دریافت پول مرتکب می‌شوند قتل سریالی محسوب نمی‌شود و از موضوع بحث حاضر خارج است. وقوع قتل سریالی منحصر به علت واحدی نیست و عوامل متعدد زیستی، روانی و اجتماعی در وقوع آن دخیل‌اند. مطالعات انجام شده نشان می‌دهد ماهیت فرایندی که یک فرد طی می‌‌کند و در نهایت به یک مجرم سریالی تبدیل می‌شود به‌طور عمده روانی و شخصی است. با توجه به نوع و محدودیت تحقیق به‌ویژه از نظر جامعه محدود آماری قاتلان سریالی در ایران و از طرفی عدم امکان مصاحبه با آنها (به جهت عدم همکاری مقامات قضایی و مسؤولان زندان)، بسیاری از تحقیقات برمبنای روش تحقیق کیفی و فراتحلیلی صورت می‌‌گیرد.

تفسیر مبتنی بر تحلیل روانپزشکی و بالینی، قتل را محصول ویژگیهای روان‌‌شناختی فرد می‌داند. در واقع، برخی رشد قاتل سریالی را در تضادهای روانی شانزده ویژگی شخصیتی رادر تضادهای روانی وی می‌بینند. برای مثال یکی از دانشمندان، شانزده ویژگی شخصیتی را که معرف یک شخصیت جامعه‌ستیز است، برشمرده است که شامل دروغگویی و ناراستی، ضعف قضاوت، خودمحوری، و رفتارهای تکانشی، همراه با جذابیت، هوش، لذت‌جویی، رفتار دگرآزارانه (سادیستیک) و ضداجتماعی است. از آنجا که قاتلان سریالی به نحوی نگریسته می‌شوند که دارای همه اوصاف رفتاری فوق هستند عموم مردم و در مواردی محققان، آنها را افراد جامعه‌ستیز می‌‌دانند.

منبع خبر: خبرآنلاین


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۲۱۵
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *