چرا دل برخی انسانها در برابر حق و حقیقت تسلیم نمیشود؟
چرا دل برخی انسانها در برابر حق و حقیقت تسلیم نمیشود؟
چرا دل برخی انسانها در برابر حق و حقیقت تسلیم نمیشود؟
عوامل مختلف میتواند در این مسأله دخالت داشته باشد؛ مانند:
1- تکبر؛[1] که از صفات شیطان است. شیطان نیز تکبر ورزید و در برابر حق تسلیم نشد.
2- لجاجت
یکی از عواملی که سبب میشود تا برخی از مردم، نسبت به «حق»، موضع تهاجمی بگیرند و آنرا نپذیرند عامل «لجاجت» است. اگر کسی در زندگی خود، به جای تسلیم شدن در برابر حقایق، به لجبازی روی آورد، از درک حقیقت، محروم خواهد شد و برای همیشه، در منجلاب باطل، خواهد ماند.
یکی از نمونههای قرآنی این صفت زشت، مربوط است به لجاجت فرعونیان در برابر معجزات روشن حضرت موسی (ع)؛ آنها بر آیین بتپرستی نیاکانشان لجاجت و اصرار ورزیدند و گفتند: «آیا آمدهای که ما را، از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، منصرفسازی و بزرگی [و ریاست] در روی زمین، از آن شما دو تن باشد؟! ما [هرگز] به شما ایمان نمیآوریم!». [2] آن گروه گمراه، هرگز در خصوص حق یا باطل بودن آیین موسی، سؤال نکردند بلکه فقط به خاطر مخالفت آن با عمل نیاکانشان، آنرا نپذیرفتند.
در حدیثی امام علی (ع) میفرماید: «لجاجت، پر ضررترین چیزها در دنیا و آخرت است». [3]
بنابراین، اگر کسی در ورطه و گرداب لجاجت افتاد، حق و حقیقت را با تمام وضوح آن نفی، خواهد کرد و برای همیشه با باطل، همنشین خواهد شد. [4]
3- گناه؛ چشم دل انسان را در برابر حقیقت میبندد و آنرا تباه میکند؛ امام باقر (ع) فرمود: «هیچچیز بیشتر از گناه دل را تباه نمیکند؛ همانا دل با گناه درگیر میشود ولی گناه چندان به آن میپردازد (سماجت میکند) که سرانجام بر آن چیره میگردد و دل واژگونه میشود».[5]
4- دنیاپرستی؛ علایق شدید مادی و دنیاپرستی انسان را به هر انحراف و گناهی، میکشاند و همین موجب این میشود که انسان از پذیرش حق و حقیقت سر باز زند. امام علی (ع) در سخنانی میفرماید:
«دنیادوستی عقل را تباه میکند و دل را از شنیدن حکمت کر میسازد و موجب عذاب دردناک میشود». [6]
«دنیا را رها کن که دنیادوستی [انسان را] کور و کر و لال و سرافکنده میسازد». [7]
[1]. ر. ک: «معنای تکبر و راههای درمان آن»، سؤال 40000.
[2]. یونس، 78.
[3]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، ص 126، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410 ق.
[4]. ر. ک: «نکوهش لجاجت در برابر حق»، سؤال 74518؛ «عناد و ویژگیهای شخص معاند»، سؤال 87053.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 268، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق.
[6]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص 231، قم، دار الحدیث، چاپ اول، 1376 ش.
[7]. الکافی، ج 2، ص 136.
منبع: اسلام کوئست