معامله کردن با متهم

دسته: تجربه و خاطره , مطالب برگزیده
یک دیدگاه
دوشنبه - ۱۶ اسفند ۱۳۹۵


معامله کردن با متهم

  معامله کردن با متهم

 

سید روح الله مصطفی نژاد موسوی

رئیس شعبه 102 کیفری دو دماوند

وقتی سخنرانی دکتر نجفی ابرندآبادی رو در جلسه‌ای با موضوع عدالت ترمیمی گوش می‌کردم جمله‌ای از سخنان ایشان نظرم را به خود جلب نمود. وقتی صحبت از صلح و سازش بین طرفین شد گفت می‌دانم تمامی این شگردهایی که در قالب تئوریهای خیلی شیک و از دانشگاههای بزرگ دنیا و از زبان اساتید بزرگ آن‌طرف دنیا مطرح می‌شود را شما هم در رسیدگیهای خود مدنظر دارید و همین الان آنها را اجرا می‌کنید. نمونه آن همین تلاش در جهت ایجاد صلح و سازش بین طرفین و جلب رضایت شاکی توسط متهم و جبران خسارات وارده است.

ولی آن‌چه که امروز به‌عنوان تجربه‌ای قضایی می‌خواهم بیان کنم این است که قدرت بلامنازع قاضی رسیدگی‌کننده در رسیدگی به پرونده (البته در حدود قانون و مقررات قانونی) اهرم بسیار خوبی است تا از آن برای شنیدن سخن راست از زبان متهم به کار برد.

ذکر چند خاطره خالی از لطف نخواهد بود. وقتی در حال رسیدگی به پرونده تیراندازی با اسلحه بودم از متهم خواستم که واقعیت را بیان کند وگرنه با قرار سنگین به زندان معرفی خواهد شد و مطمئناً بعد از آن تا کشف حقیقت تحویل آگاهی خواهد شد. روزهای اول متهم تمکین نمی‌کرد و سعی در انکار واقعیت داشت. درصورتی‌که دلایل و شواهد زیادی علیه ایشان وجود داشت و تنها مشکل ما در پرونده کشف نشدن اسلحه بود. متهم چند روزی مقاومت کرد و نهایتاً یک روز وقتی برای تحقیقات در شعبه بازپرسی حاضر شد از ایشان خواستم که حقیقت را بگوید و تمامی شواهد را برای ایشان برشمردم. علاوه بر این قول دادم که در صورت بیان حقیقت با صدور قرار خفیف‌تری ایشان را آزاد خواهم کرد. به متهم اجازه دادم چنددقیقه‌ای با خودش فکر کند و خودم مشغول انجام کارهای دیگرم شدم. چنددقیقه‌ای گذشت و متهم خودش شروع به حرف زدن کرد و گفت چه باید بگویم. باز هم تأکید شد که جز حقیقت را نگوید و حتی برای خوشایند ما موضوعی را گردن نگیرد. اولین سؤال این بود که آیا تیراندازی را قبول دارید گفت بله دومین سؤال اینکه الآن اسلحه کجاست و سپس جزییات ماجرا و خصوصاً انگیزه ارتکاب جرم را از ایشان پرسیدم و به تک‌تک سؤالات جواب داد و ما هم به وعده خود عمل کرده و ایشان را با قرار قانونی آزاد کردیم.

خاطره‌ای دیگر:

پرونده سرقت مسلحانه‌ای در شعبه مفتوح و با استعلام از یک خط تلفن عمومی مشخص شد که تماسی با یکی از متهمین سابقه‌دار برقرار شده است. وقتی برای خرید به بازار سبزی (که قبلاً هم در نوشته‌هایم ذکری از آن کرده بودم) رفتیم چون می‌دانستم مغازه‌اش کجاست به سراغش رفته و چون نبود به برادرش گفتم به علی بگو یه سری به من بزند. متهم هم فردا به شعبه بازپرسی مراجعه کرد و به‌محض حضور به ایشان گفتم آگاهی با شما کار دارد و برو آگاهی و بعد رفتن ایشان به آگاهی زنگ زدم که فلانی می‌آید نگهش دارین. شب در حال رانندگی بودم که از آگاهی زنگ زدن و گفتن که متهم می‌خواهد با خود شما صحبت کند وقتی متهم آمد پشت تلفن گفت من می‌خواهم حقیقت را بگویم ولی باید به من قول بدهید که کمکم کنید. نهایتاً اینکه متهم اقرار کرد و برای ایشان قرار بازداشت موقت صادر شد تا با شریک جرم در تماس نباشد (البته توجیه شد که فعلاً امکان آزادی ایشان را ندارم ولی روی قولم هستم.) به ایشان قول دادم من در شرف انتقالی هستم. به شما قول می‌دهم قبل رفتن چه شریک جرم دستگیر شده باشد چه نباشد شما را با قرار وثیقه آزاد می‌کنم. اتفاقاً انتقالی‌ام جور شد و قبل رفتن ایشان را با وثیقه آزاد کردم. یکی از اولین کسانی که برای تبریک ارتقاء به ملاقات من آمد همین سارق مسلح بود و یادمه وقتی درب باز شد و در حال داخل شدن بود به سرباز دم در گفتم که ایشان را بگرد که چاقویی همراهش نباشد.

جالب این است که همین متهم تا سالهای بعد شماره‌ام را داشت و در زمانهای مختلف از مساعدتهای قانونی ما بهره‌مند می‌شد.

تذکر این نکته ضروری است که این شیوه برای همه متهمین جواب نمی‌دهد. در اتخاذ چنین شیوه‌ای زیاده‌روی نکنید. قولی ندهید که نتوانید به آن عمل کنید و… ادامه دارد


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۶۱
برچسب ها:
دیدگاه ها
مهرنوش مهرپویان یکشنبه 22 اسفند 1395 - 6:13 ب.ظ پاسخ به دیدگاه

خیلی جالب بود

تصویر امنیتی را وارد کنید *