مرگ؛ دستمزد کولبرها و روایتی از زندگی کولبران در غرب ایران

دسته: جامعه شناسی جنابی , مطالب برگزیده
بدون دیدگاه
چهارشنبه - ۲۰ بهمن ۱۳۹۵


مرگ؛ دستمزد کولبرها و روایتی از زندگی کولبران در غرب ایران

مرگ؛ دستمزد کولبرها و روایتی از زندگی کولبران در غرب ایران

کولبر

«یالله» مردی با صدای بلند فریاد میزند. بیلی با دسته قرمز در میان برفها خودنمایی میکند. چندین مرد در حال کندن برفی هستند که ارتفاعش از نیم متر تجاوز میکند. دستی از زیر برف بیرون میآید و دستهای دیگر به یاری میروند. برفها کنار زده میشود و جسد کولبر جوانی که هنوز طناب کول بریاش را به دوش دارد بیرون کشیده میشود.

از واژه «کولبری» در هیچ فرهنگ لغتی صحبت نشده است. اگر اهل شهرهای مرزی نباشید، کلمه کولبری برایتان نامفهوم و ناآشناست؛ اما کولبری این واژه ناآشنا، شاید از معدود راههای کسب‌وکار مردم مرزنشین باشد. یخچال، تلویزیون، گالنهای بنزین و گازوییل، … فرقی ندارد. هرچه باشد روی پشت این مردان جای می‌گیرد و آنها به امید یافتن لقمه نانی به راه می‌افتند. عبور از سیمهای خاردار، میدان مین، گذر از گل‌ولای، بالا رفتن از مناطق صعب‌العبور و پایین آمدن از کوه، پنهان شدن از دید مأموران، گیرکردن طناب بار دور گردن و خفگی و اینها …. بخشی از خطراتی است که کولبران با آن سروکار دارند.

مردم محلی می‌گویند آنها جانشان را کف دستشان می‌گذارند تا برای هر بار روبه‌رو شدن با تمام این خطرات، تنها 50 تا 100 هزار تومان را به دست بیاورند و زندگی خود و خانواده‌شان را بگذرانند.

 برش

در حالی‌که سنگینی اندوه و ماتم مرگ مظلومانه آتش‌نشانان در میان شعله‌های آتش و آهن گداخته پلاسکو بر دلهای خانواده‌های ایرانی مانده خبر مرگ غریبانه مردان کولبر در زیر آوار بهمنهای فروریخته در پرتگاههای کوهستانی در مرز ایران و عراق داغی مضاعف بر دلها می‌نشاند.

هر روز کولبر‌انی که در میان آنان مردان سالخورده 70-60 ساله هم وجود دارد برای تأمین هزینه‌های زندگی مختصر خانواده، در منطقه مرزی به‌صف می‌ایستند که کارتن یخچالی سنگین یا چندین حلقه لاستیک چرخ تریلیهای غول‌پیکر را بر کمر خمیده‌شان بار کنند تا راه پرپیچ‌وخم کوهستانی پیرانشهر و سردشت را نفس‌زنان در پیش بگیرند و مسافتی چند کیلومتری را طی کنند. اگر کمر‌ها نشکند و زانو‌ها یاری کند تازه هیولای سفید بهمن زمستانها در کمین آنان است که مدام خبر از کوهستان می‌رسد آوار برفی بر سر قطاری از کولبران ریخته و چند کولبر زیر بهمن مدفون شده‌اند.

چند شب پیش نیز چهار کولبر در کولاک شدید کوهستان پیرانشهر گرفتار شدند و زیر آوار بهمن ماندند.

این کولبرها در ارتفاعات آذربایجان غربی گرفتار سقوط بهمن شده بودند که به گفته معاون امداد و نجات جمعیت هلال‌احمر استان نیروهای امداد پایگاه کوهستان پیرانشهر برای نجاتشان راهی کوهستان شدند. نیروهای امداد موفق شدند آنها را که وضعشان وخیم هم بود، از زیر بهمن بیرون بکشند و برای معالجه به پایین کوهستان انتقال دهند.

یکی از این کولبرها که جوانی 19 ساله و اهل اشنویه بود به علت سرمازدگی جان سپرده است.

هم‌چنین طی حادثه تلخی که در منطقه کوهستانی سردشت اتفاق افتاد 16 نفر از مردان گرفتار بهمن شدند که با حضور نیروهای امدادی تعدادی از آنها از زیر برف نجات یافتند. عملیات امداد و نجات مدفون‌شدگان زیر بهمن سردشت با کمک تعدادی از اهالی روستاهای اطراف و یک قلاده سگ زنده یاب انجام گرفت و به نجات 6 کولبر از مرگ حتمی انجامید اما اقدامهای انجام‌شده با کمک نیروهای داوطلب مردمی برای نجات جان 4 کولبر جوان این منطقه بی‌نتیجه ماند که بامرگ یک جوان 19 ساله، تعداد جان‌باختگان در زیر بهمن به 5 نفر رسید.

روایت بهمن مرگ‌آور

یکی از اعضای خانواده کولبری می‌گوید: برف که آمد، دل خانواده‌های کولبر گرفت، نه که از نعمت خدا ناراحت بشوند، بلکه از این ناراحت بودند که بارهای سنگین را در کوههای صعب‌العبور برفی چطور ببرند. دلشان گرفت برای آن‌که هراسان بودند نکند امروز که نان‌آور خانه‌شان دل به کوه‌زده است برمی‌گردد یا نه. بهمن که آمد؛ دلهای ما ریش شد. دیگر از ترس و هراس خبری نبود.

آن شب، 300 نفر از اهالی مریوان به راه افتادند، از مریوان تا محل ریزش بهمن حدود 50 کیلومتری فاصله بود؛ اما پیچ‌وخمهای جاده و برف راه را دور‌تر کرده بود. اهالی نگران و پریشان با بیلهای پلاستیکی و آهنی به راه افتادند و تنها وسیله مکانیکی که داشتیم لودرهای کشاورزی بود. بهمن جاده‌ها را مسدود کرده بود.

مردم و امدادگران با سختی زیاد خود را به بهمن رساندند. دلها یک‌چیز را می‌خواست آن‌هم زنده‌بودن کولبرهایی که زیر خروارها بهمن گرفتار شده‌اند. آن شب ناخودآگاه مردمی که در جست‌وجوی کولبرها بودند به یاد حادثه پلاسکو افتادند، آنجا جست‌وجو در زیر آواری از آهن، آجر و سیمان گداخته بود و اینجا آواری از جنس برف و سرما و کولاک.

تنومند و هیکلی است، چین‌وچروک روی صورتش حکایت از سن و سال زیادش دارد،. اما شناسنامه‌اش چیز دیگری می‌گوید. او تنها 30 سال دارد و شغلش کولبری است. دلش با شغلش ساز نیست، نه او، تمام کولبرهای دیگر هم بر این عقیده‌اند که کولبرها در جوانی پیر و فرسوده می‌شوند اما چه کنند که منبع درآمدی جز کولبری ندارند. بابک یکی از کولبرهایی است که در عملیات نجات کولبرهای مدفون‌شده در زیر بهمن حضور داشت. دو دوستش هم زیر بهمن جانشان را از دست دادند.

می‌گوید: زمانی که بهمن آمد، با اهالی مریوان و روستاهای اطراف راهی محلی شدیم که می‌دانستیم کولبرها آنجا گرفتار شده‌اند. متأسفانه اینجا کمترین امکانات پزشکی هم وجود ندارد، چند روز قبل خانم بارداری، به خاطر این‌که امکانات پزشکی نبود با وضعیت بدی، بچه‌اش را به دنیا آورد. آن‌طور که من شنیدم بچه به خاطر نبود امکانات جانش را از دست داد.

البته فقط امکانات پزشکی نیست امکانات امداد و نجات هم صفر است. باور کنید آن شب ما اهالی با بیل و لودر در بین برفها دنبال کولبرها بودیم. چند نفری بیل پلاستیکی داشتیم و مابقی بیلها آهنی بود اما چاره‌ای نبود. می‌دانستیم جست‌وجو با این وسایل ممکن است به آنهایی که زیر بهمن گرفتار شده‌اند آسیب برساند اما راه دیگری وجود نداشت. به هر حال توانستیم اجساد را سالم بیرون بیاوریم. اجساد کولرهایمان به‌قدری سالم بودند که من دستم را روی سینه‌شان گذاشتم تا ببینم قلبشان می‌زند یا نه؛ اما اورژانس گفت که آنها مرده‌اند و علت مرگ را هم یخ‌زدگی اعلام کردند.

مستخدمی که مدرک دانشگاهی دارد

بابک، 12 سالی می‌شود که عمرش را در این کار گذاشته است، کولبر! شغلی که مساوی است با خطر مرگ. می‌گوید: کولبری به اقتصاد کشور ضربه می‌زند، این را می‌دانیم اما چه کنیم وقتی کار نیست. نزدیک‌ترین کارگاه به مریوان، کارخانه‌ای در سنندج است.

در میان افرادی که من در مریوان می‌شناسم، دو نفر از آنها مشغول به کار شده‌اند. یکی تحصیلات دانشگاهی در رشته منابع طبیعی دارد که در بیمارستان به‌عنوان مستخدم کار می‌کند و نفر دوم هم تحصیلات عالی دارد که در خیابان دست‌فروشی می‌کند. کار کردن ننگ نیست، همین‌که کار دارند جای شکرش باقی است، اما واقعاً با مدارک تحصیلی دانشگاهی، این کارها مناسب آنهاست؟

  دستهای پینه بسته یک کولبر

دستهایش پینه بسته است، طنابهایی که با آنها بار روی دوششان می‌بندند دستهای این مرد 30 ساله را پر از پینه کرده است. بغض به گلویش هجوم می‌آورد و با تلخی آن را فرو می‌دهد و می‌گوید: زمانی که برای پلاسکو این اتفاق افتاد همه ناراحت شدیم و پیام تسلیت فرستادیم؛ اما هم‌وطنانمان نمی‌دانند روزانه در کردستان اتفاقهایی می‌افتد که اگر به گوششان می‌رسید دلشان می‌گرفت و اعلام عزا می‌شد. دو بار بهمن آمد،، 5 نفر زیر بهمن جانشان را از دست دادند، وضع جسمی دو نفر دیگر هم خیلی بد است.

  تنها راه حیات

هر بار که یخچالی را به دوش می‌گیرد، تلویزیونی را روی کول خود می‌بندد یا 4 گالن سوخت را به پشت می‌گیرد و درگذر از کوهستان پرخطر با خودش می‌گوید «خدایا به امید تو» و می‌داند این بار ممکن است آخرین بار باشد، راهی کوه می‌شود. بارهای سنگینی که به قول بابک با جرثقیل آن را جابه‌جا می‌کنند، مردان این سرزمین برای کسب لقمه نانی بر دوش می‌بندند.

صاحبان بارها در نزدیکی مرز خودروهایشان را متوقف می‌کنند و منتظرمان هستند تا به سراغشان برویم و وقتی هم در راه کشته می‌شویم فقط غصه کالایشان را می‌خورند و کسی به فکر کولبر بیچاره و زن و بچه‌هایشان نیست. برخی می‌گویند که ما به اقتصاد کشور لطمه می‌زنیم اما اصلاً دلمان نمی‌خواهد که این اتفاق بیفتد، ولی باور کنید از روی ناچاری است. از طرفی ما دارو و مشروبات الکلی نمی‌آوریم با این‌که درآمدش خیلی بالاست، برای همین وسایل خانگی، سوخت، خشکبار و پارچه از این‌طرف بار می‌کنیم و به راه می‌افتیم.

سیمهای خاردار، میدانهای مین، خطر حمله حیوانات، سرخوردن و پرت شدن از کوه، گیرکردن طناب بار دور گردنمان، دستگیری توسط مأموران و سرما همگی خطرات زیادی است در کمین ما. گاهی هوا به‌قدری سرد است که اگر کفشهایمان از پایمان دربیاید دیگر نمی‌توانیم آنها را پا کنیم. مواقعی هم طناب بار باز می‌شود و دور گردن کولبر می‌افتد و زندگی‌اش نابود می‌شود.

مأموران را هم نباید نادیده گرفت؛ شلیکها گاهی آن‌قدر دقیق است که سینه کولبران را هدف می‌گیرد، البته نباید نقص عضو را هم نادیده گرفت. میدانهای مین و سقوط باعث قطع عضو می‌شود و کولبران اما بازهم از سر ناچاری باهم با دستها و پاهای مصنوعی به کارشان ادامه می‌دهند.

  درآمدهای ناچیز

درآمدهای اصلی از قاچاق کالا، به جیب صاحبان بار می‌رود. مردانی که به دور از تمام این دغدغه‌ها در گوشه گرمی نشسته‌اند و چرتکه به دست حساب می‌کنند که امروز چقدر بار منتقل شد و چقدر به داراییهایشان افزوده‌شده است. این کولبر می‌گوید: هر باری را که به نقطه صفر مرزی می‌بریم 40 تا 50 هزار تومان می‌گیریم، از آن طرف هم اگر بار باشد به داخل کشور می‌آوریم. برای این‌که دستگیر نشویم، شبها بار را جابه‌جا می‌کنیم، شبهایی که در هر قدم خطر مرگ در کمین ماست. 6 بعدازظهر راه می‌افتیم و تقریباً 6 صبح برمی‌گردیم و این 12 ساعت شاید 100 هزار تومان گیرمان بیاید. آن‌هم به قیمت جانمان.

شبی که بهمن آمد، این کولبر جوان برای کولبری نرفت، اصرار خانواده‌اش بود که آن شب پیش آنها بماند؛ اما صبح خبر مرگ دوستانش را شنید. این جوان می‌گوید: برف تمام شهر را سفیدپوش کرده است اما دل مردم کردستان عزادار است.

کولبرهایی با هزار امید پاشنه کفششان را بالا کشیدند و راهی کوه شدند اما دیگر برنگشتند و زیر برفها ماندند. معلوم نیست کی نوبت من می‌رسد. همه این را خوب می‌دانیم، اما نمی‌توانیم شرمنده زن و بچه و خانواده‌مان شویم. دو نفر از کسانی که زیر بهمن ماندند، از دوستانم بودند، هر دویشان 21 سال سن داشتند؛ اما کولاک، برف و سقوط بهمن آنها را در جوانی با خود برد.

نماینده مردم سردشت و پیرانشهر در مجلس شورای اسلامی از کشته شدن یک کولبر دیگر در سردشت و افزایش کشته‌شدگان به پنج نفر خبر داد و گفت: رئیس مجلس پیگیر دریافت دیه و مستمری کشته‌شدگان کولبر است. رسول خضری در حاشیه جلسه علنی مجلس در جمع خبرنگاران درباره آخرین وضعیت کولبرها در سردشت و پیرانشهر اظهار داشت: سه کولبر در کولاک پیرانشهر گیر افتادند، زمانی که این سه نفر را نجات دادند هر سه زنده بودند ولی بعداً به من اطلاع دادند که یکی از این کولبرها به علت سرمازدگی درگذشت.

نماینده مردم سردشت و پیرانشهر در مجلس ادامه داد: 16 کولبر در بهمن سردشت گیر افتادند که متأسفانه چهار نفر از این کولبرها جان باختند و با مرگ کولبر نوجوان تعداد قربانیان به 5 نفر رسید.

خضری اضافه کرد: این افراد در حال ورود به مرزهای عراق بودند و هیچ به همراه نداشتند و قصد واردکردن کالا و پوشاک به داخل کشور داشتند. خضری افزود: بر اساس اصول سوم و بیستم قانون اساسی، بیمه این افراد با دولت است و باید به این افراد دیه تعلق گیرد تا مقداری از آلام خانواده‌های آنان کاهش یابد، بشدت دنبال این موضوع هستیم. وی یادآور شد: به همراه رئیس مجلس به دنبال دریافت دیه و مستمری برای کشته‌شدگان هستیم، البته این یک مُسکن است.

نماینده مردم سردشت و پیرانشهر در مجلس تأکید کرد: مشکل اصلی بیکاری و نبود معیشت اقتصادی است، امنیت پایدار در گرو معیشت و اقتصاد است. وی تأکید کرد: دولت باید در مرحله نخست، دیه این کولبرها را پرداخت کند و بعد از آن به فکر اشتغال پایدار آنان باشد. وی با یادآوری این‌که میزان مبادلات از پیرانشهر با اربیل عراق به حدود 12 میلیارد دلار می‌رسد، گفت: مردم این شهر نیز باید از این مبادلات بهره‌مند شوند، حداقل وضعیت به شکلی ساماندهی پیدا کند که مردم بتوانند امرار معاش کنند.

