نقش زنان در نهادهای امنیتی افغانستان
نقش زنان در نهادهای امنیتی افغانستان
نقش زنان در نهادهای امنیتی افغانستان
امنیت پدیدهای است که از بدو پیدایش همواره یکی از دغدغههای اساسی انسان بوده، و با توجه به نسبی بودن آن، نمیتوان یک تعریف کلی از امنیت ارائه کرد. نهتنها نسبی بودن امنیت، بل، پنداشتن پدیدههای مختلف بهعنوان موضوع امنیتی، در کشورها و فرهنگهای مختلف، ارائه تعریف کلی از امنیت را دشوار کرده است. در کشورهای صنعتی و پیشرفته امنیت اقتصادی برای شهروندان این کشورها مهمتر تلقی میشود و از سوی دیگر امنیت در بعد ایجاد اشتغال تبلور عینیتری مییابد. اما، در کشورهای جهان سوم، بهویژه کشورهایی که همواره در معرض تهدیدهای نظامی قرار دارند، تعریف امنیت یعنی حفظ جان و در قدم بعدی داشتن غذا و تلف نشدن از گرسنگی است.
برای شهروندان افغانستان بهعنوان یکی از کشورهایی که مدام شهروندان آن طعم تلخ جنگ را چشیدهاند، امنیت فیزیکی و غذایی برای آنها در اولویت قرار داشته است.
با این مقدمه باید گفت، طبیعی است که برای تأمین امنیت داخلی و امنیت مرزهای یک کشور به اشخاص و افراد مسؤول نیاز است. باآنکه در جهان کنونی فنّاوری پیشرفته در راستای خنثیسازی دسیسههای ضد امنیتی کارا بوده اما، این را هم نمیتوان کتمان کرد که نقش انسان بهعنوان مدیر و رهبری کننده این امور منتفی نشده است. لذا، در کنار وسایل، و تجهیزات فنّاورانه که برای تأمین امنیت یک کشور کاراست، کماکان هنوز نقش انسان فراوان است.
باور حاکم در کشورهای عقبمانده این است که مردان به دلیل داشتن قوت فیزیکی بیشتر در امور نظامی موفقتر بوده میتوانند و قابلیت اداره بهتر امور را دارایند، نهتنها این باور درست نیست بلکه، حضور زنان در کنار مردان مهمترین اصل در ایجاد ثبات در یک کشور محسوب میشود. امنیت را نمیتوان به امنیت فیزیکی خلاصه کرد امنیت روانی مقولهای است که تحت چتر آن سایر مفاهیم امنیتی را میتوان قرارداد، لذا زنان بهعنوان عاملان شناسا در فرایند چگونگی ایجاد این فضا که همانا امنیت روانی است، نقش فراوانی دارند. امنیت روانی از خانوادهها تا نهادهای امنیتی قابلتوجه است. ازآنجاکه زنان آفریدگار آرامش در کانون خانواده میباشند، در جامعه نیز چنین نقشی را ایفا میکنند، در کشورهای سنتی مانند افغانستان آشکار است که عرف و باورهای حاکم در جامعه ارزش خللناپذیری دارد، ازاینروی حضور زنان در نهادهای امنیتی و حس خودی زنان دیگر با این زنان نهتنها اطمینان خاطر برای زنان ایجاد میکند، بلکه خانوادهها نیز با توجه به سنتهای حاکم، در کنار زنان شاغل در بخشهای امنیتی حس ایمنی بیشتری میداشته باشند.
حضور در نهادهای امنیتی را نمیتوان فقط به بخشهای عملی و میدانی خلاصه کرد، نیاز به انسانهای خلاق، مشاورین چیرهدست، و پلیسی سازان خلاق ازجمله شاخصهایی است که در نهادهای امنیتی به آن نیاز احساس میشود. بدون شک زنان بهعنوان نیمی از جامعه بشری از این ویژگیها برخوردارند، و میتوان از توانایی زنانی که دارای شاخصهای و خلاقیت آفریناند در نهادهای امنیتی استفاده به عمل آورد. تجربهها در شمار زیادی از کشورها نشان داده است که زنان و جنبشهای زنان ازنظر موقعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی با توجه به نگرههای فکری خویش در یک ائتلاف و جنبشهای گسترده اجتماعی توانستهاند تغییرات چشمگیری را به وجود آورند. طبیعی است برای اینکه زنان نقش فعال در نهادهای امنیتی داشته باشند در کنار ایجاد فرصت از سوی حکومت، تحرک و میزان علاقه فردی نیز لازمه به وجود آوردن فرصت و انگیزه دراین راستا است.
زنان با درک اینکه دارای خواستهها و منافع مشترکاند، میباید دغدغههای خویش را بیدرنگ بیان کرده و بیعدالتیها را به چالش بکشند، طبیعی است که در جریان تاریخ و با فرازوفرودهای به وجود آمده در افغانستان بیشتر نظامهای موجود دارای نظامی پدرسالارانه بوده و نوع نگاه به زنان از بالا به پایین یا نگاه فرادست به فرودست بوده است. این نوع نگاه یکی از عواملی بوده که نهتنها زنان در بخش امنیتی، بل در سایر بخشها بهعنوان انسانهای راکد باقیمانده و جغرافیایی فعالیتشان در امور منزل خلاصه شود. عوامل تاریخی، شیء انگاری زنان در حوزه اقتدار مردانه ریشه در استبداد تاریخی، خشونتهای سیستماتیک و ساختاری دارد. جنگ، ناامنی، محدودیتهای اجتماعی، تفکر سنتی مردسالارانه و سلطه تاریخی مردان در جامعه همه عواملیاند که در کنار سایر عوامل باعث کمرنگ شدن حضور زنان در نهادهای امنیتی شده است.
از سوی دیگر حاکمیت حکومتهای استبدادی در افغانستان و واپس زدن زنان در فرایند توسعه در برهههای مشخص زمانی، بهبیاندیگر، نوع نگاه ابزاری به زنان و عدم اعتماد به زن بهعنوان انسان توانا، اولویت داشتن جنسیت نسبت به انسان بودن در کنار مؤلفههای دیگر سبب پسزده شدن زنها در امور اجتماعی و امنیتی گردیده است. وارد شدن زنان به کارزار سیاست، اجتماع، و بهویژه عرصۀ امنیت، خواهان مبارزه جدی و برابرانه است؛ یعنی کسب حقوق زنان در یک فرایند برابریطلبانه صرفاً میتواند در متن یک کارزار فراگیر سیاسی و اجتماعی معنا و مفهوم بیابد.
تجربههای تاریخی نشان داده است که در بدترین و زنندهترین شرایط انسانها به حالت ایستا باقی نمیمانند. تجربههای کشورهای جهان نشان داده است که زنان در کشورهای غربی در بدترین شرایط میزیستند، در یک مقایسه سیستماتیک زنان افغان با پس منظر تاریخی زنان غرب و جهان در شرایطی که جنگ و منازعه فضای این کشورها را آلوده کرده بود و یا هم در حالت گذار قرار داشتند، نشان میدهد که زنان افغان در شرایط نسبتاً خوبی به سر میبرند. زنان افغان در مقاطع مختلف زمانی در شرایطی زندگی کردهاند که حالات کشور در نوسان بوده است. بعد از سقوط رژیم تاریکاندیش طالبان، صفحات زندگی مردم افغانستان رقم خورد، معلوم است در حالت جنگ و بدبختی بیشترین آسیب را زنان و کودکان متحمل میشوند، با تغییر رژیم و روی کار آمدن دوره انتقالی، حکومت موقت، جدید، شرایط زندگی زنان نیز اندکی تغییر کرده است. این بدین معنا نیست که زن افغان رها از بندهای سنتی و عرفهای حاکم شد، اما، زنان به مفکوره و تحت استبداد آنچنانی نیز باقی نماندند. باآنکه سنتهای حاکم هنوز همدست و پاگیر زنان افغان است و همواره این زنان با ناملایمات دستوپنجه نرم میکنند اما، با توجه به پیشرفتهای که در چند سال اخیر صورت گرفته است، ما شاهد حضور زنان در نهادهای امنیتی هستیم.
با نگاه به پیشینه تاریخی افغانستان دیده میشود که حضور زنان در نهادیهای امنیتی، در زمان ظاهر شاه آخرین شاه افغانستان در سال۱۹۶۷ زنان در نهادهای امنیتی حضور فعال داشتند. این روند در دولتهای بعدی نیز تداوم داشت، پس از تحولات گسترده در افغانستان نقطۀ پایان عضویت و حضور زنان بهعنوان پلیس در نهادهای امنیتی در زمان طالبان است. در زمان حکومت تاریکاندیش طالبان، همانند سایر نهادها، دروازههای نهادهای امنیتی نیز همچنان به روی زنان بسته شد و این قشر در چهار دیوار خانه زندانی گردیدند. پس از سقوط رژیم طالبان و تشکیل حکومت جدید جلب و جذب زنان در نهادهای امنیتی آغاز شد. از زمان حکومت حامد کرزی تا تشکیل حکومت وحدت ملی حضور زنان در نهادهای امنیتی محسوس بوده است. پس از تشکیل حکومت جدید از میان ۵۳۴۰۰ افسران پلیس، ۱۸۰ تن آنها را زنان تشکیل میدهد. به همین ترتیب در سال ۲۰۱۰ از جمع ۱۱۲۰۰۰ نیروهای امنیتی ۹۲۴ تن آنها را زنان تشکیل میداد، در جولای ۲۰۱۳ از جمع ۱۵۷۰۰۰ نیروی پلیس ۱۵۵۱ تن آنها را زنان تشکیل میداد که این نمایانگر رشد و افزایش حضور زنان در نهادهای امنیتی است.
بر اساس تشکیل پلیس ملی افغانستان ۳۲۴۴ پست برای زنان مشخصشده است؛ که دربرگیرنده بخشهای اداری و نظامی به شمول ۸۲۱ بست برای افسران، ۷۸۷ بست برای افسران دارای رتبه، ۱۳۷۰بست برای افسران گشت، و ۱۰۱ بست به بخشهای اداری است. اما تا نیمه سال ۲۰۱۳ فقط تعداد ۱۵۰۶ پست از این میان پستها را زنان به دست آوردند. تعدادی زیادی از زنان پلیس در بخشهای تحقیقات جنایی و مبارزه علیه مواد مخدر مصروف کار میباشند. با در نظر داشت اینکه حضور زنان در نهادهای امنیتی از آغاز حکومت جدید پررنگ شده است، اما با آنهم برای افزایش در تعداد زنان پلیس نیاز بیشتری محسوس است، هرات، ننگر هار و بلخ ازجمله ولایاتی میباشند که حضور زنان را در نهادهای امنیتی استقبال کردهاند و موردحمایت بیشتری قرار دادهاند.
اما، باآنکه زنان شرایط سخت را پذیرفتند و به صفوف نیروهای امنیتی افغان پیوستهاند، کماکان با مشکلات متعدد دیگری دستوپنجه نرم میکنند؛ یکی از مشکلات عمده که فرا روی زنان پلیس افغان وجود دارد اذیت این زنان در هنگام اجرای وظیفه است، که این خود باعث کم علاقگی زنان در راستای پیوستن به نهادهای امنیتی کشور میشود، از سوی دیگر مشکلات اجتماعی دیگری نیز سد راه زنان پلیس قرار میگیرد که باعث اخلال در کار آنها میشود، با همه این مسائل نمیتوان کتمان کرد که زنان مأمور در نهادهای امنیتی باعث پیشرفت سیستم، و آسودگی خاطر مراجعین زن در نهادهای مختلف میشوند و از سوی دیگر حضور آنان انگیزهای میشود برای زنان دیگر که خواهان حضور دراین گونه نهادهای هستند.
اما نباید فراموش کرد که حکومت افغانستان در راستای مساعد کردن فضای مناسب، فرصتهای تحصیلی، برگزاری برنامههای آموزشی، تشویق و ترغیب خانوادهها نقش کلیدی دارد، تا خانوادهها دخترانشان را اجازه کار در نهادهای امنیتی بدهند. همچنین آگاهی دهی مردم و تشویق زنان پلیس از سوی مردم در جامعه میتواند باعث پررنگ شدن نقش هرچه بیشتر زنان در نهادهای امنیتی گردد. منبع: کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان