حسادت

دسته: آخرین مطالب , اخلاق و رفتار
بدون دیدگاه
سه شنبه - ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶


حسادت

 

قلم جواد محدثی

برگرفته از چهل حدیث امام خمینی

داوود رقی از امام صادق (ع) روایت می کند که آن حضرت از پیامبر خدا (ص) چنین نقل فرمود:

«قال الله عز و جل لموسی بن عمران: یا ابن عمران لا تحسدن الناس علی ما آتیتهم من فضلی و لا تمدن عینیک الی ذلک و لا تتبعه نفسک، فان الحاسد ساخط لنعمی، صاد لقسمی الذی قسمت بین عبادی من یک کذلک فلست منه ولیس منی»؛[1]

خدای متعال به موسی بن عمران فرمود: ای پسر عمران! بر آن چه از فضل خود به مردم دادم حسدم نورز و چشمانت را به سوی آن خیره مکن و نفس خود را در پی آن نفرست، زیرا حسود، بر نعمتم غضبناک است و از آنچه میان بندگانم تقسیم کرده ام روی گردان است و هر که چنین باشد، من از او نیستم، او هم از من نیست.

«حسد»، حالتی نفسانی است که صاحب آن آرزوی سلب کمال و نعمتی متوهم از دیگری را دارد، چه خودش آن را داشته باشد یا نه و چه بخواهد به خودش برسد یا نه. و این غیر از «غبطه» است، چون صاحب غبطه، نعمتی را که در دیگری توهم می کند برای خود هم می خواهد، بدون آن که میل زوال آن را از او داشته باشد.

این که گفتیم کمال و نعمت «متوهم» برای آن است که آنچه حسود، آرزوی زوال آن را از دیگری دارد، واقعاً کمال و نعمت نیست، چه بسا از رذایل هم باشد، ولی او خیال کند کمال است. مثلاً بعضی خونریزی را کمال می دانند و اگر کسی چنین باشد به او حسد می برند. شخصی که در دیگری نعمتی دید (چه واقعی یا توهمی) و مایل به زوال آن بود، «حسود» است.

حسد، به حسب حال محسود یا حسود یا خود حسد، اقسام و درجاتی دارد. در مورد محسود، مثلاً به کمالات عقلی و صفات نیک یا اعمال صالح یا مال و منال و مقام کسی حسد می برند. به حسب حال حسود، حسد او یا از عداوت سرچشمه می گیرد، یا از تکبر وخوف و جز آن به حسب خود حسد و شدت و ضعف و اسباب مختلف و آثار گوناگونش درجات و تقسیماتی دارد. در چند فصل به مفاسد و علاج آن به اندازه ی مقدور می پردازیم .

بعضی از موجبات حسد

حسد، اسباب بسیاری دارد و عمده ی آن ها به آن بر می گردد که کسی خود را ذلیل ببیند، بر عکس کبر که خود را برتر می دید. هم چنان که اگر انسان در خود کمالی دید که در دیگری نیست، نسبت به او سرکشی و تکبر می کند، اگر دیگری را کامل دید، در خودش حالت ذلت و انکسار پدید می آید و حسد تولید می کند و اثر آن میل به زوال نعمت و کمال از دیگری است. بعضی از جمله علامه مجلسی اسباب حسد را در هفت چیز منحصر کرده اند:

اول: عداوت.

دوم: تعزز، یعنی پندارد که محسود به واسطه ی نعمتی که دارد بر او تکبر می کند و او طاقت کبر و فخر او را نداشته باشد.

سوم: کبر، که حسود می خواهد به صاحب نعمت تکبر کند و این جز با زوال نعمت ممکن نشود.

چهارم: تعجب، یعنی تعجب کند از این که شخصی آن همه نعمت دارد. خداوند از امت های گذشته خبر می‌دهد که می گفتند: انومن لبشرین مثلنا،[2] تعجب می کردند که چگونه کسی که مثل خود آنان است به مرتبه ی رسالت برسد و حسد می ورزیدند.

پنجم: خوف، یعنی بترسد که صاحب نعمت با آن چه دارد، برای او در راه رسیدن به خواسته هایش مزاحمت ایجاد کند.

ششم: حب ریاست، این در جایی است که ریاست او مبتنی بر این باشد که کسی در نعمت همتای او نباشد.

هفتم: خبث طینت (بد سرشتی).[3]

ولی به عقیده نویسنده، همه ی این ها بر می گردد به خوار دیدن خود.

کافی، ج 2، ص، 307.

مومنون (23): 47.

بحار الانوار، ج 70، ص 240.

ادامه دارد


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۸۳
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *