نگاهی به واقعیتهای میزان طلاق‌ عاطفی در کشور

دسته: جامعه شناسی جنابی
بدون دیدگاه
چهارشنبه - ۱۳ بهمن ۱۳۹۵


نگاهی به واقعیتهای میزان طلاق‌ عاطفی در کشور

چه باید کرد

نگاهی به واقعیتهای میزان طلاق عاطفی در کشور

طلاق

«طلاق عاطفی یکی از مخوفترین و مخفیترین انواع طلاقهاست» این تعبیر را بسیاری از روانشناسان و مشاوران ارشد حوزه خانواده بهکاربردهاند و نامهای مختلفی همچون طلاق خاموش، طلاق تاریک و… برای آن قائل شدهاند. به عقیده این متخصصان، هرگاه هرگونه اختلال در روابط عاطفی، شناختی، جنسی و زناشویی بین زوجین توأم با عدم درک متقابل و همدلی باشد، باعث ایجاد بدبینی و کاهش فعالیتهای مشترک و سردی روابط زوجین خواهد شد که بهمرورزمان، جاذبه و اعتماد به یکدیگر ضعیف و پروسه بیتفاوتی و طلاق عاطفی آغاز میشود.

از آن‌جاکه جمع‌آوری اطلاعات و ارقام در خصوص طلاق‌ عاطفی به دلیل ماهیت آن، کار چندان آسانی نیست لذا نمی‌توان بر اساس آمار درباره افزایش طلاق عاطفی صحبت کرد ولی بر اساس آن‌چه که در کلینیکهای روانشناسی مشاهده می‌شود، آمارها رو به افزایش است.

واقعیت این است که اغلب کسانی که برای طلاق قانونی به دادگاهها مراجعه می‌کنند، مرحله طلاق عاطفی را طی کرده‌اند و به گفته رئیس سابق سازمان بهزیستی کشور «طلاق عاطفی نسبت به سالهای گذشته در کشور افزایش‌یافته است. عدم مسؤولیت‌پذیری، طلاق عاطفی، اعتیاد، دخالت اطرافیان، کمبود مهارتهای زندگی، بیکاری، عدم تسلط به مهارتهای حل مسأله، عدم‌حمایتهای روانی و عاطفی، پایین بودن آستانه تحمل، کاهش گفت‌وگو در خانواده و هم‌چنین عدم بلوغ فکری از جمله دلایل مهم درخواست طلاق هستند».

کم‌حرف‌ شدن همسران پدیده‌ای است که چون آمار دقیق و روشنی از آن در دسترس نیست، جدی گرفته نمی‌شود ولی بسیاری از صاحب‌نظران حوزه اجتماعی این موضوع را یک تهدید برای کشور می‌دانند که باید حتی بیش‌تر از مسایل اقتصادی به آن توجه کرد. برای اثبات جدی بودن این پدیده کافی است سری به آمارهای مرتبط در این‌باره طی سالهای گذشته بیندازیم. در سال ۸۴ خبرگزاری فارس در گزارشی اعلام کرد که میانگین صحبت اعضای خانواده با یکدیگر، نیم ساعت در روز بوده است. این در حالی‌ است که حجت‌الاسلام سید علیرضا تراشیون استاد حوزه و دانشگاه در دو مقطع بیان کرد: «میانگین ارتباط کلامی زوجهای جوان ۱۷ دقیقه در شبانه‌روز است و این‌یک زنگ خطر بزرگ برای خانواده‌هاست».

در پژوهشی که در چند سال گذشته با عنوان «فرهنگ گفت‌و‌گو در میان خانواده‌های ایرانی» انجام گرفت، نشان داده شد که زمان گفت‌وگو در خانواده‌های ایرانی کمتر از ۳۰ دقیقه در روز بوده که نشان از ضعف این فرهنگ در میان اعضای خانواده است. علاوه بر این، میانگین صحبت اعضای خانواده در ایران طی ۹ سال گذشته، نصف شده است. این یعنی ظهور پدیده‌ای جدید که کارشناسان جامعه‌شناسی و روانشناسی آن را خطرناک می‌دانند.

مراحل ایجاد دلسردی در زندگی مشترک

برخی جامعه‌شناسان سیر روابط را به مراحل مختلف تقسیم‌بندی می‌کنند که این مراحل از ساختن یک رابطه آغاز می‌شود و پس از رسیدن به اوج، رابطه روبه‌زوال نهاده و به‌طرف جدایی حرکت می‌کند. در مراحل سرد شدن روابط، این سیر با مرحله افتراق آغاز می‌شود و پس از طی کردن مراحلی از جمله محدود کردن، بی‌روح شدن و پرهیز از یکدیگر، به مرحله جدایی که آخرین مرحله در روابط افراد است و ممکن است بعد از یک رابطه کوتاه و یا پس از یک‌عمر زندگی مشترک صورت پذیرد، ختم می‌شود.

عوامل مختلفی از جمله مشکلات ارتباطی، بی‌توجهی مرد، کم‌حرف بودن زن یا مرد، عدم اختصاص وقت توسط مرد برای گفت‌وگو، مشاجرات لفظی، هم‌چنین نداشتن مهارت حل اختلافات و قهرهای مکرر و گاه طولانی‌مدت زن و مرد، در این مسأله دخیل خواهد بود. عدم همدلی و همراهی بین زن و مرد، رفتارهای خشونت‌آمیز مرد، نارضایتی جنسی، بی‌اعتمادی، عدم تعادل روحی زن و مرد نیز از عوامل دیگریست که به‌عنوان زمینه‌های بروز طلاق عاطفی معرفی ‌شده‌اند.

عدم آموزشهای پیش از ازدواج و شناخت ناکافی زوجین عامل بروز طلاق عاطفی

دکتر مریم رفعت جاه جامعه‌شناس، استاد‌ دانشگاه و عضو هیأت علمی دانشکده علوم‌ اجتماعی دانشگاه تهران در خصوص علل افزایش طلاق عاطفی در میان خانواده‌های ایرانی در گفت‌وگو با مهر خانه گفت: طلاق عاطفی به دو مقوله کلی تقسیم‌بندی می‌شود. زوجهایی که تازه ازدواج کرده‌اند و زوجهایی که مدت‌زمان بیش‌تری از ازدواجشان می‌گذرد.

او با بیان این‌که اساساً مقوله ازدواج در سالهای اخیر تابع الزامات اقتصادی اجتماعی و فرهنگی بوده است اضافه کرد: بر اساس اصول ازدواج سنتی که در آن مردان بر مبنای گفتمان فرهنگی رایج، برای رفع نیازهای جنسی و فرزند آوری و کسب هویت مستقل و زنان هم برای کسب هویت خانوادگی جدید اقدام به ازدواج می‌کردند، این رویه‌ها هنوز هم در برخی خانواده‌های سنتی رایج است؛ یعنی طرفین خیلی با یکدیگر آشنا نمی‌شوند و ازدواج با مشاوره و کارشناسیهای اولیه و آشناییهای پیش از ازدواج مانند نامزدی همراه نیست و اگر بعد از ازدواج صمیمیت در طرفین ایجاد شود و به سمت زندگی خانوادگی باثبات حرکت کنند و برای حفظ خانواده سرمایه‌گذاری کنند، احتمال کمی است که طلاق عاطفی در این خانواده ایجاد شود؛ در غیر این صورت در دام طلاق عاطفی گرفتار خواهند شد.

عدم ارتباط مناسب زن و شوهر با یکدیگر و طلاق توافقی

رفعت جاه با ذکر این نکته که بخشی از ازدواجهایی که با آشناییهای کامل صورت نمی‌گیرد بعد از مدتی دچار تغییر معیار و ملاک خواهند شد و طرفین در نهایت به این نتیجه می‌رسند که دارای یک زندگی مطلوب نیستند خاطر‌نشان کرد: البته بسیاری از طلاقهای عاطفی که در خانواده‌ها اتفاق می‌افتد ناشی از عدم ارتباط مناسب زن و شوهر با یکدیگر است که دلسردی را در آنها تقویت می‌کند زیرا به‌اندازه ‌کافی برای یکدیگر آن‌چنان‌که باید وقت نمی‌گذارند که این همان سرمایه‌گذاری ناکافی زوجین در زندگی زناشویی است و باعث دلسردی خواهد شد.

فردگرایی و تغییر ارزشها و نگرشها

این استاد دانشگاه در ادامه به جنبه دیگر علل بروز طلاق عاطفی اشاره کرد و گفت: یکی از علتهای این موضوع گرایش ارزشها و نگرشهای افراد جامعه به‌سوی فردگرایی است و در این شرایط جاذبه‌های جسمانی و جنسی برای فرد موضوعیت می‌یابد؛ به‌خصوص در میان مردان که هم عرف و هم قانون به آنها اجازه انتخابهای متعدد می‌دهد و باعث ایجاد جداییهای عاطفی در افراد درون رابطه زناشویی می‌شود که معمولاً با رابطه‌های خارج از چارچوب خانواده که ممکن است در محیط‌کاری و شغلی پدید‌ آید، هم‌زمان است.

ازدواجهایی که با عشق و بدون شناخت صورت می‌گیرند، در معرض خطر طلاق عاطفی هستند او به ازدواجهایی اشاره کرد که به دلیل خود‌شناسی و تکامل شخصیتی ناکافی، هنوز ملاکها و ایده آلهای زندگی برای دختر و پسر مشخص و تعیین‌شده نیست و همین طلاقهای عاطفی را در افراد تقویت می‌کند و اظهار داشت: در ازدواجهایی که با عشق و وابستگیهای شدید و فکر نشده شروع می‌شوند، احتمال این‌که با مشکل مواجه‌ شوند، زیاد است و این به خاطر طی کردن مراحل رشد شناختهای افراد و کسب تجربیات جدید است که در نهایت با تغییر و دگرگونی ملاکها و ایدآلها همراه است و در نتیجه احتمال ایجاد طلاق ‌عاطفی در زوجهای جوان بیش‌تر می‌شود.

نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی در بروز طلاق عاطفی

رفعت جاه در پاسخ به این پرسش که آیا عوامل فردی و روانی در این موضوع دخیل هستند و یا عوامل فرهنگی و اجتماعی می‌تواند به ایجاد طلاق عاطفی دامن بزند گفت: به دلیل این‌که ما جامعه‌شناسان نقش فرهنگ را پررنگ‌تر از بقیه بخشها می‌بینیم، از نظر من عوامل فرهنگی بسیار در بروز طلاقهای عاطفی برجسته‌تر هستند. به‌خصوص این‌که این پدیده با رشد و گسترش تکنولوژیهای ارتباطی و شبکه‌های اجتماعی و در نتیجه معرفی سبکهای مختلف زندگی، عمیق‌تر هم شده است. در نهایت بایستی طلاقهای عاطفی را از دو جنبه بررسی کنیم؛ یک جنبه اجتماعی و دیگری جنبه فرهنگی. این صاحب‌نظر حوزه خانواده با اشاره به این‌که قوانین، هنجارها و عرف در دسته عوامل اجتماعی قرار می‌گیرند و ارزشها و روشها نیز در دسته عوامل فرهنگی هستند اضافه کرد: تمامی علتهای بروز این پدیده به رشد فردگرایی دامن می‌زند؛ به‌عنوان مثال مرد خانواده که در گذشته پدرسالار بوده و پایبندی به یک‌سری الزامات و سنتها داشته است، امروزه با کنار رفتن این سنت به پدیده بی‌هنجاری گرفتار آمده و روابط متعدد را در مردان افزایش داده است و این دامن زدن به فردگرایی است.

چه باید کرد؟

او در پایان به بیان راهکارهای برون‌رفت از این بحران خانوادگی پرداخت و این راهکارها را به دو سطح اجتماعی و فرهنگی تقسیم‌بندی کرد و گفت: بایستی دختران و پسران جامعه سرمایه اجتماعی خود از جمله اعتمادبه‌نفس و هم‌چنین سرمایه فرهنگی خود را ارتقا دهند. منبع: مهر خانه


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۲۸
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *