نگاه تحقیرآمیز به مؤمنین ممنوع!
نگاه تحقیرآمیز به مؤمنین ممنوع!
نگاه تحقیرآمیز به مؤمنین ممنوع!
دچار میشوند قهراً از ذکر خدا غافل شده و از عبادت پروردگار لذت نمیبرند، یعنى در عبادت حضور قلب ندارند و با اکراه و بیمیلی با آن روبرو میشوند.
هرزهگویی
یکى از محرّمات (که از عوامل غیبت هم به شمار میرود) مسخره کردن و استهزاء است و شک نیست که سخریّه و استهزاء یکى از عواملی است که بسیارى از اوقات انسانهای ضعیف الایمان را وادار به غیبت میکند. آرى، هستند کسانى که بهمنظور بیاعتبار کردن دیگران از عامل تمسخر بهره میگیرند و براى مجلسآرایی و خنداندن حاضران از آبرو و حیثیت دیگران مایه میگذارند و باکارهایی از قبیل تقلید درراه رفتن، سخن گفتن، غذا خوردن و خلاصه به هر طریقى از اشاره و کنایه و… دیگران را به مسخره میگیرند و از این راه حس خودپسندى و انتقامجویی خویش را اشباع میکنند و حد اقلّ با خرج کردن آبروى دیگران مستمعان و دوستان خود را راضى میسازند و بدینجهت است که قرآن کریم از این عمل شدیداً نهى کرده و آن را بهعنوان ظلم و ستم مورد توبیخ و تهدید قرار داده است و امر به توبه میکند. ازاینرو هیچکس حق ندارد دیگرى را کوچک بشمرد و با چشم حقارت به او بنگرد، چهبسا همین شخص پیش خدا آبرومند باشد.
بنده مومن بسیار عزیز است!
روایتشده است که رسول خدا صلی اللّه علیه وآله و سلّم به کعبه نظر افکند و فرمود: آفرین بر تو، خانهای که چقدر بزرگى و احترام تو چقدر زیاد است سوگند به خدا، احترام مومن نزد خدا از تو بیشتر است، زیرا حرمت تو فقط از یکجهت است (که خونریزى در تو حرام است)، ولى مومن از سه جهت احترام دارد: 1. خون وى محترم است. 2. مال او حرمت دارد. 3. بدگمانى نسبت به او حرام است
بنده مومن نزد خداوند متعال بسیار عزیز و محترم است. خداوند بندگان مومن را دوست میدارد و عزت و سربلندى را از آن مؤمنان میداند، در احادیث اسلامى آمده است که احترام به مومن احترام به خدا است و اهانت و تحقیر مومن اهانت به ذات اقدس الهى و موجب خشم خداوند سبحان است و در نیز حدیث قدسى آمده است: خداوند به کسانى که مؤمنان را بیازارند اعلانجنگ میدهد.
روایتشده است که رسول خدا صلی اللّه علیه وآله و سلّم به کعبه نظر افکند و فرمود: آفرین بر تو، خانهای که چقدر بزرگى و احترام تو چقدر زیاد است سوگند به خدا، احترام مومن نزد خدا از تو بیشتر است، زیرا حرمت تو فقط از یکجهت است (که خونریزى در تو حرام است)، ولى مومن از سه جهت احترام دارد: 1. خون وى محترم است. 2. مال او حرمت دارد. 3. بدگمانى نسبت به او حرام است.
نکتهای قابلتوجه:
آنچه بیش از هر چیز در پیشگاه خداى متعال اهمیت و ارزش دارد تقوا است و سایر امور از قبیل پول و جاه و مقام و منصب و… دلیل بر عظمت و محبوبیت انسان نیست. ازاینرو نباید در هیچ مؤمنی به دیده حقارت و پستى نگریست، چراکه ما نمیدانیم اولیاى خدا چه کسانى هستند، چون از باطن افراد جز پروردگار هیچکس آگاه نیست، چنانکه حضرت رسول گرامى اسلام- صلی اللّه علیه وآله- نیز در ضمن یکى از سخنان خود فرمود: خداى عزّ و جلّ سه چیز را در سه چیز مخفى کرده است:… ولی خود را در میان خلق خویش مخفى داشته است… بنابراین مبادا هیچیک از شماها احدى از بندگان خدا را کوچک شمرد، زیرا نمیداند کدامیک از آنها ولی خدا است.
پیامدهای سوء مسخره کردن
بیتردید، کسى که به مردم اهانت کند و آنها را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهد گناه بزرگى را مرتکب شده و باید در انتظار عواقب سوء و آثار بد آن باشد، زیرا هیچ عملى بدون بازتاب نخواهد بود: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه خَیْرا یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّه شَرّا یَرَهُ. (سوره زلزله آیه 7 و 8) پس در آن روز هر کس بهقدر ذرّهای کار نیک کرده آن را خواهد دید و هر کس بهقدر ذرهای کار زشت مرتکب شده آن را خواهد دید.
از آثار بد هرزهگویی و مسخره کردن دیگران غفلت و بیتفاوتی و از دست دادن احساس مسئولیت است. افرادى که به این بیمارى دچار میشوند قهراً از ذکر خدا غافل شده و از عبادت پروردگار لذت نمیبرند، یعنى در عبادت حضور قلب ندارند و با اکراه و بیمیلی با آن روبرو میشوند.
از قرآن کریم استفاده میشود که یکى از موجبات غفلت و فراموشى از یاد خدا استهزاء و تحقیر مؤمنان است، زیرا بندگان مومن، مظاهر دین و مفاخر شریعت سیّد مرسلیناند و بیاعتنایی به مقام و منزلت آنان موجب سلب توفیق و باعث تاریکى دل میشود و سرانجام انسان را با دوزخیان گمراه، همراه و همنشین میسازد.
یاوهسرایان زیانکارند
از قرآن کریم استفاده میشود که یکى از موجبات غفلت و فراموشى از یاد خدا استهزاء و تحقیر مؤمنان است، زیرا بندگان مومن، مظاهر دین و مفاخر شریعت سیّد مرسلیناند و بیاعتنایی به مقام و منزلت آنان موجب سلب توفیق و باعث تاریکى دل میشود و سرانجام انسان را با دوزخیان گمراه، همراه و همنشین میسازد
امام صادق -علیهالسلام – فرمود: در شهر مدینه مردى پست و فرومایه بود که کار او فقط هرزهگویی و خنداندن مردم بود. یک روز گفت که این مرد (یعنى على بن الحسین) مرا عاجز کرده است زیرا تاکنون نتوانستهام او را بخندانم. (منتظر فرصتى بود) تا اینکه روزى امام سجاد علیهالسلام به همراه دو تن از خدمتگزاران خود میگذشت. او نیز (فرصتى به دست آورد) و عباى آن حضرت را از دوش مبارکش کشید و رفت.
امام هیچگونه اعتنایى به او نکرد. کسانى که آنجا بودند رفتند و رداى امام سجاد علیهالسلام را از او گرفته و بر دوش مبارک آن بزرگوار انداختند. امام علیهالسلام پرسید: این شخص که بود؟ گفتند: او مرد هرزهگو و خوشمزهای است که مردم مدینه را میخنداند. فرمود: به او بگویید خدا را روزى است که در آن روز یاوهسرایان زیانکار خواهند شد.
بههرحال، تردیدى نیست که اینگونه افراد در روز قیامت گرفتار انواع عذاب و شکنجه خواهند شد و همانگونه که در دنیا مؤمنان را مسخره میکردند و میخندیدند اهل ایمان نیز در روز قیامت بر آنها میخندند.
نتیجه مسخره کردن:
«مقبل» شاعر، در آغاز شباب، جوانی ظریف و بذلهگو بود. روزی در ایام محرم، به جمعی رسید که سینهزنان، به عزاداری شهید کربلا مشغول بودند و اشعار جانگدازی میخواندند. مقبل، از روی استهزاء شعری خواند که همه عزاداران از مضمون شعر او دلگیر و پریشان شدند. پس از چندی مقبل به عقوبت کردار خویش گرفتار آمد و به مرض جذام دچار گردید، بهطوریکه مردم از او بیزار گردیدند. ناچار، وی در گلخن حمامی مقام گرفت و روزگار میگذرانید. محرم سال بعد فرارسید و مقبل در همان گلخن حمام نشسته بود که ناگاه آواز جمعی از دوستان و شیعیان اباعبدالله علیهالسلام را شنید. پس خودش را از آن گلخن بیرون کشید و پنهانی بهطرف آنان آمد. دید باز بهقرار سال گذشته، آن گروه عزادار، سینهزنان و گریهکنان این اشعار را میخواندند:
روز عزاست امروز جان در بلاست امروز
افغان و شور محشر در کربلاست امروز
در این لحظه، قلب مقبل از دیدن آن منظره حزنانگیز و شنیدن آن شعر سوزناک شکست و حالش دگرگون شد و گریهکنان این اشعار را سرود:
چه کربلاست امروز چه پربلاست امروز
سرحسین مظلوم از تن جداست امروز
پس در همان شب، رسول خدا صلیالله علیه وآله را در خواب دید که او را نوازش کرد و دست مرحمت بر سر او کشید و از تقصیرش درگذشت و بیماریاش برطرف شد و حضرت او را ملقب به «مقبل» نمود. نامش در اصل «محمد شیخا» بود. از آن زمان بود که مقبل، شروع به سرودن اشعاری در مصیبتهای سیدالشهدا نمود. «ابواب الجنه» محمود استعلامی، ص 193
منابع نوشتار: داستانهای جوانان / محمدعلی کریمی نیا آیتالله مهدوی کنی – نقطههای آغاز در اخلاق عملی
منبع: تبیان