زن خائن با همدستی مردی که با او رابطه داشت، شوهرش را کشت
زن خائن با همدستی مردی که با او رابطه داشت، شوهرش را کشت
زن خائن با همدستی مردی که با او رابطه داشت، شوهرش را کشت
یک حادثه
یکی از اهالی روستای «سوتگوابر» از توابع بخش مرکزی شهرستان سیاهکل واقع در استان گیلان، هنگام تردد در جنگلهای اطراف روستا با بسته مشکوکی روبهرو شد که داخل پتو پیچیده شده بود. او به محض گشودن پتو، یکباره با جسدی روبهرو شد و هراسان مأموران پلیس را در جریان قرار داد.
مأموران پس از حضور در محل حادثه با پیکر مرد جوانی روبهرو شدند که سروصورتش خونآلود بود. شواهد هم نشان میداد قربانی حادثه ساعاتی قبل در مکان دیگری به قتل رسیده و عامل یا عاملان جنایت برای پنهان ماندن راز جنایت، جسد را در پتویی پیچانده و به جنگل انتقال دادهاند.
پس از تحقیقات مقدماتی، جسد برای شناسایی و تعیین علت و زمان دقیق مرگ به پزشکی قانونی انتقال یافت.
متخصصان پزشکی قانونی نیز پس از معاینات دقیق علت مرگ را اصابت ضربات جسم سخت به سر قربانی اعلام کردند. از سوی دیگر با گذشت حدود 10 روز از کشف جسد، کارآگاهان سرانجام موفق به شناسایی هویت جسد مرد 45 ساله شدند که اهل «املش» بود. در شاخه دیگری از تحقیقات، کارآگاهان که به همسر مقتول مظنون بودند در ردیابیها متوجه رفتوآمدها و ارتباطات پنهانی زن جوان با مردی شدند که از دوستان خانوادگیشان بود.
بنابراین هر دو مظنون بازداشت شدند و در تحقیقات فنی لب به سخن گشوده و به قتل اعتراف کردند.
حسن نوری شیرازی دادستان شهر سیاهکل در اینباره گفت: همسر مقتول در بازجوییها گفت با همدستی مرد جوان، نقشه قتل شوهرش را طراحی و اجرا کردهاند.
وی ضمن درخواست از مردم برای دریافت اخبار از منابع رسمی و معتبر، تأکید کرد: شایعاتی مبنی بر اینکه جسد فاقد سر بوده در برخی محافل و فضای مجازی منتشرشده بود که بههیچعنوان صحت ندارد.
یک تحلیل
بهطورکلی، همه قتلها شرایط و ویژگیهای یکسانی ندارند. از اینرو، یک سنخ بندی مشخص و واحدی از قتل موجود نیست و صاحبنظران مختلف با توجه به علایق و ملاکهای خاص، دستهبندیهای ویژهای از این پدیده انجام دادهاند. برای مثال ولفگانگ و فراکوتی در تحلیل خردهفرهنگ خشونت، قتلهای رسمی را به 2 دسته تقسیم کردهاند:
1- قتلهای عقلانی، طراحیشده، تعمدی، جنایی و با قصد قبلی؛ مانند قتلهایی که تروریستها انجام میدهند.
2- قتل در حالت احساسات، خشم و کینه شدید یا کشتن در نتیجه عملی که به قصد آسیب و صدمه انجام میگیرد بدون اینکه نیت و قصد معینی برای کشتن وجود داشته باشد؛ مانند اغلب همسرکشیها
نوعی از قتل که به «قتل زنجیرهای» مشهور است به معنای کشتن عدهای از افراد اغلب ناآشنا یکی پس از دیگری و در زمانهای مختلف میباشد. در قتل زنجیرهای، قاتل قربانی خود را از فاصله دور زیر نظر میگیرد، فعالیتهای معمول و روزانه او را بررسی و با تظاهر به دوستی اعتمادش را جلب میکند و وارد خانهاش میشود. مدتی در آنجا میماند و پس از به دام انداختن و بستن تمام راههای فرار بر او جانش را میگیرد.
در این فرآیند، معمولاً قاتل قربانی خود را شکنجه میدهد و از زجر کشیدن، التماس کردن و سایر واکنشهای او لذت میبرد. نوع دیگری از قتل، قتل به خاطر شرف یا «قتل ناموسی» میباشد که یکی از مسایل اجتماعی است که در سالیان اخیر توجه روزنامهنگاران، حقوقدانان، مدافعان حقوق بشر به ویژه مدافعان حقوق زنان و نیز صاحبنظران اجتماعی و سیاسی را به خود جلب کرده است و مباحث مختلفی را در سطح ملی و بینالمللی در پی داشته است.
اصطلاح ناموس معادل کلمه انگلیسی «آنر» (HONER) است. این اصطلاح را به معنای: احترام، عزت، افتخار، شرافت، سربلندی، نیکنامی، پاکدامنی در زنان، عفت و نجابت تعریف کردهاند. یاسمین حسن قتلهای ناموسی را چنین تعریف کرده است: «قتل ناموسی یک نوع آدم کشی است که در آن، یک زن به خاطر رفتار جنسی نامشروعی که مرتکب شده یا احتمال داده میشود که مرتکب شده باشد به قتل میرسد».
این نوع قتل در مواردی نظیر روابط عاشقانه غیرمجاز، خیانت به همسر، زنا و از دست رفتن بکارت و نمونههای مشابه که اعمال و رفتارهای ضد ناموسی، بیعفتی، بدنامی و فضیحت تلقی میشوند رخ میدهد. قتلهای ناموسی، رسم و سنت قدیمی است که امروزه باوجود تحولات و دگرگونیهای گسترده در جهان، هنوز در برخی از مناطق پابرجا مانده است. بهطور مثال، در جامعه قبیلهای عرب خوزستان اصطلاح ناموس از جمله مفاهیمی است که ارزش منحصربهفردی دارد و بیانگر یک واقعیت اجتماعی و فرهنگی است.
اعضای این جامعه خدشهدار شدن شرف و آبروی خود را دردناکتر از دست دادن مال یا مرگ یک عزیز تلقی میکنند و این قتلها از نظر مردم جوامعی که در آنها مشاهده میشود جرم به حساب نمیآیند؛ بلکه بهعنوان اقدامی مشروع برای پاسداری و دفاع از ناموس و شرف تلقی میشوند.
حجاریان در پژوهشی نشان داد که عواملی هم چون: اجتماع سنتی، نظام مردسالاری، فقر فرهنگی، کهنهگرایی قوانین، کوتاهی دستگاه قضایی و ازدواجهای نامناسب در شکلگیری تعصب ناموسی و به دنبال آن وقوع جرم قتل ناموسی مؤثرند. سازمان دیدهبان حقوق بشر نیز اعلام کرد که نگرش زنان و مردان در مورد قتلهای ناموسی همانند هم نیست. پاسخگویان زن معتقدند نباید فردی را که مرتکب روابط جنسی نامشروع شده به قتل رساند، بلکه باید به وی کمک کرد؛ اما مردان به این دلیل که فکر میکنند مرگ میتواند لکه ننگ را تطهیر کند با کشتن فرد خطاکار موافق هستند. مطالعات مختلف حاکی از آن است که قتلهای ناموسی بازمانده میراث فرهنگی گذشته است که قوانین کنونی را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
در خصوص اینکه چرا یک فرد، انسانی را میکشد نظرات گوناگونی از سوی دانشمندان ابرازشده است. بهطور مثال، برخی از اخلاقیون و زیست شناسان وجود یک کروموزوم (Y) اضافی را در فرد موجب بروز خشونت زیاد میدانند. همچنین از نظر عدهای از روان شناسان، تعارض بین «نهاد» و «فرامن» و از نگاه برخی از جامعه شناسان، ناکامی و خشونت عامل قتل میباشد. تضادگرایان نیز رقابت، ستیز و ناسازگاری افراد با یکدیگر برای دستیابی به منابع کمیاب و محدود را عامل اصلی وقوع قتل میدانند.
پیروان این دیدگاه معتقدند که خشونت، ماهیت طبیعی جامعه بشری است و به علت وجود رقابت و بهرهکشی در جامعه بشری، قتل بهعنوان نوعی خشونت امری مورد انتظار و اجتنابناپذیر است. همچنین از منظر کارکردگرایان، قتل در اکثر مواقع توسط افرادی انجام میشود که همبستگی و پیوستگی ضعیفی با جامعه خود دارند.
در مقابل، افرادی که آمادگی بیشتری برای همسازی با اصول و ارزشهای پذیرفتهشده جامعه دارند کمتر مرتکب قتل میشوند. به علاوه هنگامیکه افراد جامعه نتوانند از طریق وسایل مورد قبول جامعه اهداف خود را محقق سازند ممکن است از ابزارهای نامشروع استفاده کنند و در چنین شرایطی جرایمی نظیر قتل افزایش خواهد یافت.
انتقامگیری نیز میتواند یکی از دلایل عمده قتل به شمار رود. بسیاری از قاتلان سریالی از شرایط نامطلوبی در زندگی شخصی و اجتماعی برخوردارند و اعتقاد دارند که باید انتقام خود را از جامعه به هر نحوی که شده بگیرند. به همین دلیل، بهترین راهی که بتواند آنها را تخلیه روانی کند انتخاب میکنند که همان قتل است. از نظر این قاتلان، مهمترین علت این کار، انتقامگیری و رفع کمبودهای شخصیتی آنها میباشد.
محمد بیجه (قاتل کودکان پاکدشتی)، خفاش شب (صیاد زنان و دختران)، مرتضی حنایی (قاتل زنان خیابانی) و اصغر قاتل و امید (قاتلان زنجیرهای کرج) از جمله قاتلانی هستند که در چند سال اخیر در ایران اقدام به قتلهای زنجیرهای یا سریالی کردهاند.
نتایج بررسی علل اقتصادی ارتکاب قتل در ایران نیز دال بر این است که صنعتی شدن، بیکاری، فقر نسبی و نابرابری درآمدی از جمله متغیرهای مهم و تأثیرگذار بر ارتکاب قتل در ایران است و خارج شدن از حالت عادی، پنهان کردن جرمی دیگر، اختلافات عقیدتی و اخلاقی، اختلافات قومی و قبیلهای، مسایل ناموسی، اختلافات مالی و ملکی، مسایل خانوادگی، وجود فرهنگ خشونت و مردسالاری، اعتیاد و ضعف مبانی دینی نیز میتواند منجر به قتل شود.
آثار و پیآمدها
قتل پیآمدهای گوناگونی را با خود به همراه دارد. برخی از مهمترین عوارض ناشی از قتل عبارتاند از:
الف- بروز مشکلات اقتصادی در خانواده مقتول:
از آنجایی که برخی از خشونتها منجر به فوت سرپرست خانواده میشود، این دسته از خانوادهها با از دست دادن سرپرست خود با مشکلات اقتصادی روبهرو میشوند که در نتیجه آن، کودکان و دیگر اعضای خانواده مجبور میشوند که در سنین پایین ترک تحصیل کنند و برای تأمین هزینههای زندگی به کار کردن مشغول شوند. از طرفی، از دست دادن یکی از اعضای خانواده، اعضای دیگر خانواده را با بحرانهای گوناگون مواجه کرده و زمینه انحرافات و بروز مسایل را در خانواده فراهم میکند.
ب- رواج بیشازحد خشونت و پرخاشگری در جامعه:
رواج بیشازحد خشونت و پرخاشگری در جامعه در طول زمان منجر به شکلگیری فرهنگی خاص میشود که خشونت و پرخاشگری را بهعنوان تنها راهحل تضادها و مشکلات در سطح روابط بین فردی میداند. رواج فرهنگ خشونت در جامعه به باز تولید آن در حد بالا کمک میکند و این امر منجر به افزایش تضاد و تنش در روابط بین افراد میشود.
پ- فروپاشی خانواده و تبعات ناشی از آن:
طبق نظریه یادگیری اجتماعی، رفتار والدین با یکدیگر و با کودکان مدلهای مهمی برای کودکان به حساب میآید. کودکانی که شاهد رفتارهای پرخاشگرانه والدین خود بودهاند احتمال بیشتری دارد که در روابط با دیگران از خود خشونت نشان دهند. رفتارهای پرخاشگرانه، این مدل را به کودکان یاد میدهد که این روشها راهحلهای مناسبی برای حل مشکلات هستند.
ت- پایمان شدن حقوق شهروندی:
جرم قتل جزء آن دسته از جرایمی است که قربانی بههیچوجه نمیتواند حق از دستداده خود را جبران کند؛ زیرا این نوع جرم منجر به از بین رفتن قربانی میشود. منبع: ایران- راسخون