حقوق ‌بشر و تنوع فرهنگی

دسته: بین المللی
بدون دیدگاه
یکشنبه - ۶ تیر ۱۳۹۵


حقوق ‌بشر و تنوع فرهنگی

نسبت میان حقوق‌بشر و تنوع فرهنگی از مباحث مهم حوزه علوم انسانی در محافل علمی و سیاسی خصوصاً در دهه‌های گذشته بوده است. در این خصوص دیدگاههای متنوعی ابرازشده که می‌توان خلاصه آنها را به شرح زیر برشمرد:
1- در دیدگاه اول که عمدتاً از سوی کشورهای غربی دنبال می‌شود تأکید بر این است که حقوق‌بشر جهان‌شمول است و گوناگونیهای فرهنگی نمی‌توانند تأثیری بر هنجارهای حقوق‌بشر داشته باشند. این طیف اعلامیه جهانی حقوق‌بشر و سایر معاهدات موجود بین‌المللی را مبنایی برای تعریف حقوق‌بشر جهان‌شمول تلقی می‌کنند.
2- طیف دوم که می‌توان از آنها تحت عنوان نسبیت‌گرایان یادکرد معتقدند حقوق‌بشر نسبی است و هنجارهای آن با توجه به ویژگیهای فرهنگی، منطقه‌ای و جغرافیائی تعریف می‌گردد. این گروه معتقدند که تعریفی جهان‌شمول از حقوق‌بشر وجود ندارد و هر کشور حق دارد با در نظر گرفتن ویژگیهای فرهنگی خود تعریفی اختصاصی از موازین حقوق‌بشر ارائه داده و آن را مبنای عمل قرار دهد.
3- گروه سوم بر این باورند که حقوق‌بشر فی‌نفسه جهان‌شمول است اما تعاریف موجود از هنجارهای حقوق‌بشری ضرورتاً جهان‌شمول نیستند. سیستمهای حقوقی مختلف تعاریفی از حقوق‌بشر ارائه می‌دهند که ممکن است متفاوت باشند اما گفت‌وگوهای بین فرهنگی در زمینه حقوق‌بشر می‌تواند به درکهای مشترک در زمینه حقوق‌بشر جهان‌شمول کمک کند.
دیدگاههای فوق‌الذکر باعث شکل‌گیری گروه‌بندیهایی در عرصه سیاست بین‌الملل نیز شده است. به‌طوری‌که تعدادی از کشورها (عمدتاً کشورهای غربی) تلاش مضاعفی را در جهت ترویج تعریف غربی از حقوق‌بشر بر اساس اعلامیه جهانی حقوق‌بشر، میثاقین حقوق‌مدنی و سیاسی و حقوق‌اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و نیز سایر ابزارهای بین‌المللی از قبیل کنوانسیون منع شکنجه، کنوانسیون حقوق زنان و کنوانسیون حقوق کودک به‌عنوان موازینی جهان‌شمول در زمینه حقوق بشر انجام می‌دهند.
در سوی دیگر طیفی از کشورها هستند که با توسل به موضوع تنوع فرهنگی هیچ‌گونه معیار بین‌المللی را برای حقوق بشر نمی‌پذیرند و از این طریق سعی می‌کنند عملکردهای عمدتاً ضعیف خود را تحت پوشش تعاریف ملی از حقوق بشر توجیه کنند.
آنچه که بیشتر در صحنه بین‌المللی ظهور داشته است تقابل فکری و سیاسی این دو طیف بوده است. متأسفانه غلبه این نگرشها در حوزه مباحث فکری مربوط به حقوق بشر باعث شده تا دیدگاههای علمی و غیرسیاسی مجال بروز کافی پیدا نکنند. این امر باعث شده تا تصویر ارائه‌شده از نسبت میان حقوق بشر و تنوع فرهنگی تک‌بعدی و نامتوازن جلوه کند. در اثر هژمونی طرفداران طیف اول در عرصه‌های رسانه‌ای و دانشگاهی این‌گونه وانمود شده است که هرگاه بحث از تنوع فرهنگی مطرح می‌شود، هدف یافتن پوششی برای توجیه نقض حقوق بشر برای کشورهای درحال‌توسعه است. این ابهامات مفهومی باعث شده تا برخی محافل، تنوع فرهنگی را به‌عنوان گفتمان مجادله‌آمیز «نسبیت فرهنگی در مقابل جهان‌شمولی» و حتی سفسطه‌ای برای فرسایش جهان‌شمولی حقوق بشر بپندارند.
این وضعیت علاوه بر اینکه باعث شده که رابطه میان حقوق بشر و تنوع فرهنگی به‌خوبی تبیین نشود از سوی دیگر باعث تضعیف جایگاه حقوق فرهنگی در ادبیات بین‌المللی و نیز در عرصه اجراشده است. یکی از پیامدهای این ماجرا عدم تعریف و تدوین مقررات لازم برای شناسائی حقوق جمعی فرهنگی است. میثاق بین‌المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که از اولین معاهدات بین‌المللی در زمینه حقوق بشر است تنها به جنبه‌های فردی حقوق فرهنگی پرداخته است و تصریحی در زمینه شناسائی ابعاد جمعی حقوق فرهنگی ندارد. مدافعان حقوق جمعی فرهنگی تنها به تفسیر «حق تعیین سرنوشت» که در منشور ملل متحد و نیز در میثاقین حقوق بشر مورد تصریح قرارگرفته برای تبیین مبانی حقوق «حق جمعی فرهنگی» استناد می‌کنند. وضعیت فوق‌الذکر ضرورت تلاش برای تبیین صحیح رابطه حقوق بشر و تنوع فرهنگی و نیز شناسائی حقوق فرهنگی در ابعاد فردی و جمعی آن را اجتناب‌ناپذیر می‌کند. در راستای این ضرورت در عرصه سازمان ملل متحد جمهوری اسلامی ایران از سال 1999 میلادی قطعنامه‌ای تحت عنوان «حقوق بشر و تنوع فرهنگی» طراحی و ارائه کرد که پس از مباحث و مذاکرات صورت گرفته میان نمایندگان کشورهای مختلف در نشست مجمع عمومی سازمان ملل با اجماع به تصویب رسید. در این قطعنامه ایده تنوع فرهنگی به صورتی گسترده با مفاهیمی اساسی همچون حق تعیین سرنوشت، احترام به همگان، بردباری، گفت‌وگوهای میان فرهنگی و غنی بخشی به جهان‌شمولی حقوق بشر ارتباط پیداکرده است. چنین عناصر کلیدی عمیقاً به لحاظ درونی با یکدیگر مرتبط و تقویت‌کننده یکدیگرند.
در قطعنامه حقوق بشر و تنوع فرهنگی هدف تبیین این نکته است که در جهان پرتنش و تنازع‌آمیز کنونی چگونه می‌توان بین فرهنگهای متنوع و حقوق بشر سازش برقرار کرد؟ تأثیرات همسانی و تطابق فرهنگی در بهره‌مندی از حقوق بشر چگونه است؟ چگونه می‌توان ضمن ارج نهادن جامعه بین‌المللی به تنوع فرهنگی، از حقوق بشر صیانت نمود؟ آیا دولتها نسبت به ایجاد نظامی بین‌المللی که در آن تنوع فرهنگی محترم شمرده شود، مسئولیتی دارند یا خیر؟
در دیدگاه جمهوری اسلامی ایران تمامی ملل و جوامع در سراسر جهان با سوابق فرهنگی، تاریخی و مذهبی گوناگون، همزمان ضمن تأکید بر مختصات و ویژگیهای مربوط به خود و با رعایت ارزشهای فرهنگی و مذهبی خویش، در مفهوم کلان جهان‌شمولی حقوق بشر سهیم هستند. ازاین‌رو لازم به تأکید است که استدلال اصلی در مفهوم تنوع فرهنگی به‌هیچ‌وجه تقویت سفسطه نسبیت‌گرایی فرهنگی نیست.
آنچه در خط‌مشی جمهوری اسلامی ایران اولویت دارد تقویت گفت‌وگوی بین فرهنگی برای رسیدن به تعاریف جهان‌شمول از حقوق بشر است که مقدمه چنین رویکردی احترام به تنوع فرهنگی است تا زمینه گفت‌وگو را فراهم آورد. در این رابطه تجربه تاریخی نیز پشتوانه لازم را برای این بحث فراهم می‌کند. فرهنگها و تمدنهای بسیاری در طول تاریخ دچار فرازوفرود شده‌اند. تعدادی از آنها رشد کرده، شکوفا شده و سیطره یافته و تعدادی دیگر در سراشیبی زوال افتاده‌اند. موضوعی که می‌بایست در این میان مدنظر قرار گیرد آن است که دلایل ظهور و سقوط فرهنگها و تمدنها چیست و پیامدهای جهانی این تحولات تاریخی کدام است؟ روند تکاملی تاریخ نشان‌دهنده این واقعیت است که برخی فرهنگها در طی قرنها با دیگر فرهنگها ارتباط برقرار کرده و در قالب اصول خویش وارد تعاملی فرهنگی در فرایند تقویت متقابل شده‌اند. تلاقی به وجود آمده از این فرهنگهای گوناگون و مبادلات میان فرهنگی در بین آنها به بقاء فرهنگها و تمدن بشری کمک کرده است، صیانت و تقویت فلسفه یونانی توسط اندیشمندان اسلامی در قرون‌وسطی و تعامل فرهنگی و علمی میان تمدنهای اسلامی و مسیحی نمونه‌های درخشان و شایان توجه در این زمینه است. این تنوع و تبادل به‌تدریج زمینه را برای پیشرفتهای علمی و فناوری در بخشهایی از جهان و طی قرون اخیر به‌طور مشخص در اروپا ایجاد کرد و این همان چیزی است که ما امروزه از آن به‌عنوان میراث مشترک بشری که زمینه را برای ارزشهای جهانی و مشترک در سراسر جهان ایجاد کرده است، تجلیل می‌کنیم.
«جهانی‌شدن» نیز تأثیرات گوناگونی را بر مقوله تنوع فرهنگی برجای گذاشته است. یکی از این آثار این بوده که نیروی جهانی‌شدن روند تطابق فرهنگی و تحمیل ارزشهای بیگانه را تسهیل کرده است. طرفداران توسعه‌طلبی فرهنگی برای جهانی نمودن نظام ارزشی خود در سراسر جهان به بهای حذف سایر نظامهای فرهنگی و ارائه تصویری نادرست و نامناسب از آنها در تلاش‌اند. پافشاری بر این رویکرد باعث انزوای سایر فرهنگها، نابردباری و قوم‌پرستی می‌شود. احساس یک فرد در میان اعضای یک فرهنگ که احساس شکست و زیان در مقابل آن فرهنگ غالب را دارد، بی‌تردید باعث ایجاد نفرت، خشونت و نزاع فراتر از مرزبندیهای جغرافیایی مشخص‌شده و به نظر می‌رسد نتایج حاصله به‌وضوح باعث افزایش تهدیدات آشکار نسبت به رشد و حمایت از ارزشهای جهان‌شمول و حقوق بشر خواهد شد. ازاین‌رو هر تلاشی در جهت مشوه جلوه دادن و حذف هویتهای خاص فرهنگی به‌وسیله فرهنگ غالب، به‌اندازه تلاش در جهت تمسک به نسبیت‌گرایی فرهنگی برای مواجه جلوه دادن نقض ارزشهای جهانی و حقوق بشر، محکوم و مردود است.
برگزاری نشستهایی با توجه به کثرت کشورهای عضو جنبش عدم تعهد (118 کشور) و سطح برگزاری آن و اهمیت و جذابیت موضوع این نشستها از اهمیت و حساسیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. نشست یادشده موجب افزایش سهم و مشارکت نهضت عدم تعهد و به‌ویژه جمهوری اسلامی ایران در تعاملات بین‌المللی به‌ویژه در مباحث حقوق بشر و تنوع فرهنگی شده و مکمل فعالیت کشورهای عدم تعهد در چارچوب سایر تشکلها و ائتلافهای مربوط به کشورهای درحال‌توسعه خواهد بود.
برگزاری موفقیت‌آمیز نشستهای مذکور بی‌تردید در ارتقاء وجهه و تصویر بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای داشته و بستر مناسبی را جهت تبیین عینی ظرفیتها و توانائیهای ایران فراهم می‌سازد. به‌علاوه اسناد نهائی این نشستها ازجمله «اعلامیه و برنامه عمل تهران در زمینه حقوق بشر و تنوع فرهنگی» و سایر ادبیات مکتوب پیرامون آن نیز حائز اهمیت سیاسی و تبلیغاتی بوده و قابل بهره‌برداری چندمنظوره خواهد بود.منبع: سایت نشر عدالت


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۵۴
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *