مشخصات نظام قضایی در دوره رضاشاه(قسمت 13 )

دسته: تاریخ , مطالب برگزیده
بدون دیدگاه
چهارشنبه - ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶


مشخصات نظام قضایی در دوره رضاشاه(قسمت 13 )


دکتر محمد زرنگ

نظام قضایی در دوره رضاخان تحت تأثیر فضای خاص سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این دوره، ویژگیهای خاصی دارد که باعث تمایز آن از نظام قضایی ادوار قبل و بعد آن است. آنچه در این مبحث مورد بررسی قرار میگیرد، آن دسته از ویژگیهایی است که یا منحصر به نظام قضایی دوره حکومت رضاخان است و یا اینکه به صورت یک ویژگی مهم و قابل توجه در نظام قضایی این دوره به نظر میرسد.

 فقدان امنیت و عدالت قضایی:

ما در این گفتار قصد شرح بیدادگریها و بی‌عدالتیهای دوره رضاشاه را نداریم، زیرا هر یک از موضوعات مذکور خود اثر مستقلی را می‌طلبد و این امر در این مختصر نمی‌گنجد. تنها آن دسته از مظالمی را که انعکاس‌دهنده ضعف و تزلزل دستگاه قضایی در انجام وظایف و پیشبرد آرمانهایش می‌باشد به اختصار مورد بررسی قرار می‌گیرد.

گفتار چهارم: نابودی یا گرفتاری مخالفین و رجال

موضوع گرفتاری و نابودی اشخاص در دوره رضاخان، یکی از شدیدترین و وقیح‌ترین و وجوه نقض حقوق و آزادیهای افراد جامعه بود. گرفتاری و نابودی افراد را در دوره رضاخان از حیث مقام و موقعیت این افراد می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: گروه اول کسانی بودند که به عنوان مخالف حکومت تحت تعقیب قرار می‌گرفتند و گروه دوم دولتمردان و رجالی بودن که در خدمت رژیم بودند ولی به دلیل ترسی که رضاشاه از قدرت یافتن آنها داشت گرفتار گردیدند.

الف- گرفتاری و نابودی مخالفین سیاسی

با وجودی که نابودی مخالفین به شکلی گسترده رایج بود، هیچگاه فردی تحت عنوان جرم سیاسی مورد تعقیب و محاکمه واقع نمی‌شد، زیرا رسیدگی به این جرم به موجب قانون اساسی (اصل 70 متمم قانون اساسی) و تبصره ماده 8 قانون محاکمه وزرا و هیأت منصفه، می‌بایست با حضور هیأت منصفه صورت می‌گرفت. بعد از شهریور 1320 و اعلان عفو عمومی در مورد مجرمین سیاسی، یکی از نمایندگان چین اظهار داشت:

«… باید دانست که از عده کثیر زندانیان و محکومین، ابداً کسی به نام مجرم سیاسی نه محاکمه و نه محکوم شده بود تا مشمول عفو ملوکانه واقع شود. تصور نشود ما متهم به جرمهای سیاسی نداشته‌ایم، بلکه مأموران شهربانی که ظاهراً ضابطین عدلیه محسوب می‌شدند و باطناً فرمانروای مطلق‌العنان کشور بودند و همچنین مأموران کشف بزهها، مصلحت نمی‌دانستند کسی را به جرمهای سیاسی متهم کنند…»

اعتقاد روز بر این بود که کمونیسم در ایران در حال ترویج است؛ بنابراین  اتهام کمونیست شدن در عهد رضاخان اتهام بسیار سنگینی بود.

ارتباط با انگلستان نیز موضوعی بود که افراد به آن متهم می‌شدند. ترس هیأت حاکمه به ویژه شخص رضاشاه از نفوذ خارجیها سبب شد که سخت‌گیریها و کنترلهای زیادی برای جلوگیری از نشر افکار کمونیستی و نفوذ خارجیها اعمال شود. مهمترین اقدام حکومت، تصویب قانونی در سال 1310 تحت عنوان «قانون مجازات مقدمین بر علیه امنیت و استقلال مملکت» بود. این قانون که به «قانون سیاه» معروف شد با نسخ مواد 60 و 77 قانون مجازات عمومی، ‌در مورد مجازات کسانی که متهم به واژگون کردن حکومت و نشر افکار اشتراکی بودند مجازاتهای شدیدی تعیین کرد و رسیدگی به اینگونه جرایم را در صلاحیت محکمه نظامی قرار داد. به موجب این قانون که بسیار طولانی و قابل تفسیر بود، بسیاری از افراد بیگناه در دادگاههای نظامی محکوم و معدوم شدند. اتهام کمونیست بودن و وابستگی به دول خارجی، توسط اداره سیاسی شهربانی به سهولت به افراد نسبت داده می‌شد.

تصویب قانون مجازات مقدمین علیه امنیت کشور، پی‌آمد فرار «ژرژ سرگی یویچ آقابکف» یکی از ارامنه ترکمنستان و از مأموران سازمان جاسوسی شوروی به فرانسه بود. او در فرانسه حقایقی درباره سازمان جاسوسی شوروی اظهار کرد و در خصوص مأمورین دستگاه جاسوسی و کسانی که در کشورهای دیگر با این سازمان همکاری داشتند دست به افشاگریهایی زد که تحت عنوان «خاطرات آقابکف» انتشار یافت. نتیجه این افشاگریها این شد که در ایران 400 نفر به عنوان جاسوس،‌ رابط و خبرچین دستگاه جاسوسی شوروی دستگیر شوند. از این عده چهار نفر اعدام و 27 نفر زندانی شدند. در سالهای بعد از 1310 قانون مجازات مقدمین علیه امنیت کشور، علیه مخالفین به ویژه کمونیستها، به صورت بسیار جدی و خشن به کار برده شد. از جمله در سال 1316 یک شبکه 53 نفری کشف شد که متهم به داشتن عقاید اشتراکی بودند. بعضی از اعضای این گروه به زندان محکوم شدند و تا شهریور 1320 در زندان به سر بردند و رهبر این گروه دکتر تقی ارانی در زندان به مرض تیفوس گرفتار شد و در زندان درگذشت. مجازات مخالفین و از بین بردن آنها روشهای خاص خود را داشت. در صورتی که مرگ آنها حتمی تشخیص داده می‌شد ضرورت نداشت آن فرد تیرباران یا اعدام گردد، بلکه روش مسموم نمون به شیوه‌های خاص که زندانیان سیاسی آن را «مایه‌کوبی پهلوی» می‌نامیدند مورد استفاده قرار می‌گرفت. به این ترتیب که یک حب زهر در فنجان قوه می‌انداختند و به وسیله آن متهم را به جهان دیگر می‌فرستاندند. در این وقت روزنامه نگاران مرگ متهم را در اثر حمله قلبی اعلام می‌کردند. آمپول هوای پزشک احمدی و سلولهای پر از شپش آلوده به تیفوس،‌ از دیگر ابزارهایی بود که برای طبیعی جلوه دادن قتلها مورد استفاده قرار می‌گرفت. در زندان قصر که محل نگهداری زندانیان سیاسی بود چند ضرب‌المثل رایج بود؛ نخست اینکه «فلانی از درب علیم‌الدوله بیرون رفته». علیم‌الدوله رئیس بهداری شهربانی و از دژخیمان معروف بود. کسانی را که  قرار بود حکم اعدام آنها جاری شود از درب چوبین- که به محوطه‌ای تپه گونه میان زندان قصر و پادگان قصر باز می‌شد- بیرون می‌بردند و بر فراز بلندیهای آن اعدام می کردند و یا کسانی که به طرز مشکوکی به قتل می‌رسیدند از این درب خارج می‌کردند. بنابراین، معنای این ضرب‌المثل این بود که فرد به طور مشکوکی کشته شده و یا موعد اعدام او رسیده است. ضرب‌المثل دیگر این بود: «انشاءالله سیگار ادیب‌السلطنه نصیب شود» ادیب‌السلطنه (سرهنگ یحیی رادسر) رئیس پلیس وقت بود که معمولاً اجرای اعدام را عهده‌دار بود. ادیب‌السلطنه به کسی که قرار بود وی را حلق‌آویز کنند سیگار تعارف می‌کرد. زندانیان سیاسی معمولاً بعد از پایان دوران محکومیت خویش در زندان نگه داشته می‌شدند و اگر کسی از زیر بار شکنجه‌ها و آزارها جان سالم به در می‌برد و به اطلاع رضاشاه می‌رسید، می‌گفت: «مگر هنوز او زنده است؟ ده سال برای مردن او کافی نیست؟ مگر میهمان‌خانه ساخته‌ام؟» این سخنان به این معنی بود که باید زندانی به قتل برسد.

افراد زیادی در دوره رضاخان به دلایل سیاسی از بین رفتند: ‌از رؤسای ایلات و عشایر گرفته تا مدیران روزنامه‌ها و نمایندگان مجلس. بازگشایی پرونده تمام مقتولین سیاسی در این مجال نمی‌گنجد.

ب: نابودی رجال و دولتمردان

یکی از موضوعهایی که برای ارزیابی و قضاوت درباره دستگاه قضایی عهد رضاخان نباید از آن گذشت نابودی و قتل رجال و دولتمردانی است که در استقرار و استحکام سلطنت رضاخان یار و یاور او بودند. این پدیده بی‌نظیر را می‌توان یکی از وجوه تمایز حکومت رضاشاه از سایر حکومتها در طول تاریخ ایران به حساب آورد و این امر، به ویژه معیار خوبی برای ارزیابی دستگاه قضایی رضا شاه است. زمانی که ماشین اختناق و استبداد رضاخان به راه افتاد، قبل از هر چیزی سازندگانش را زیر چرخهای خود له کرد. او از بازیگران دوره تغییرات اساسی و کسانی که در سالهای تلاش او برای به دست گرفتن قدرت، بیشترین خدمت را به او کردند روی‌گردان بود و یکی را پس از دیگری نابود کرد. کسانی همچون: تیمورتاش، نصرت‌الدوله فیروز، سردار اسعد بختیاری و دیگران که در به قدرت رساندن رضاخان بیشترین خدمات و زحمات را تحمل کردند، یکی پس از دیگری قربانی سوءظن رضاخان شدند. اشتباه این افراد این بود که خیال می‌کردند چون رضاخان فردی بیسواد و بی‌اطلاع است، همیشه برای اداره کردن کشور به آنها نیازمند خواهد بود. در نتیجه سعی کردند هر چه بیشتر قدرت خود را توسعه دهند؛ بی‌خبر از این که یکی از اصول استبداد شرقی این است که همیشه سوءظن به کسانی می‌شود که از نظر قدرت بعد از دیکتاتور قرار گفته‌اند. رضاخان به فساد و غارت نزدیکان خود تا زمانی که به قدرت او کار نداشتند اهمیت نمی‌داد، ولی چشم داشت به قدرت او گناهی نابخشودنی بود. از نظر رضاخان، سروری و آقایی قابل تقسیم نبود. او نمی‌خواست عروسک خیمه شب بازی باشد که در پشت صنه سیاستمداران تحصیل کرده کارگردان باشند.

مشکل عمده وزرا و متصدیان دستگاه پهلوی این بود که نمی‌دانستند چرا مورد غضب واقع شده‌اند. نهایت آرزوی یک وزیر و ناسزا گفتن و به زبان آوردن سخنان رکیک، رفتار معمولی رضاشاه با مقامات بود؛ ولی آنچه حمل بر نابودی و قتل یک فرد می‌شد، تکیه کلامش «معدومت می‌کنم» بود. به هنگام گرفتاری تیمورتاش، علی اکبر داور وزیر عدلیه و دوست صمیمی تیمور تاش سعی کرد به رفیق خود کمک کند، بنابراین، نزد رضاخان رفت، رضاخان به او گفت: دید این رفیقت چطور درآمد؟ روزنامه تایمز را نخواندی؟ (تایمز مطلبی در حمایت و تمجید از تیمورتاش نوشته بود) داور گفت: از کجا که عمداً این کار را انگلیسیها نکرده که به او صدمه بزنند؟ رضاشاه نگاهی به او کرد و گفت: این گوشهایت را باز کن و الا معدومت می‌کنم! همین کلام را در مورد صولت‌الدوله قشقایی که حاضر نشده بود املاک خودش را به رضاشاه واگذار کند، گفته بود.

دولتمردان عصر پهلوی سر سالم به گور نمی‌بردند. بعضی همانند: تیمورتاش، نصرت‌الدوله فیروز و سردار اسعد بختیاری گرفتار زندان شدند و پس از تحمل مدتی آزار و شکنجه به طرز فجیعی توسط مأمورین رضاخان کشته شدند در حالی که هیچگاه محاکمه نشدند و هیچ حکمی علیه آنها صادر نشده بود. بعضی همانند علی اکبر داور، از سرنوشت دوستان خویش عبرت گرفتند و دست به خودکشی زدند. افراد زیادی به زندان افتادند و گروهی نیز راه تبعید و دوری از وطن را در پیش گرفتند. ادامه دارد

 


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۳۴
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *