حجاب؛ حق شخصى – اجتماعى

دسته: حقوق مضاف (پزشکی، ورزشی، بانکی و ... )
بدون دیدگاه
پنجشنبه - ۲۴ فروردین ۱۳۹۶


حجاب؛ حق شخصى – اجتماعى

حجاب؛ حق شخصى – اجتماعى

سید محمدحسین  موسوى مبلغ

 

حجاب، آن گونه که بعضى ها پنداشته اند، صرفا یک تکلیف شخصى نیست؛ بلکه افزون بر آن یک مسئله عاطفى، روانى، خانوادگى، اجتماعى است .

 

در این نوشتار عناوین زیر مورد ارزیابى قرار مى گیرند :

 

1- نخست دیدگاهها و دلایل نظریه پردازانى که معتقدند حجاب تکلیف شخصى محض است و نقد آنها

 

2- اجتماعى بودن حجاب زن از منظر قرآن کریم

 

گرچه اجتماعى بودن حجاب، از منظرهاى گوناگون قابل اثبات است، اما در این نوشتار از منظر ارتباط موضوعى آیات در سوره نور بررسى مى شود .

 

تردیدى نیست که درگستره تاریخ اسلام، مسلمانان ازعالم و عامى، شیعه و سنى و پیروان مذهب هاى مختلف فقهى و نحله هاى گوناگون کلامى و اعتقادى به صورت اجماع حجاب را واجب و رعایت آنرا بر زن مسلمان الزامى مى شمارند و بى حجابى و بدحجابى را مساوى با مخالفت با قرآن و زیر پا نهادن حکم واجب الهى تلقى مى کنند. فتواهاى فقیهان شیعه و سنى بر وجوب حجاب و چگونگى آن در لحظه هاى مختلف زندگى از جمله در هنگام نماز، بیانگر اهمیت حجاب در اسلام مى باشد که نیازى به یاد کرد آن فتواها نیست .

 

اکنون این پرسش رخ مى نمایاند که آیا حکم حجاب تکلیف شخصى محض است؟ یعنى خداوند فقط حجاب را بخاطر اظهار عبودیت از زن مسلمان خواسته و بس؟ که در این صورت اگر زن مسلمان این حکم الهى را نادیده انگارد فقط ترک واجب کرده نه بیش از آن و تنها کیفر اخروى دارد و در برابر جامعه هیچ مسؤلیتى ندارد .

 

یا افزون بر اینکه این حکم، تکلیف شخصى هر زن مسلمان است، جامعه اسلا مى در این حکم نیزسهیم است؟ بگونه اى که اگر زن مسلمان این دستورالعمل اجتماعى را به صورت علنى زیر پا نهد جامعه حق داشته باشد علیه او اعلام جرم کند و حکومت اسلامى نیز مسؤلیت داشته باشد تا او را در برابر این تکلیف اجتماعى وادار به امتثال نماید .

 

نوشته حاضر پژوهشى است راجع به این مطلب و کوشیده است که دیدگاههاى مطرح شده در این زمینه را تا آنجا که به قرآن ارتباط پیدا مى کند مورد بررسى قرار دهد .

 

حجاب، تکلیف شخصى محض

 

تحول فکرى که در رویکرد “نوگرایی” براى تنى چند از صاحب نظران عرب، در اواخر قرن 19میلادى رخ داد، در رابطه با مسأله حجاب از جهات گوناگون دغدغه هاى زیادى پیش آورد، ازجمله این دغدغه ها شخصى محض بودن حکم حجاب است .

 

نکته قابل توجه این است که پایه گذار این رویکرد، درجهان اسلام و عرب، کسانى بوده اند که گرچه از متفکران و نو اندیشان اسلامى شمرده مى شوند ولى هر یک اندیشه و افکارخود را از دنیاى غرب و”فمینیسم” بر گرفته اند .

 

نخستین فرد نوگرا و نواندیش در این زمینه شخصى بنام ” الطهطاوی” (1801-1873م) بود که در پاریس منصب امامت جماعت یک گروه “نظامی” را به عهده داشت و هم مرجع دینى آنان بود. او تحت تأثیر به ظاهر متمدنانه زنان پاریس قرار گرفته بود، به حال زنان مسلمان رقّت مى کرد و در دفاع از حقوق زن کتابى بنام “التلخیص الابریز فى تخلیص باریز” به رشته تحریر در آورد. او در قسمتى از کتاب خود مى نویسد :

 

” اگر بپذیریم که از نظر اسلام، حجاب بر زن مسلمان واجب است هرگز نمى توانیم قبول کنیم که این حکم، اجتماعى هم است، زیرا: بین حجاب و پویایى جا معه و بین بى حجابى و انحطاط جا معه هیچ ارتباطى نیست. ” (الطهطاوى، / 75 به نقل از امین، /20)

 

” قاسم امین” (1908) نویسنده مصرى، یکى دیگر از نظریه پردازان مسلمان عرب است که در زمینه حقوق زن، و از جمله مسأله حجاب، اهتمام فراوان به خرج داده است، او از دو زاویه دینى و اجتماعى به مسأله حجاب پرداخته است.

 

از دیدگاه نخست، پیشاپیش تأکید مى کند که اگر در حوزه دینى مطلبى باشد، که به صورت مستقیم به الزامى بودن حجاب یا اجتماعى بودن آن، دلا لت کند، مانع هر بحث و تشکیک مى شود، از این رو که دستورهاى الهى را بدون چون وچرا باید انجام داد .

 

اما از منظر دوم، اعتقاد وى این است که پوشش زن در اثر برخورد مسلمانان با دیگر ملت ها، بر مسلمانان عارض شد .

 

قاسم امین مى گوید:” اگر نهى در متون دینى باشد که بر وجوب حجاب، دلا لت کند، قطعاً دلیل بر اجتماعى بودن آن نیست، چون نه در قرآن و نه در روایت، مطلبى نیست که بر اجتماعى بودن حجاب دلالت کند، پس اگر واجب بودن آن ثا بت مى شد، قطعاً اجتماعى بودن آن به دست نمى آمد زیرا آن حکم، تنها بر وجوب آن دلالت مى کرد نه بر اجتماعى بودن آن. “(همان )

 

ظاهر حداد (ت: 1930م) یکى دیگر از صاحب نظران عرب بود که به حجاب به عنوان یک امر شخصى مى نگریست .

 

دکتر محمد شحرور صاحب نظر معاصر عرب پس از نگرش مفهومى به واژگان مربوط به حجاب مى گوید :

 

” حد ادنى درحجاب زن پوشاندن(جیوب – و شرمگاه) است و در عین حال این یک حکم خشن نیست و هیچ زنى به آن ملزم نشده است و این، یک حکم اجتماعى هم نیست بلکه یک مسأله اختیارى و کاملاً شخصى است. “(همان)

 

در این اواخر، تفکر شخصى پندارى حجاب از مرزهاى فکرى عربها عبور کرده و بر بعضى از ایرانیان نیز، تأثیر نموده است .

 

یک نویسنده مى نویسد :

 

” احکام مربوط به حجاب، هم مثل نماز و روزه و نه مثل احکام حقوقى فاقد ضمانت اجرایى، اجتماعى است. “(صدر، /116)

 

دیگرى مى نویسد :

 

” حجاب امر خواستنى و انتخابى است و هیچ مجازاتى، براى غیر عامل به حجاب تعیین نشده است و صرفاً گناهى است که فقط توسط خداوند قابل بازخواست است. ” (روزنامه نشاط، /3)

 

نویسنده دیگر مى گوید: ” در مورد حجاب نه تنها شواهدى مبنى بر حکومتى بودن آن وجود ندارد، بلکه مواردى در تاریخ شیعه وجود ندارد که زنى به دلیل رعایت نکردن حجاب، مجازات شده باشد. هرجا امرى، مجازاتى داشته، در کتب روایى، جزء جزء آن ذکر شده است، اما در مورد حجاب، نه تنها روایتى در این زمینه نداریم، بلکه احادیث زیادى وجود دارد، که الزام زنان به رعایت حجاب و [همچنین] تقصیر آنان را [در ترک حجاب ] به گردن شوهرانشان مى گذارد نه حکومت. حتى مجازات بى حجابى به عنوان تعزیر هم سابقه ندارد. احکام مربوط به حجاب هم مثل نماز و روزه و نه مثل احکام حقوقى، فاقد ضمانت اجراى اجتماعى است. ” (صدر، /116 )

 

دلایل شخصى نگرى حجاب و نقد آنها

 

نو اندیشان عرب، به این مسأله از منظرهاى متفاوتى نگریسته اند. بعضى بدون استناد یا اشاره به هیچ دلیل، از شخصى بودن مسأله حجاب سخن گفته اند؛ بعض دیگر، حجاب را از دستاوردهاى فرهنگ یهود در اسلام خوانده است؛ و تکلیفى را به نام حجاب نه بصورت تکلیف شخصى محض و به گونه تکلیف شخصى، اجتماعى، از آموزه هاى اسلامى نمى دانسته اند. این دیدگاهها چون استنادى به قرآن نداشته اند، در این نوشتار مورد بحث قرار نمى گیرد .

 

اما بعض دیگر شخصى بودن حجاب را به قرآن مستند مى کند. و با توجه به برداشت جدیدى که از قرآن ارائه مى کنند، حجاب را به عنوان یک حق اجتماعى نمى دانند. دکتر محمد شحرور، قرآن پژوه معاصر یکى از آنان است که با ادعاى نو اندیشى در قرآن، دیدگاه هاى متفاوت در برابر حجاب ابراز کرده است. گاهى حجاب را نفى، و گاهى هم به عنوان تکلیف شخصى معرفى مى کند. او در ضمن بررسى مفهوم واژگان حجاب، پس از ریشه یابى واژه “جیوب” مى گوید :

 

” جیوب در زن، عبارت است از دو سینه و زیر دو سینه، زیر بغل، شرمگاه و سرین، بنابر این زن تنها همین نوع از جیوب را باید بپوشاند. “(شحرور، /606)

 

وى با استناد با جمله “وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا” (نور/31) مى گوید :

 

” زن دو گونه زینت دارد: زینت ظاهرى و زینت باطنى آنچه خداوند در خلقت زن، آشکار ساخت، زینت ظاهرى است، مانند: سر، شکم، پشت، دستها و پاها و پوشانیدن آنها واجب نیست و آنچه خداوند، در ساختار خلقت زن محقق نموده است زینت باطنى است مانند !!!”(همان، /617)

 

سپس در مقام جمع بندى مى گوید :

 

” حد ادنى در حجاب زن پوشانیدن ” جیوب پنهان ” است. (همان، /572)

 

کا ملاً روشن است که از نگاه شحرور، فقط پوشانیدن قسمتى از “جیوب” که طبق معناى او مربوط به باطن ساختار وجود زن است واجب مى باشد. سپس در معناى جیوب اظهار مى کند و مى گو ید :

 

” این مقدار از پوشش هم، حکم شخصى و در عین حال، تر بیتى است واین حکم شخصى، در جهت تر بیت زن و باز دارندگى او از رفتار منافى عفّت، صادر شده و نه جز غیر آن و نه یک حکم خشن و نه حکمى در قلمروى قانون و قابل پیگرد. “(همان)

 

گرچه وى معتقد است که تمام گفته هاى خود در این زمینه را در فرایند بازخوانى از قرآن، استنباط مى کند؛ اما تأمل در سخنان وى و انطباق گفته هاى او با قرآن و نیز درک تعارض گفتار او، بى ارتباطى دیدگاههاى او را با قرآن کاملاً آشکار مى کند .

 

آنچه در نقد آن به صورت مختصر مى توان گفت این است که واژه “جیب” در مورد انسان به معناى مطلق شکاف به کار نرفته است تا منظور از آیه قسمتهاى باطنى بدن زن باشد. چنانکه شحرور مى پندارد؛ بلکه هرگاه در مورد انسان به کار رفته به معناى شکاف پیراهن یا زره اوست .

 

لسان العرب مى گوید :

 

” الجیب جیب القمیص و الدرع و الجمع الجیوب فى تنزیل العزیز ” وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ “(نور/31) (ابن منظور، 1/288)

 

تنها یک مورد درباره خود انسان به کار رفته وآن هم به معناى قلب و سینه اوست :

 

” فلان ناصح الجیب یعنى بذالک قلبه اى صدره. ” (همان)

 

نویسنده دیگرى براى اثبات شخصى بودن حجاب به، استدلال قرآنى متفاوتى تمسک کرده است. وى مى گوید :

 

” در امر حجاب مطلقا، دین با دموکراسى سازگار است؛ زیرا خطاب حکم حجاب در قرآن با مؤمنان و مؤمنات است؛ یعنى رعایت حکم، به ایمان افراد واگذار شده که امر انتخابى و خواستنى است و هیچ مجازاتى براى زنان غیر عامل به حجاب، تعیین نشده است و صرفاً گناهى است که فقط توسط خداوند قابل بازخواست است. ” (روزنامه نشاط، /3)

 

در نقد این استدلال باید گفت جستجو و تتبع در آیات اجتماعى قرآن، به روشنى مى نمایاند که بیشترین آیات اجتماعى این کتاب الهى نیز مؤمنان را مورد خطاب قرار داده است مانند :

 

” یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الْقِصَاصُ فِى الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأنْثَى بِالأنْثَى… ” (بقره/ 178)

 

” اى کسانى که ایمان آورده اید، در کشتن یکدیگر، قصاص بر شما واجب شده؛ آزاد در برابر آزاد و بنده در برابر بنده و زن در برابر زن… ”

 

آیا حکم قصاص که مخا طب آن، اهل ایمان مى باشد، از احکام اجتماعى اسلام نیست؟

 

و ما نند آیه کریمه :

 

” یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَاینْتُمْ بِدَینٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ وَلْیکْتُبْ بَینَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ… ” (بقره/282)

 

” اى کسانى که ایمان آورده اید! هر گاه در نتیجه داد وستد و معامله دو سویه، دین بر ذمه شما تعلق گرفت، آن را بنویسید و یک نویسنده به شیوه عادلانه در بین شما “دو طرف معا مله ” بنویسد ”

 

این آیه کریمه که بزرگترین آیه در قرآن است جوانب گو ناگون داد و ستد به صورت دین را مطرح کرده است و مخاطب آن هم اهل ایمان است، آیا این از آیات اجتماعى قرآن نیست؟ بنابراین خطاب به مؤمنان به معناى شخصى بودن تکلیف نیست .

 

برعکس پندار نویسنده، در پاره اى از موارد، عامه مردم اعم از مؤمن و غیر مؤمن، مأمور به تقوا شده با اینکه تقوا کاملاً یک امرى شخصى است .

 

” یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِى خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ… ” (نساء/1)

 

” اى مردم ! بپر هیزید، پروردگارتان را که آفرید، شما را از یک نفس… ”

 

وگاهى همه مردم با تعبیر ” یا أَیهَا النَّاسُ ” درجهت سود جستن از طبیعت، مخاطب قرار مى گیرد، مانند :

 

” یا أَیهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِى الأرْضِ حَلالا طَیبًا… ” (بقره/168)

 

” اى مردم از نعمتهاى حلال و پاکیزه اى که از زمین مى روید بهره مند شوید. ” و گاهى هم براى این سود جستن، با جمله ” یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ” مخاطب قرار مى گیرد.

 

” یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ… ” (بقره /172)

 

” اى کسانى که ایمان آورده اید! از پاکیزه ترین چیزهایى که به شما روزى دادیم بهره مند شوید. ”

 

حجاب، تکلیف شخصى و حق جامعه

 

آن گونه که بعضى ها پنداشته اند، پوشش زن تنها تکلیف شخصى نیست، بلکه یک مسأله عاطفى، روانى، خانوادگى، اجتماعى است که ریشه در فطرت انسانها دارد . از روزى که خدا انسان را آفرید، همراه با نیاز فطرى به پوشش آفرید و آن را جزء غریزه او قرار داد.

 

از لحظه اى که آدم و همسرش حوا در پى اغواى شیطان نافرمانى خدا را کردند و از درخت ممنوعه تناول نمودند، مهمترین و نخستین کیفر آنان از سوى خداوند این شد که لباسهاى آنان از تن آنان فرو ریخت و بدن و عورت آنان اشکار گردید و خود آنان نیز به دلیل غریزى بودن حجاب، در پى این کشف حجاب، بى تفاوت نماندند، بلکه با اصرار مى کوشیدند تا بدن و عورت خود را با برگهاى گلها و درختان بپوشانند .

 

” فَأَکَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یخْصِفَانِ عَلَیهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِى… ” (طه/121)

 

” آدم و همسر او از آن درخت تناول کردند پس لباس آنان بر تن آنان ریخت و بدنشان برهنه شد و مى کوشیدند تا با برگهاى درخت خود را بپوشانند”.

 

نگرش عمیق و بى غرضانه به آیه هاى حجاب و سوره هایى که این آیه ها در آنجا آمده است، به روشنى مى نمایاند که حجاب، افزون بر این که تکلیف شخصى بانوان مسلمان است حق جامعه دینى نیز مى باشند .

 

مفسران و قرآن پژوهان نامدار مسلمان، از شیعه و سنى، چون ابوحامد غزالى و علامه طباطبایى از مفسران شیعه، به وحدت موضوعى، هماهنگى آیات یک سوره و رابطه منطقى بین آیات معتقدند .

 

از منظر این صاحب نظران، گرچه در بسیارى از سوره هاى بزرگ قرآن کریم، آیات متنوع و به ظاهر متناقضى وجود دارد؛ ولى همه آیات یک سوره هماهنگى خاص و پیوستگى منطقى با یکدیگر دارند .

 

غزالى در بیان این نکته که غرض” از نبودن اختلافات در قرآن ” چیست؟ مى نویسد :

 

” مراد از نبودن اختلافات در قرآن، این نیست که مردم در فهم و تفسیر آن هرگز اختلاف نخواهند کرد، بلکه مقصود نفى اختلاف و ناهمخوانى از ذات قرآن است. گستره کلام الهى، منزه از اختلافات و ناهمگونى هاى سخن عادى بشر است که ابتداى آن به انتهاى آن شباهت نداشته و روایات مختلفى از درجات فصاحت و سخنورى است؛ قرآن بر یک شیوه و اسلوب و بر یک مرام و گونه از نظر نظم و ارتباط در ماده و صورت نازل شده است؛ در حالى که کلام آدمیان، در بردارنده اختلافات بسیارند. و در بردارنده فراز و نشیب هاى فراوان و تب و تابها و تحولات گوناگون است” (العک، /196)

 

از سخنان غزالى، هماهنگى بین آیات و وحدت موضوعى سوره ها به روشنى فهمیده مى شود .

 

مرحوم علامه طباطبایى، در زمینه ارتباط بین آیات و هماهنگى آیه ها با یکدیگر مى نویسد :

 

” در قرآن مردمان رابه تدبر در آیات، ترغیب کرده است، تا ببینند که اختلافى بین آیات نیست. آیات بعدى، آیات پیشین را تصدیق کرده بى آنکه هیچ گونه اختلافى بین یکدیگر فرض شود، شاهد بر یکدیگرند.

 

در قرآن هیچ گونه اختلافى نیست، نه بصورت تناقض و نه به عنوان این که بعض آیات، آیات دیگر را نفى کند و نه به صورت تفاوت که آیاتى از نظر تشابه بیان و یا متانت معانى و مقاصد با آیات دیگر، اختلاف داشته باشد که برخى به لحاظ بنیان و ریشه و اساس، استوار و محکم تر از بعضى دیگر باشد .

 

بر همین اساس که قرآن، بشر را به تدبر در خویشتن دعوت کرده است و بدین امر رهنمون کرده که قرآن، کتابى است که از سوى خداوند نازل شده است. “(طباطبایى، 5/2 )

 

بعضى از قرآن پژوهان معاصر، در نتیجه تحقیقاتشان در رابطه با مجموعه آیه هاى گردآورى شده در داخل یک سوره، از وحدت موضوعى، تمام آیه هاى یک سوره خبر داده و گفته است که همه آیه هاى یک سوره گرچه مطالب متنوعى را بیان مى کنند، ولى در نهایت در صدد بیان مطلب یگانه اى هستند که آن مطلب غرض اصلى سوره و معیار گردآورى آیه ها در یک سوره مى باشد. (جاسبى، 1/338 )

 

با توجه به مطالبى که بیان شد، آیاتى که پوشش را بر زن مسلمان واجب کرده در دو سوره قرآن قرار دارد؛ سوره مبارکه نور و سوره مبارکه احزاب .

 

در این نوشتار از آن دو سوره تنها به سوره مبارکه نور نظرى مى افکنیم و بررسى آیه هاى سوره احزاب را به وقت دیگر واگذار مى کنیم .

 

بر فرض اینکه وحدت موضوعى آیه ها را در همه سوره ها نپذیریم، باز هم سوره مبارکه نور در صدد بیان یک مطلب است و آن احکام اجتماعى زنان و مردان مى باشد؛ احکامى که شخصیت والا و کرامت انسانى هر یک از مرد و زن در گرو آن احکام مى باشد؛

 

مناسب است به دستورالعمل هاى بعضى از آیات این سوره اشاره شود. نخستین آیه این سوره، از نزول سوره و واجب بودن احکام آن خبر مى دهد .

 

” سوره أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِیهَا آیاتٍ بَینَاتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ” (نور/1)

 

” سوره اى است که ما آن را نازل کردیم و (احکام آن را) واجب کردیم و در آن سوره آیه هاى روشن نازل کردیم تا شاید شما پند بگیرید”

 

آیه دوم سوره دستورى است به اجراى “حد” بر مرد و زنى که مرتکب عمل شنیع زنا شده باشند و در ادامه آیه مى فرمایند :

 

“… وَلا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَهٌ فِى دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَلْیشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَهٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ” (نور/2)

 

” ودر مورد آن دو در جهت اجراى حکم خدا، رأفت و مهربانى به کار نبرید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید و باید عذاب آن دو را طایفه اى از مؤمنان مشاهده کنند”.

 

آیه سوم، ویژگیهاى همسر گزینى مردان و زنان فاجر و زنا کار را بیان مى کند و مى فرماید :

 

” مرد زناکار جز با زن زناکار و مشرک، ازدواج نمى کنند و زن زنا کار جز با مرد زناکار یا مشرک ازدواج نمى کنند. ”

 

آیه هاى چهارم و پنجم، کیفر کسانى را اعلام مى کند که به زنان “محصنه” نسبت ناروا مى دهد و براى اثبات مدعاى خود، نمى تواند چهار شاهد تهیه کند چنانکه مى فرماید :

 

” کسانى که به زنان “محصنه” نسبت ناروا مى دهند و نمى توانند چهار شاهد ارائه کنند، به هر یک از آنان هشتاد تازیانه بزنید”.

 

سپس از پایین آمدن موقعیت اجتماعى آنان خبر داده و مى فرماید :

 

“… وَلا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَهً أَبَدًا” (نور/4)

 

” و گواهى آنان را هرگز نپذیرید”

 

آیه هاى 6-10حکم شرعى کسانى را بیان مى کند که به همسرانشان نسبت ناروا مى دهند و نمى توانند چهار شاهد براى اثبات مدعاى خودحاضر کنند .

 

آیات 11- 18 داستان “افک” ومسائل مربوط به آن و سخن گفتن بدون علم در مورد اشخاص و بر حذر داشتن انسانها از برداشتهاى باطل و ناروا را باز گو کرده است.

 

آیات 19-21 از عاقبت سوء و پیامد ناگوار، گسترش و شایعه سازى عمل خلاف خبر داده و کیفرهاى سخت دنیوى و اخروى براى گسترش دهندگان عمل هاى ناروا و خلاف بیان کرده و این کار را از وسوسه هاى شیطان یاد کرده است.

 

آیه 22 توصیه اى است بر ثروتمندان و توانگران مبنى بر حمایت هاى مالى از نزدیکان، خویشاوندان و مسکینان .

 

آیه هاى 23-25 باز هم، کیفر اخروى سخت براى کسانى بیان مى کند که به زنان “محصنه” بى خبر و غافل، نسبت ناروا مى دهند .

 

آیه26، ویژگى هاى همسر گزینى مردان و زنان را بیان مى کند و مى فرماید :

 

” زنان خبیث از آنان مردان خبیث و مردان خبیث از آن زنان خبیث و زنان پاکیزه از آن مردان پاکیزه و مردان پاکیزه از آن زنان پاکیزه اند… ”

 

آیه هاى 27-28-29 مسلمانان را از وارد شدن به خانه دیگران، بدون اجازه، نهى مى کند. و در صورت اجازه گرفتن از صاحب خانه، شرایط وارد شدن را بیان مى کند . با توجه به اینکه احکام این سوره، در نخستین آیه آن، واجب اعلام شده است، این پرسش مطرح است که آیا مجموعه 28 آیه بیان شده در این سوره، در صدد بیان احکام اجتماعى مسلمانان است یا احکام واجب شخصى ؟

 

اگر بگوییم احکام یاد شده، شخصى است، باید گفت در قرآن کریم، هیچ احکام اجتماعى وجود ندارد، و بلکه تمام شیوه هاى رفتارى جوامع انسانى، شخصى محض است. بى گمان، این سخن بیهوده و باطل است، پس نتیجه این که، همه احکام یاد شده که در 28 آیه پیشین با پیوستگى تمام، بیان شده، احکام اجتماعى مسلمانان از زنان و مردان است .

 

در آیه 30 سوره مبارکه نور، نگاه به نامحرم بر مردها تحریم شده و دستور داده است که بدنشان را در برابر زن نامحرم بپوشانند .

 

آیه 31 که آیه نسبتاً طولانى است حکم و چگونگى پوشش زنان و موارد استثنایى آن را به تفصیل و گستردگى تمام اعلام کرده است .

 

” وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِى إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِى أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُولِى الإرْبَهِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ” (نور/31)

 

” و به زنان با ایمان بگو: دیدگان خود را [از هر نامحرمی] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند؛ مگر آنچه طبعاً از آن پیداست، و باید روسرى خود را بر گردن خویش [فرو] اندازند و زیورهایشان را جز براى شوهرانشان یا زنان [همکیش] خود یا کنیزانشان یا خدمت کاران مرد که [از زن] بى نیازند یا کودکانى که بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نکرده اند، آشکار نکنند و پاهاى خود را [به گونه اى به زمین] نکوبند تا آنچه از زینت هایشان نهفته مى دارند معلوم گردد. اى مؤمنان! همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید امید است که رستگار شوید. ”

 

آیه هاى 33-32 با اتصال و پیوستگى به آیات پیشین و بدون قطع ارتباط بین آنها و آیه هاى قبل، حکم ازدواج و شرایط آن را به تفصیل، بیان مى کند .

 

نگرش در این سوره مى نمایاند که همه آیه هاى آن از نخستین تا آخرین آیه این سوره احکام واجب و اجتماعى مسلمانان را در رابطه بین زن و مرد بیان کرده است و ما فقط از باب نمونه از اول سوره تا اینجا را به صورت مختصر بررسى نمودیم .

 

آیا ممکن است تمام احکام این سوره، احکام شخصی- اجتماعى زن و مرد مسلمان باشد و تنها یک آیه آن یعنى آیه حجاب با همه اهمیتى که در ثبات، استحکام، سلامت ساختار و حفظ بهداشت روان جامعه اسلامى دارد؛ اجتماعى نباشد وتنها شخصى محض باشد؟ ارتباط و پیوستگى موضوعى آیات بهترین گواه بر این واقعیت است که حجاب و پوشش زن، همچون سایر احکام قبل و بعد در سوره، حکم شخصی- اجتماعى است و نمى تواند استثناى از آنها باشد .

 

پى نوشتها :

  1. ابن منظور محمد بن مکرم؛ لسان العرب، نشر ادب الحوزه، قم، 1405هـ
  2. العک، خالد عبدالرحمن؛ اصول التفسیر وقواعده، دارالکتب الاسلامیه، بیروت.
  3. امین مهدى ” مسئله الحجاب فى القرآن”، (درنگى در نظریات دکتر محمد شحرور) ترجمه على مازاریان ماهنامه المنهاج، شماره9 بیروت.
  4. جاسبى، محمد بهرام؛ فرهنگ علوم سیاسى، انتشارات گوتنبرگ.
  5. روزنامه نشاط، 17/3/1387
  6. شحرور محمد؛ الکتاب والقرآن قراءه معاصره، دمشق، 1999م.
  7. صدر شادی؛ ” آیا حکومت مسئول بى حجابى است؟ “، ماهنامه زنان، شماره 103، 1382ش.
  8. طباطبایى سید محمد حسین؛ المیزان فى تفسیر القرآن، انتشارات اعلمى، بیروت.

منبع: فصل نامه – پژوهش هاى قرآنى – 1386 – شماره 51، پاییز و زمستان


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۶۱
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *