کرامات در اختیار کیست؟

دسته: اخلاق و رفتار
بدون دیدگاه
چهارشنبه - ۶ اردیبهشت ۱۳۹۶


کرامات در اختیار کیست؟

کرامات در اختیار کیست؟


آن‌چه از مفهوم «کرامت» در باورها نقش گرفته، آن است که فرد باکرامت فردی است که توانایی انجام کارهای خارق‌العاده‌ای‌ را داشته و تصرفاتی در عالم وجود داشته باشد. برای مثال، بتواند مسافتی طولانی را در زمانی بسیار کوتاه بپیماید، بیماری را شفا دهد، بدون اسباب ظاهری چیزی را از جایی به جای دیگر منتقل کند و …
از جمله مسایلی که برخی مدعیان، آن را دست‌‌آویز و وسیله‌‌ای برای تبلیغ فرقه و مسلک خود قرار می‌دهند، این ادعا است که بزرگ آنها، پیر و قطبشان و … صاحب کشف و کرامت است؛ به‌عبارت‌دیگر، در میان بسیاری از مردم کم‌وبیش این تلقی وجود دارد که کشف و کرامت، به تنهایی دلیل حقانیت بوده و کسی که از تواناییهایی ویژه‌ای برخوردار است، روش و مسلک او صحیح و بر حق می‌باشد.
برای بررسی این ادعا ابتدا باید دید اصولاً آیا کشف و کرامت واقعیت دارد؟ و اگر واقعیت دارد، آیا نشان و دلیلی مستقل بر این است ‌که صاحب آن از اولیای خدا و دارای اعتقاداتی صحیح می‌باشد؟
به‌عبارت‌دیگر، آیا همین‌که کار خارق‌العاده‌ای از کسی سر بزند دلیل بر آن است که وی از اولیای خدا است و خداوند به او نظر خاص و لطف ویژه دارد؟ و بالاخره، اگر کسی واقعاً از کشف و کرامت الهی برخوردار بود و در اثر لطف و عنایت خاص خداوند قدرت داشت که کارهای خارق‌العاده انجام دهد، آیا این امر دلیل آن است که تمام حرفها و مطالب ارائه‌شده از سمت او صحیح بوده و باید چشم و گوش بسته آنها را پذیرفت و سر تسلیم در برابرشان فرود آورد؟!
این پرسشها مهم‌‌ترین سؤالاتی است که پیرامون مسأله کشف و کرامت وجود دارد و تا به یک‌یک آنها پاسخ روشنی داده نشود، راه سوءاستفاده‌هایی که از این مسأله می‌شود مسدود نخواهد شد. در مورد اصل «کشف» و «مکاشفه» باید گفت؛ البته که امری واقعی است و برخی افراد می‌توانند در حالاتی مسایلی را درک کنند و چیزهایی را ببینند یا بشنوند که دیگران از ادراک و دیدن و شنیدن آنها عاجزند. اصل این مسأله به تجربه به اثبات رسیده است که برخی انسانها دارای قدرتهای ذهنی و روحی خارق‌العاده‌ای هستند و مشاهدات و ادراکاتی فرا معمول و خارق‌العاده دارند که دیگران را بدانها راهی نیست. البته این ادراکات انواع مختلفی دارد. یک دسته از آنها که در روان‌شناسی مورد شناسایی قرارگرفته است «تله‌‌پاتی» نامیده می‌شود. در تله‌‌پاتی، برای مثال، این‌‌گونه است که فرد در این‌‌جا نشسته و به ذهنش می‌آید که فلان شخص در فلان  جا فلان کار را انجام داده، یا بیمار شده و یا از دنیا رفته است و بعد هم معلوم می‌شود که آن مسأله واقعیت داشته و واقعاً اتفاق افتاده است. در هر حال این یک نوع ارتباط روحی بین دو فرد است که از سنخ همان ادراکات خارق‌العاده است؛ و روان‌‌شناسان آن را «تله‌‌پاتی» نامیده‌‌اند. روشن است که حصول چنین ادراکاتی دلیل بر کمالات معنوی فرد و مقرّب بودن او در پیشگاه خداوند نیست و نمی‌توان آن را شاهدی گرفت بر این‌‌که آن شخص از اولیاءالله و دارای مقام و منزلتی نزد خدای متعال است. این قبیل ادراکات حتی ممکن است برای کسی که هیچ اعتقادی به خدا ندارد، حاصل شود. البته دانش بشر هنوز به چندوچون و اسرار این نوع ارتباط پی نبرده و ما نمی‌‌دانیم در اثر چه عامل یا عواملی این پدیده اتفاق می‌افتد.
شاید خدا برخی تواناییهایی که با علوم تجربی قابل توجیه نیست را در اختیار افرادی در سراسر زمین و با هر دین و آیین قرار داده تا این مطلب را به تمام انسانها خاطرنشان سازد که دانش تنها از راه و روشهای شناخته‌شده تجربی به دست نمی‌آید و اموری هم وجود دارند که یا از عالم غیب‌اند و یا شباهتهایی با آن دارند. غیر از «تله‌‌پاتی» در مورد همین حواس ظاهری نیز کسانی هستند که با بقیه انسانها تفاوت دارند. برای مثال، نوع انسانها فقط می‌توانند صداهایی را بشنوند که فرکانس آنها بین 20 هرتز تا 30000 هرتز باشد و صداهایی را که در کمتر یا فراتر از این دامنه قرار می‌گیرند ادراک نمی‌کنند. این در حالی است که برخی انسانها قادر به شنیدن و دریافت صداهای خارج از این دامنه نیز هستند؛ همانگونه که دستگاه و دامنه شنیداری بسیاری از انواع حیوانات نیز با انسان متفاوت و متکامل‌‌تر و وسیع‌‌تر است. این مطلب در مورد حس بینایی نیز صادق است.
درحالی‌که انسانهای معمولی نمی‌توانند پرتوهای ماورای بنفش و مادون قرمز را ببینند، برخی انسانها قادرند، برخی از این طول موجها را نیز مشاهده کنند. در سایر حواس ظاهری نیز کم‌وبیش این استثناها و موارد نادر وجود دارد.
به هر حال وجود این تواناییهای خارق‌العاده جسمی یا روحی دلیل و شاهدی بر کمال و فضیلت معنوی فرد و مقرّب بودن او در درگاه خداوند نیست.
غیر از قدرتهای خارق‌العاده‌ای که به صورت طبیعی و مادرزادی در برخی افراد وجود دارد، برخی افراد نیز با تحمل ریاضتها و انجام تمرینهایی به برخی تواناییهای جسمی و روحی دست پیدا می‌کنند و می‌توانند کارهای خارق‌العاده‌ای انجام دهند و یا ادراکات و مشاهدات غیرمتعارف و فراتر از معمول داشته باشند. این نوع تواناییها و انجام امور خارق عادت نیز مشترک بین حق و باطل است و دلیلی بر حقانیت فرد و مسلک و روش و طریقه او نیست.
بسیاری از مرتاضان هندی که اعتقادی به دین و خدا و قیامت ندارند از این قبیل‌‌اند. کارها و مسایلی از قبیل احضار ارواح و ارتباط با آنها و احضار جنیان و استفاده از اطلاعات آنها و به خدمت گرفتن آنان نیز در همین محدوده قرار می‌گیرد. مجموع این امور، قدر مشترک و عنوان عامش این است که انسان آگاهیهای خارق‌العاده‌ای داشته باشد و اطلاعاتی از راههای غیر متعارف که از راه چشم و گوش و تعلیم و تعلم عادی نیست به دست آورد.
برای کسب این امور نیز یک سری تمرینها و ریاضتهایی لازم است. در هر صورت این امور واقعیت دارد و تحقق چنین چیزهایی ممکن است و بالاتر از امکان، واقع هم شده است. راه تحصیل آن نیز باز است و استاد دارد و قابل تعلیم و تعلم است. عده‌‌ای نیز در این راهها گام می‌گذارند و با مراجعه به استاد و دریافت دستورات و تعالیم لازم و عمل به آنها چنین حالات و تواناییهایی هم برایشان پیدا می‌شود. در این میان آن‌چه مهم است توجه به این نکته است که این امور دلیل بر این نیست که شخص نزد خدای متعال مقام و منزلتی دارد. همان‌گونه که اشاره کردیم، ممکن است کسی به کلی منکر خدا و همه ادیان و مخالف تمامی انبیا و اولیا باشد، اما تمرینها و ریاضتهایی انجام دهد و به چنین نتایجی نیز دست یابد. البته، ناگفته نگذاریم که در این امور، مدعیان دروغین نیز بسیار فراوان‌اند و تعدادشان از کسانی که در این امور زحمتهایی کشیده‌اند و واقعیتی در کارشان هست بسیار بیشتر است. در مورد مکاشفات نیز این بحث وجود دارد که برخی مکاشفات رحمانی است و برخی شیطانی است؛ اکنون فرض می‌کنیم مکاشفه‌‌ای از نوع صحیح و ربانی برای کسی واقع شد؛ یعنی مکاشفه‌‌ای که با کتاب و سنّت مخالفتی ندارد. فرد هم اهل ریاضتهای باطل و خلاف شرع نیست و اعتقادات و دین و مذهبش نیز درست است و به تکالیف شرعی خود اعم از نماز و روزه و سایر مسایل هم عمل می‌کند و خلاصه از نظر این امور مشکلی در کار او وجود ندارد. برای چنین کسی، در حال عبادت یا دعا و سجده و ذکر، مکاشفه‌‌ای واقع‌شده و به فرض، مضمون آن هم صد درصد موافق کتاب و سنّت است و کاملاً مطمئنیم که ربانی و درست است.
حال سخن در این است که آیا این امر دلیل بر این است که شخص به مقام قطبی و مرشدی رسیده و صلاحیت تربیت دیگران را دارد و حرفهایش در مورد سایر مطالب نیز حجت است و باید آنها را روی چشم گذاشت و پذیرفت؟
در پاسخ این پرسش باید گفت؛ هرگز چنین نیست. گاه حتی نوجوانانی در سنین بسیار کم و پایین‌‌تر از سن بلوغ دیده می‌شوند که چنین مکاشفاتی برایشان رخ می‌دهد. گاه همین مؤمنان ساده‌‌ای که غل و غش و مکر و حیله‌ای در زندگی و کارشان ندارند، از کسبه و کشاورز و امثال آنها، در نمازشان یا بعضی حالات دیگر، انواری را مشاهده می‌کنند و چیزهایی را می‌بینند. البته برخی از این موارد در خارج تحقق پیدا کرده و این‌گونه نیست که صرف فرض و مثال باشد. آن‌چه که از وقوع مکاشفه برای کسی می‌توان نتیجه گرفت؛ این است که فرد در زمان وقوع آن، از نوعی لطافت روحی برخوردار بوده است؛ ولی هیچ‌گاه نمی‌توان بر اساس آن قضاوت کرد که فرد به مقام قطب و مربی و مرشدی کامل رسیده که رأی و سخنش در هر چیزی حجت و بر حق باشد.
اگر ثابت شود که واقعاً مکاشفه‌‌‌ای رخ‌داده و از نوع ربانی و رحمانی هم بوده است، تازه نظیر این است که کسی رؤیای صادقه‌‌ای دیده باشد. آیا اگر کسی خواب راست و صادقی ببیند دلیل بر این است که از اولیای خدا است؟ آیا افراد معمولی و گنه‌‌کار و حتی تبه‌‌کار و جنایت‌‌کار خواب صادق و درست نمی‌بینند؟ آیا خواب عزیز مصر که به نص قرآن رؤیای صادقه بود، دلیل بر عظمت شخصیت و مقام معنوی و تعالی روحی او است؟
بسیاری از پادشاهان ستمگر رؤیاهای صادقه‌‌ای می‌دیدند که تعبیرش زوال حکومت آنها بود و همان‌گونه نیز می‌شد؛ از این‌رو همان‌گونه که دیدن رؤیای صادقه دلیل بر مقام و عظمت شخصیت معنوی شخص نیست، وقوع مکاشفه برای کسی نیز نمی‌تواند گواهی باشد بر این‌که فرد از اولیای خدا است و فهم و سخنش در مورد همه چیز صواب و درست است. این¬که مکاشفه با نوعی لطافت روحی ملازم است سخن دیگری است و نشانه این نیست که فرد از جایگاه و منزلتی ویژه نزد خدای متعال برخوردار است.
لطافت روحی داشتن ‌که بعضی اوقات نام آن را صفای روحی می‌گذارند، بدین معنا نیست که فرد به چنان وارستگی اخلاقی و معنوی رسیده که می‌تواند تربیت دیگران را عهده‌‌دار شود و همه فهمهایش درست و صحیح و اطاعت دیگران از او لازم است. فراموش نکنیم که این ملاحظات درباره مکاشفات رحمانی و ربانی است و گرنه مکاشفات شیطانی که ناگفته پیدا است موضوعاً از این بحث خارج‌اند و هیچ دلالتی بر فضیلت و کمال و تعالی روحی فرد ندارند.[1]
البته واضح است که کرامت به دست مقربان خدا انجام می‌شود و اگر فرد بی‌ایمانی رفتاری کرامت‌گونه داشت، خداوند راه‌کارهایی قرار می‌دهد که بتوان نادرستی اعتقادات او را کشف کرد.[2]
[1]. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، در جستجوی عرفان اسلامی، تدوین و نگارش، نادری قمی، محمدمهدی، ص 294 – 316، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ چهارم، 1390 ش.
[2]. ر. ک: «ملاک و معیار کشف و شهود»، سؤال 94245؛ «تأثیر گذاری سحر به اذن خدا»، سؤال 53831.
منبع: اسلام کوئست

نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۷۴
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *