طلاق به خاطر لاغری!

دسته: رویداد و حوادث
یک دیدگاه
سه شنبه - ۲۶ بهمن ۱۳۹۵


طلاق به خاطر لاغری!

نمونهای از زنان قربانی استفاده ابزاری

طلاق به خاطر لاغری!

Image processed by CodeCarvings Piczard ### FREE Community Edition ### on 2017-02-07 05:53:56Z | http://piczard.com | http://codecarvings.com

 زندگی مشترک وکیل جوان و زن روانپزشک با نوید خوشبختی آغازشده بود، اما همهچیز به خاطر عمل جراحی زیبایی زن به بنبست رسید و این پیوند با طلاق پایان یافت.

در یکی از روزهای زمستان، وقتی در آسانسور طبقه دوم مجتمع قضایی ونک باز شد، جوانی که کت‌وشلوار سورمه‌ای به تن داشت از آن خارج شد و به‌طرف دفتر شعبه 261 رفت.«میلاد» وکیل 35 ساله‌ای بود که حالا برای جدایی، همراه همسرش «سارا» مقابل قاضی نشسته بودند تا رأی طلاق را از دادگاه خانواده بگیرند. تمام خاطرات شیرین و تلخ مرد جوان به دو سال گذشته بازمی‌گشت. برای او روزهای جوانی پر از آرزوهای بزرگ و شیرین بود، اما از روزهای ازدواج تنها خاکستر حسرتی در ذهنش باقی‌مانده بود…سابقه آشنایی وکیل جوان با سارا به سه سال پیـــــــش بازمی‌گشت. در آن روزها میلاد دوره کارآموزی را می‌گذراند. چراکه کم‌کم باید فارغ‌التحصیل می‌شد. از طرف دیگر به خاطر این‌که تک پسر بود، برای ازدواج تحت‌فشار خانواده قرار داشت. البته خودش هم بدش نمی‌آمد زودتر سروسامانی به زندگی‌اش بدهد. همان روزها یکی از دوستانش دختر یکی از بستگانش را به میلاد معرفی کرد و یک هفته بعد دو خانواده باهم ملاقات کردند. همه مراحل آشنایی تا خواستگاری و نامزدی بر اساس رسوم سنتی دو خانواده طی شد و میلاد و سارا پس از مدتی به عقد هم درآمدند. در تمام آن روزها که حتی به سه ماه هم نکشید زوج جوان چند باری با حضور خانواده‌ها همدیگر را می‌دیدند یا با اجازه بزرگ‌ترها ساعاتی را در سینما، مراکز خرید یا رستوران می‌گذراندند. از نظر میلاد، سارا انتخاب خوبی تلقی می‌شد. اما وجود رد بخیه روی دستهایش ناراحتش می‌کرد؛ اما سارا به او گفته بود بخیه‌ها آثار تصادفی از سالهای کودکی‌اش است که با یک جراحی پلاستیک رفع می‌شوند. میلاد نسبت به بی‌اشتهایی و لاغری غیرطبیعی نامزدش هم ظنین بود، اما به خاطر آن‌که روزهای خوش نامزدی را خراب نکند چیزی نمی‌گفت. گاهی پچ‌پچ‌های مادر و خواهرش را می‌شنید که درباره رنگ‌پریدگی نامزدش حرف می‌زدند، اما نه خودش و نه هیچ‌کس دیگری آن را جدی نمی‌گرفتند. سرانجام جشن عروسی آنها با صرف دهها میلیون تومان هزینه، زبانزد همه فامیل شد، اما همان‌قدر که به میهمانان خوش گذشت، به کام میلاد و خانواده‌اش تلخ آمد. چراکه روز پس از عروسی راز بخیه‌ها و لاغری مفرط سارا تقریباً آشکار شد… در آن روزهای خاکستری حقایق پنهان زندگی همسرش او را نگران می‌کرد، اما بیش از آن نسبت به پنهان‌کاری و دروغهای همسرش حساس شده بود. در آن روزها فهمیده بود تقریباً در نیمی از بدن سارا جای بخیه‌هایی وجود دارد و جسمش بیش‌ازحد استخوانی شده است. چند روز بعد هم شروع به تحقیق کرد و خبردار شد که همسرش سه سال پیش از ازدواجشان خود را به تیغ جراحان سپرده تا بتواند با سریع‌ترین راه ممکن خودش را لاغر کند. چراکه همسرش مصمم بوده نیمی از معده‌اش را از راه عمل جراحی زیبایی بردارد تا به‌این‌ترتیب بتواند وزنش را کم کند؛ اما پزشک جراح ناخواسته به بافتهای عصبی و غدد خاصی که وظیفه تحریک معده را بر عهده دارند آسیب رسانده بود و وزن سارا درنتیجه عمل جراحی بشدت کاهش پیداکرده اما برای همیشه اشتهایش را از دست داده و با عوارض معده درگیر شده بود. از طرف دیگر به خاطر افتادن پوست بدن ناچار شده بود عملهای «لیفت» انجام دهد که در نتیجه جای صدها بخیه در تن نحیفش باقی‌مانده بود. میلاد سرانجام به همسرش به خاطر این پنهان‌کاری، فریب در ازدواج و دروغ‌گویی اعتراض کرد.

اما سارا معتقد بود جای بخیه‌ها و مشکلات دیگرش به‌مرورزمان بهتر خواهد شد. با این حال میلاد پرونده پزشکی همسرش را به چند پزشک متخصص و حتی متخصص زنان و زایمان نشان داد، اما آنها هم امید زیادی به او ندادند. سه ماه نشده دو خانواده توافق کردند که طلاق برای این زوج جوان بهتر از یک زندگی پر از مناقشه است. میلاد در آن شرایط تنها کاری که کرد دوری از فکر و خیال و پناه بردن به کارش بود. سرانجام این زوج به‌طور توافقی از هم جدا شدند و هر یک به دنبال سرنوشت و آینده‌شان رفتند.

 دلایل گرایش عجیب زنان ایرانی به عمل زیبایی:

عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا می‌گوید: مشاغلی به زنان پیشنهاد می‌شود که شرط ورود به آنها خودآرایی زنان برای جلب مشتری است. صفحه‌های روزنامه‌ها و مجلات پرشده از تبلیغ برای زیباتر شدن، برای رفع آن‌چه نقص نام‌گرفته، برای بهتر شدن اندازه‌ها و ابعاد بینی و گونه و شکم. کلینیکهای جراحی زیبایی هم پر رفت‌وآمدند. زنان و مردانی که برای ارائه ظاهری زیباتر از خود، حاضرند هزینه کنند و زحمت جراحی را هم به جان بخرند. وسط این‌همه تبلیغ جراحی زیبایی،‌ گروهی ساز مخالف زدند و کمپین «دماغ طبیعی من» راه انداختند.

اما هرچقدر هم که این کمپین قوی باشد و هوادار داشته باشد، بازهم تب جراحی زیبایی، بسیار داغ است. چرا این‌گونه است؟ دکتر مریم صف‌آرا، روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا از این می‌گوید که میل به زیبایی و زیباتر شدن طبیعی است، اما هشدار می‌دهد: «این میل حد و اندازه دارد و اگر می‌بینیم از مرزهای آن فراتر رفته، باید اشکال کار را در جای دیگری جستجو کنیم».

 چرا این همه استقبال از جراحی زیبایی شایع شده؟ از اینجا ناشی میشود که افراد “میل به زیبایی” دارند؟

در این‌که انسان زیبایی دوست است شکی نیست. جمال، می‌تواند جلال و بزرگی هم بیاورد. تمایل به زیبایی در فطرت انسانها وجود دارد؛ اما مشکل از جایی آغاز می‌شود که شاهد افراط در این مسأله باشیم. زیبایی دوستی تا مرزی می‌تواند بهنجار تلقی شود که به شاکله و اصل هویت شخص لطمه‌ وارد نکند.

اگر خودآرایی تا حدی باشد که به‌عنوان یک رفتار نرمال در افراد دیده شود و او را به سمت انجام رفتارهای افراطی و توجه بیش‌ازحد به جسم و ظاهرش نکشاند می‌تواند طبیعی تلقی شود.

در حالی‌که گاهی می‌بینیم بهداشت روانی شخص به خطر افتاده و این خودآراییها نشان‌دهنده اختلال در شخصیت فرد است. خودآراییها، توجه بیش‌ازحد به‌ظاهر و پوشش و رو آوردن به انواع و اقسام جراحی زیبایی که در بعضی افراد دیده می‌شود، می‌تواند نشانگر این باشد که آن فرد از سلامت روان برخوردار نیست و به خاطر کسب عزت‌نفس و اعتمادبه‌نفس بیشتر چنین ظاهری را از خودش به نمایش می‌گذارد.

 اعتمادبهنفس، از طریق جراحی به دست میآید؟

مسأله همین‌جاست. ریشه راضی نبودن فرد از خود در این چیزها نیست که با این کارها مشکل برطرف شود. فرد جایگاه حقیقی خودش را پیدا نکرده، به خودبسندگی و خود رضامندی نرسیده و اینها تنها با تغییر در ظاهر به دست نمی‌آید، اینها مقولاتی است که در شخصیت فرد باید ایجاد شود. شخص با ارتقای عوالم شناختی و شخصیتی می‌تواند خودش را پیدا کند و به این احساس رضایت داشتن از خود برسد، اگر در این مقوله‌ها نتواند به رضایت برسد، به رفتارهای بعضاً ناهنجار رو می‌آورد و دیده‌شده که هر چه بیشتر در ظاهرش تغییر ایجاد می‌کند باز هم برایش کافی نیست و او را به سمت افراط سوق می‌دهد.

در مراجعینمان افرادی را می‌بینیم که با تمام اقداماتی که برای زیبایی بیشتر انجام داده‌اند و با آرایشهای غلیظ می‌آیند و از خودشان راضی نیستند، ممکن است دیگران آنها را تأیید کنند اما خودشان را رنج می‌دهد و احساس خرسندی ندارند چون به آن هویت اصلی که باید برسند نرسیده‌اند.

 چرا زنها بیشتر مشتری این جراحیها هستند؟ از خودشان راضی نیستند؟

در این‌که چرا زنان بیشتر به انجام جراحی زیبایی گرایش دارند باید عوامل ترکیبی را دخیل بدانیم. یکی از مهم‌ترین این عوامل این است که زن در ایران امروز جایگاه اصیل و حقیقی خودش را ندارد. فرصتهای شغلی و اجتماعی یکی از این موارد است. مشاغل پیش‌پاافتاده‌ای به زنان پیشنهاد می‌شود که شرط ورود به آنها خودآرایی زنان برای جلب مشتری است.

درواقع به‌نوعی استفاده ابزاری از زنان در بعضی مشاغل دیده می‌شود و بعضی از زنان که به خودآگاهی نرسیده، ارتقای فکری و روحی پیدا نکرده و امکان بروز تواناییهایشان محدود می‌شود خودشان را در این شرایط احاطه‌شده می‌بینند. این در حالی است که همان‌طور که می‌بینیم در جوامع دیگر، زنان به این اندازه خودآرایی نمی‌کنند بلکه به‌سادگی در محیط کار و تحصیل و فعالیتهای اجتماعی حاضر می‌شوند. یعنی وقتی عوامل محیطی به افراد احساس رضایت از خود ندهد، به این رفتارها کشیده می‌شوند؟

اعتمادبه‌نفس یک مسأله فردی است. با این‌که عوامل محیطی هم در آن بی‌تأثیر نیستند و می‌توانند زمینه‌ساز بروز و ظهور آن باشند، شخص در یک فرآیند فردی به اعتمادبه‌نفس و احساس رضایت از خود می‌رسد. اگر فرآیند رشد و ارتقا درست صورت گرفته باشد، شخص راهی برای غلبه بر مشکلات محیطی پیدا می‌کند. در مثالی که برای مشاغل پیش‌پاافتاده زنان مطرح کردم، درست است که فرصتهای شغلی مهم است اما مهم‌تر این است که فرد به ارتقای فکری رسیده باشد که وقتی در آن شرایط احاطه شد بتواند راهی پیدا کند و تسلیم شرایط نشود.

اگر فرد هویت و شخصیت اصلی‌اش را پیداکرده باشد و از طرق مختلف مثل خانواده، سیستم آموزشی و رسانه‌ها، خود حقیقی‌اش را پیداکرده و به تواناییهایش باور داشته باشد و درواقع تثبیت هویت شده باشد، در پاسخگویی به معضلات مختلف تسلیم نمی‌شود، به خودآرایی کشیده نمی‌شود، جسم خودش را عرضه نمی‌کند بلکه راهی برای کارآفرینی و اشتغال پیدا می‌کند.

در حالی‌که افراد و به‌ویژه زنان موفق و کارآفرین معرفی نمی‌شوند تا الگو قرار بگیرند.

همین‌طور است. یکی از مسایلی که در روان‌شناسی برای تثبیت هویت به آن اشاره می‌شود، همانندسازی است. افراد با الگوهایی که با آن مواجه می‌شوند همانندسازی می‌کنند. اگر رسانه به‌جای معرفی افراد موفق، الگوهای ناهنجار را معرفی کند، افراد جامعه با آنها همانندسازی می‌کنند. الآن بیشترین گروه مخاطب رسانه‌ای مانند تلویزیون، زنان هستند و بیشترین تأثیر و تأثر را از آن می‌گیرند. متأسفانه می‌بینیم که در این رسانه خبری از معرفی افراد شایسته و موفق نیست بلکه از لحاظ ظاهری تصاویر افرادی به نمایش درمی‌آید که جراحیهای افراطی زیبایی داشته‌اند و از لحاظ مضمونی مفاهیمی در سریالها و برنامه‌های تلویزیونی هست که الگویی برای به تعالی رسیدن و ارتقای زنان نیستند.

 اقداماتی در فضای مجازی شکلگرفته که طبیعی بودن و پرهیز از جراحی غیرضروری زیبایی را ترویج میکنند. این فعالیتها مؤثرند؟

اگر تنها به این اقدامات بسنده نشود می‌تواند تأثیرگذار باشد. این‌که افرادی اعلام کنند که دست به عمل جراحی نزده‌اند، در ترویج این مسأله کار خوبی است اما کافی نیست. در عین‌حال باید کارهای دیگری انجام شود و موازی و هم‌زمان با آن، بر اندیشه و فراخنای ذهن افراد تأثیرگذاری شود. تنها یک مسأله تصویری و دیداری نمی‌تواند مؤثر باشد بلکه باید این همت در مسؤولان شکل بگیرد که در کنار رفع موانع کسب مهارت و توانایی زنان، از طریق آموزش‌وپرورش و رسانه‌های پرمخاطب در نوع اندیشه و ساختار فکری افراد جامعه تأثیر بگذارند، افرادی را که با مشکلات فراوان توانسته‌اند به موفقیت برسند به‌عنوان الگو به افراد جامعه معرفی کنند و آنها را از تحریفات شناختی که ممکن است دچار شوند مصون کنند.
منبع: خبر آنلاین- برترینها


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۳۲
برچسب ها:
دیدگاه ها
ماشاالله گودرزی سه شنبه 26 بهمن 1395 - 6:40 ق.ظ پاسخ به دیدگاه

سلام عرض می کنم . مهمترین اقدام برای بازگرداندن جوانان به اصول انسانی در زندگی ؛ به معرض نمایش گذاردن زندگی خصوصی متولیان امور در جامعه است . متاسفانه در سطح گسترده ای این توهم ( که بعضا برای آن دلیل های روشن نیز ارائه می گردد ) که برخی از مسئولان زندگی تجملی دارند موجب گرایش دنیاپرستانه شدید جوانان می شود . از سوی دیگر با دریافت و قبول فرضبه فوق ، دل های بی آرایه جوانان نسبت به آموزه های دینی کمی جهت دار می گردد . لذا ما با یک جوان دنیاپرست از یک سو و سست عنصر از سوی دیگر مواجه می شویم که در نتیجه منشاء بسیاری از مشکلات برای خود و خانواده و جامعه می شود . برای حل این مشکلات می بایست بگونه تدریجی ، زندگی بی آلایش مسئولان را در برابر انظار عمومی قرار داد . راه دیگری برای حل آن تا کنون از سوی هیچ منبع پژوهشی اجتماعی کشف نشده است و بعید است بتوان بصورتی دیگر موضوع را حل و فصل نمود . یک زندگی ساده و یکدست کلی بهترین راه حل است . ارادتمند .

تصویر امنیتی را وارد کنید *