نماینده مردم سردشت و پیرانشهر در مجلس درباره قانون انسداد مرزها نیز اظهار داشت: زمانی که دولت گذشته به دنبال اجرایی کردن این قانون بود، رهبر معظم انقلاب تأکید کردند که ابتدا باید برای کولبرها شغل ایجاد شود، زیرا آنها معیشت خود را از این راه تأمین می‌کنند.

خضری افزود: این عنایت رهبر معظم انقلاب بود که معابر مرزی و اشتغال‌زایی جزو اولویتهای دولت قرار گیرد که این اتفاق رخ نداد، ما بارها در مجلس بر لزوم تشکیل منطقه ویژه اقتصادی تجاری، صنعتی تأکید کردیم چون باعث ایجاد 45 هزار فرصت شغلی می‌شود و دیگر نیاز نیست جوانی 18 ساله صبح سر کلاس درس باشد و بعدازظهر برای کسب معیشت جان خود را به کوه ببرد. وی در ادامه از استانداری آذربایجان غربی و فرمانداری این منطقه انتقاد کرد و یادآور شد: در شرایطی که این حادثه رخ داد فرماندار به حوزه انتخابیه بنده آمد که معلوم نیست تاکنون کجا بوده است.

نماینده مردم سردشت و پیرانشهر در مجلس گفت: ما از دو ماه پیش تحقیق و تفحص از استانداری آذربایجان غربی را در انتقاد به وضعیت مدیریت در این استان و فرمانداری سردشت و پیرانشهر کلید زدیم.

خضری افزود: ما از وزارت کشور نیز به دلیل نداشتن نظارت کافی بر استانداری انتقاد داریم و این موضوع را به سازمان بازرسی نیز اعلام کردیم.

این حادثه تلخ در منطقه سرچشمه قره‌دان از روستای بیوران علیا از توابع شهرستان سردشت رخ داد.

یکی از نقاط برف‌گیر منطقه که به دنبال ورود سامانه بارشی به کشور چند روزی است درگیر برف و کولاک است.

 مرگ به خاطر 100 هزار تومان

نماینده مردم مهاباد در مجلس شورای اسلامی نیز با اشاره به کشته و زخمی شدن 16 جوان کولبر در مرزهای غربی به خاطر سقوط بهمن، گفت که این افراد به خاطر 100 هزار تومان ناچارند از این طریق امرار معاش کنند.

جلال محمود زاده اظهار داشت: ما باید به مرزها به شکل فرصت نگاه کنیم نه این‌که آنها را تهدید بدانیم. متأسفانه مرزهای ما در شرق، غرب و بنادر به فرصت انحصاری برای عده‌ای تبدیل‌شده است.

این نماینده مجلس گفت: در سکوت کامل رسانه‌ای شاهد کشته و زخمی شدن 16 جوان بی‌گناه کولبر در مرزهای غربی به خاطر سقوط بهمن بودیم. این افراد به خاطر تنها 100 هزار تومان و با شغل سخت کولبری به ناچار در سردترین روزهای سال امرار معاش می‌کنند و 300 کیلو بار را به دوش می‌کشند و زیر برف و بهمن می‌مانند. این در حالی است که افرادی تنها با یک تماس تلفنی و بدون طی مراحل قانونی از مرزها هزاران تن محصول وارد می‌کنند.

نماینده مردم مهاباد در مجلس ادامه داد: من به همراه آقای خضری نماینده سردشت و پیرانشهر و آقای حسین زاده نماینده نقده و اشنویه برای پیگیری امور کولبران بارها با وزیر کشور، گمرک و نیروی انتظامی جلسه گذاشتیم ولی کسی حرف ما را نشنید. ما مجبوریم در کنار پیگیریهای قانونی مثل سؤال و استیضاح از دست این بی‌عدالتی و نابرابریها به خدا پناه ببریم.

محمود زاده یادآور شد: کولبرها کسانی هستند که برای کسب لقمه حلال به معابر مرزی می‌روند و یک محموله سنگین را برای تنها 100 هزار تومان حمل می‌کنند اما افرادی با روابط خاص و با یک توصیه‌نامه بدون زحمت و بدون دریافت مجوز، هزاران تن محصولات کشاورزی مثل پرتقال و خشکبار را از مرزهای رسمی بدون طی مراحل قانونی وارد می‌کنند. این در حالی است که درآمد مرزها باید برای مرزنشینان و کولبرانی هزینه شود که زیر برف مفقود شده‌اند. منبع: ایران

 


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۳۳
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *