واگویه‌های یک شخص متفرقه
واگویه‌های یک شخص متفرقه
واگویه‌های یک شخص متفرقه
خبر نمی کند پس مقصر است
محمدرضا محمدی جرقویه ای
شخص متفرقه اول (نویسنده): یکی از علت‌العلل مشکلات در کشور ما این است که افراد وقتی به شهرت می‌رسند به خودشان اجازه می‌دهند، در هر مورد اظهارنظر کنند!
شخص متفرقه دوم: منظورت چه کسی است؟
شخص متفرقه اول (نویسنده): منظور جناب عادل فردوسی پور است!
شخص متفرقه دوم: مگر ایشان چه گفته است؟
شخص متفرقه اول (نویسنده): ایشان گفته است: اگر در هرجای دنیا حادثه‌ای کوچک‌تر از پلاسکو اتفاق می‌افتاد خیلیها اخراج می‌شدند یا استعفا می‌دادند!
شخص متفرقه دوم: این‌که حرف خوبی است، کجای حرف ایشان غلط است؟
شخص متفرقه اول (نویسنده): ایشان مگر اقتصاد خوانده است؟
شخص متفرقه دوم: نه نخوانده ولی این اظهارنظر چه ربطی به اقتصاد دارد؟
شخص متفرقه اول (نویسنده): ایشان اگر اقتصاد خوانده بود، می‌دانست، یکی از مشکلات کشور ما بیکاری و عدم اشتغال است، در نتیجه اگر حادثه بزرگ‌تر از پلاسکو باز هم اتفاق بیفتد، نباید فکر اخراج کسی بود!
شخص متفرقه دوم: ولی حداقل استعفا که به‌جا بود؟
شخص متفرقه اول (نویسنده): مگر تو و عادل فردوسی پور علوم اداری خوانده‌اید که چنین اظهارنظری می‌کنید؟
شخص متفرقه دوم: نه نخوانده‌ایم ولی چه ربطی دارد؟
شخص متفرقه اول (نویسنده): اگر علوم اداری خوانده بودید، می‌دانستید، استعفا مال جایی است که مقام مافوق آدم، از آدم راضی نباشد، در اینجا تو یک موجود بی‌شعوری به نام حادثه که علیرغم تذکر به‌جا و شایسته و مکرر مسؤولین محترم به او که حتماً و همیشه با هماهنگی قبلی شرف حضور یابد و به این تذکر توجه نکرده و دوباره بی‌خبر آمده است را بالاتر دانسته و برای او می‌گویی استعفا بدهند؟!
شما یعنی به‌اندازه عوام‌الناس هم نمی‌فهمی که می‌گویند:” مهمان ناخوانده خرجش با خودش است” وقتی حادثه خودش بدون صدا کردن آمده، چرا آدم باید پست و مقام را که به این سختی به دست آورده رها کند؟
شخص متفرقه دوم: ولی این حادثه قابل پیش‌بینی بود و باید اقدامات عملی انجام می‌شد!
شخص متفرقه اول (نویسنده): این چه حرف مزخرفی است؟ پیش‌بینی‌شده در تهران ٢٠٠٠ ساختمان شبیه به پلاسکو هست، تو می‌دانی کدام ساختمان زودتر فرو بریزد؟
شخص متفرقه دوم: نه
شخص متفرقه اول (نویسنده): آفرین نه تو می‌دانی و نه هیچ مقام دیگری و حتی دفعه بعد ساختمانی خارج از این ٢٠٠٠ ساختمان فروبریزد و علت آن هم حضور بی‌مقدمه و بی‌جای موجود بی‌شعوری است به نام حادثه! مرگ بر حادثه! چرا الکی به دیگران گیر می‌دهید، خدا را خوش نمی‌آید…