خشم،پرخاشگری،انحراف
خشم،پرخاشگری،انحراف
خشم،پرخاشگری،انحراف
هوشنگ امیر-حقوقدان
خشم، یک احساس پیچیده است که به صورت جسمانی و هیجانی ابراز می شود و اگر کنترل نشود درمحیط های کاری گاهی به صورت خصومت بین افراد دیده میشودکه می تواند منجر به انواع کج رفتاریهای اجتماعی وانحرافات شده وتاارتکاب جرم هم پیشروی نماید.
خوبست بدانیم خشم یک هیجان است و پرخاشگری یک رفتار. در حالی که خصومت نگرشی است که شامل دوست نداشتن دیگران و ارزیابی منفی آنان است. مهار نشدن خشم و عصبانیت فردی در محیط کار در دراز مدت، فرد را از نظر روحی فرسوده میکند و از بازده و کارایی او در فعالیتهای گروهی کاسته می شودعلاوه براینکه برتعاملات اجتماعی وپرخاشگری فرد نیز به شدت تأثیرگذارخواهدبود.
جامعه شناسان مشکلات اقتصادی و افسردگی را مهمترین عامل پرخاشگری می دانند. ریشه خشونت را می توان در تداوم تاریخی مبارزه و مقابله انسان با خطرها و تهدیدهای محیط زندگی فرد دانست که بر تفکر و رفتار او و چگونگی برخورد وی با تهدیدها و خطرها اثر می گذارد.
طبق آماری که در سایت الف در تاریخ 23 مهر 92 منتشر شد خشونت هایی از جمله ضرب و شتم عمدی و غیر عمدی، توهین، تهدید، تخریب جزو بیشترین خشونت ها در ایران هستند.
ما وقتی پروندههای قضایی ایران را مورد بررسی قرار میدهیم متأسفانه با توجه به مقیاس نسبی با جمعیت کشورمان، باید بگوییم که یک جامعه خشن هستیم؛ به عبارت دیگر وقتی ردیفهای قابل ملاحظه و آماری که را در قتل عمد، درگیریها و خشونتهای فیزیکی وجود دارد که منجر به تشکیل پروندههای قضایی شده و آن پروندهها به پزشکی قانونی ارجاع داده میشود را نگاه میکنیم به این نتیجه میرسیم که جامعه خشنی داریم.
ازنگاه واقعگرایانه باید پذیرفت وقتی افراد به حوزه عمومی دعوت می شوند، باید انتظار چیزی به نام تعارض و تضاد را داشته باشند.جامعه ای که افراد با هم در ارتباط باشند ولی در تعارض نباشند، وجود ندارد. این در حالتی که جامعه در شرایط مدرن باشد بسیار بیشتر اتفاق می افتد که سطح شدید آن خشونت است. بنابراین نهایتا باید یک ساحتی از برخورد و خشونت را در جامعه جدید پذیرفت. البته خشونت سطوح متفاوت دارد مشکلی که ما درایران با آن رو به رو هستیم در این است که خشونت در جاهایی وجود دارد که انتظار نمی رود. مثلا خشونتی که بین دو برادر، دو همسایه ،والدین و فرزندان اتفاق می افتد و افراد به جای اینکه در مناسبات اجتماعی مشکلات را حل کنند دست به خشونت می زنند. مشکل این است که تعارضات طبیعی است اما واکنش مانند خشونت برای جامعه ما عادی نیست.
برخی فشارهای اقتصادی و فقر را درجامعه ایران دلیل برخشونت و بروز عواقب آن نام برده اند. در هیچ کشوری مانند هند فقر مطلق وجود دارد ولی افراد دست به خشونت نمی زنند. اینجا مشکل فرهنگ است .
در روان شناسی کلاسیک جمله ای وجود دارد که می گوید؛ ناکامی به پرخاشگری ختم می شود. زیرا هر گونه پرخاشگری از قتل تا دگر آزاری، کودک آزاری، ضرب و شتم تا پرخاشگری های کوچک مانند بد نگاه کردن ناشی از ناکامی های است. منتها ناکامی لزوما مربوط به شخصی که ما به آن خشونت می ورزیم، نیست. در این جا ما جا به جایی خشم داریم به طور مثال فردی در سر کار به مشکلی بر می خورد اما چون فرد نمی تواند خشم خود را نشان دهد و عملا ناکام می ماند در منزل فرزند خود را کتک می زند. از طرفی ممکن است که این ناکامی ها مربوط به زمان حال نباشد و آن مربوط به زمان کودکی فرد شود که امتداد پیدا کرده و اکنون و اینجا مدام در شخص پرخاشگری را ایجاد می کند. باید به این نکته توجه داشت تربیت و محیط زندگی فرد بسیار موثر است چون افراد رفتارهای خود را از محیط خود می آموزنند بنابراین وقتی کودکی در جامعه ای با میزان خشم بالا زندگی می کند در بزرگسالی این رفتار در او نهادینه شده و نهایتا یک فرد خشن خواهد بود.