تقسیم عادلانه


دسته: تجربه و خاطره
بدون دیدگاه
سه شنبه - ۱۲ مرداد ۱۳۹۵


تقسیم عادلانه


تقسیم عادلانه

شیر و گرگ و روبهی اندر میان جنگلی
هر سه در یک روز با صلح و صفا گشتند یار
ازقضا یک گاو و یک خرگوش و یک بزدیده شد
هرسه را کردند در یک‌لحظه و فوری شکار
گرگ گفتا:
من به قسمت کردن استادم ولی
شیر می‌باید دهد اذنم که تا افتم به کار
شیر اذنش داد و گفتا گرگ، ای شاه وحوش
تو بزرگی گاو از تو بز به دست من سپار
باشد آن خرگوش از روباه، چون کوچک‌تر است
بهتراز من کس مقسم نیست در این روزگار
شیراز جا جست و فوری گرگ را از هم درید
گفت:
روبه را که تو تقسیم کن، انصاف وار
کرد تعظیمی به شیر و گفت روبه، ای امیر
چون تو قدرتمندی و پرزور و داری اعتبار
گاو بهر ظهر و بز شام آن‌یکی هم ناشتا
هر سه را باید سزاوار تو ای والا تبار
شیر گفت: این طرز قسمت را ز که آموختی؟
گفت وقت مرگ خود آموخت برمن گرگ زار
برگرفته از کتاب لطیفه‌ها و نکته‌ها، علی‌محمد مقدس، انتشارات عروج اندیشه

نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۲۰
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *