جرائم ناشی از رفاه اقتصادی THE Criminality of affluence

دسته: حقوق مضاف (پزشکی، ورزشی، بانکی و ... )
بدون دیدگاه
پنجشنبه - ۲۳ دی ۱۳۹۵


جرائم ناشی از رفاه اقتصادی THE Criminality of affluence

جرائم ناشی از رفاه اقتصادی THE Criminality of affluence

 

لامبر کتوله ( ۲ ) منجم و جامعه شناس بلژیکی در سال ۱۸۳۵ « نظریه بودجه جزائی » را اعلام داشت . چندین سال مطالعه آمارهای مختلف او را معتقد ساخته بود که در تمام کشورها هر ساله مقدار تقریبا معینی جنایت ، سرقت و جرائم دیگر بوقوع می پیوندد و باین نتیجه رسیده بود که جنابت ما بازاء لایتغیری است که بشر در قبال زندگی اجتماعی باید بپردازد. آمار ، که در آن ایام بصورت یک علم مستقل شناخته میشد ، برای رد این نظریه قیام کرد . در سالهای بین ۱۸۳۵ و ۱۸۶۱ ژرژفن مایر ( ۳ ) جرائم ارتکابی در باویر و سواحل رود رن را بدقت مورد مطالعه قرار داد و باین نتیجه رسید که جرائم از نظر کمی دستخوش نوسانات بسیاری میباشد و ضمنا مشاهده کرد که در منطقه مورد نظر تعداد سرقتها یا قیمت غلات ، که در آنزمان یکی از عوامل تشخیص قیمت خوراک مردم بشمار میرفت ، ارتباط دارد و اینطور نتیجه گرفت که : « هرگاه قیمت غلات در حدود یک ششم ترقی نماید بر تعداد سرقتها به نسبت یک سرقت در هر صدهزار نفر افزوده خواهد شد و تنزل قیمت غلات بمیزان یک ششم نیز موجب میشود از تعداد سرقتها بهمین میزان کاسته شود . » این قبیل نتیجه گیریها موجب شد که علم جامعه شناسی نیز به تجزینه و تحلیل « جنایتکاری » بپردازد . در جامعه شناسی ارتکاب جنایت بیش از آنچه بشرائط حیاتی انساط مربوط باشد به محیطی که جنایتکار در آن زندگی میکند بستگی دارد . مدرسه سوسیولژی حقوق جزا که در آنزمان تحت نظر فرانزفن لیخت ( ۴ ) در اوج شهرت خود بود نظر محققانه ای را اعلام داشت که بموجب آن افزایش درآمد افراد موجب پایی آمدن تعداد سرقتها خواهد بود . در سخنرانی خود در درسدن ( ۱ ) بسال ۱۸۹۸ توضیح داد که بهترین و موثرترین سیاست جزائی بهبود بخشیدن به وضع زندگی طبقه کارگر است وبا این ترتیب برنامه ای را مطرح ساخت مفتاحی بدست داد که در حدود نیم قرن باعث ترقی و پیشرفت حقوق جزا گردید . رادیکال مارکسیسم ( ۲ ) پارا فراتر نهاده و معتقد است که جنایت تنها در نتیجه تضادهای موجو در محدوده کشوری است که طبقه بورژوا آنرا اداره میکند ، در اجتماع آینده پس از سپری شدن دوره کوتاه پرولتاریائی ورهائی چامعه از سلطه بورژوازی اختلاف طبقاتی از بین میرود و جنای خود بخود ریشه کن خواهد شد . هیچیک از این انتظارات جامعه عمل نپوشید . چهل و پنج سال از انقلاب اکتبر گذشت و در اتحاد جماهیر شوروی نه قوانین جزائی از بین رفت نه در زندانها بسته شد . در یک کشور سوسیالیستی که امروز بمقامی رسیده است که در ابتدای قرن بیستم حتی تصور آنهم نمیرفت در میزان جرائم کمبودی حاصل نشد و شاید عکس آنهم مصداق پیدا کرده باشد . در سالهای بین ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ در اطریش تعداد محکومین در جرائم ارتکابی علیه اموال در هر سال به نسبت ۱۳۳ نفر در هر صدهزار نفر بود و این نسبت امروز به
۱۹۶ نفر در سال بالغ گردیده است درمورد جرائم علیه نفوس وضع بدتر شده ومیزان افزایش به ۵ برابر رسیده است . در نتیجه معلوم شد آن خوشبینی که در آغاز قرن بیستم وجود داشت بدون پایه و اساس بود . هوپلر ( ۳ ) با مطالعاتیکه درباره بحرانهای اقتصادی وارتکاب جرائم داشت ثابت کرد که در اطریش بلافاصله بعد از جنگ جهانی اول که تقریبا” کار برای همه وجود داشت تعداد جرائم علیه اموال دو برابر زمانی بود که بجران اقتصادی جهانی شروع شد و بیکاری بمیزان فوق العاده ای گسرتش پیدا کرد . چند سال قبل از او فورشر ( ۴ ) که پرونده عده زیادی از مجرمین را بررسی کرده بود باین نتیجه رسید که فقط هفت درصد از اشخاصیکه در سال ۱۹۲۱ در وین باتهام سرقت محکوم شدند دچار مشکلات اقتصادی بودند و بقیه یعنی نود و سه درصد بهیچوجه احتیاج مالی نداشتند . اما در مورد زنها این وضع کمی تغییر مینماید و ظاهرا” اینطور بنظر میرسد که آنها بیشتر تحت تاثیر اوضاع اقتصادی هستند ولی حتی درمورد زنها هم احتیاج مالی فقط انگیزه وعلت یک چهارم از سرقتها بوده است . باید این نکته را در نظر داشته باشیم که با وجود شرائط اقتصادی مساعد بازهم بر تعداد جرائم علیه اموال افزوده خواهد شد . در سالهای بین ۱۹۵۵ و ۱۹۶۱ در اطریش بیست درصد بر تعداد جرائم افزوده شده است بخصوص سرقت شبانه ازمنازل که به بیش
از دو برابر افزایش یافته است و حتی بر تعداد جرائم مهمتر مانند سرقت مقرون به آزار هشت درصد اضافه گردیده است . نظری اجمالی بوضع آلمان فدرال که کشوری است برخوردار از یک اعجاز اقتصادی روشن میکندکه این افزایش جرائم منحصر به اطریش نیست . بین سالهای ۱۹۵۵ و ۱۹۶۱ در آلمان فدرال تعداد سرقت های عادی ۱۵ درصد و سرقت اخاذی مقرون به آزار ۱۷ درصد اضافه شده است . بنابراین پس از دقت کافی روشن میشود که محدودیت ثروت بهیچوجه نمیتواند تنها عامل ارتکاب جرم باشد و باید به عوامل دیگرهم در این زمینه توجه داشت . این عوامل اگر قاطعیت هم نداشته باشند لامحاله دارای اهمیت زیاد هستند . در مورد افزایش جرائم باید به جوانان توجه مخصوصی مبذول داشت . با ترقی درآمدخانواده ها و بالارفتن سطح دستمزدیکه به افراد غیر متخصص و نوآموزان پرداخت میشود جوانان مجرم در عداد اولین کسانی هستند که از مزایای یک اجتماع مرفه برخوردار میشوند . بسیاری از این افراد به جوامعی بستگی دارند که
دارای وضع ثابت اقتصادی هستند و حتی برخی از آنها به خانواده های کاملا ثروتمند تعلق دارند . در دو ساله اخیر تعداد جوانانی که در دادگاهها محکومیت پیدا کرده اند کاهش پیدا کرده است وعده ای با شتابزدگی اینطور نتیجه گرفته اند که جرائم جوانان قوس نزولی می پیماید . این یک اشتباه محض است زیرا این عده متوجه نیستند که در امر جنایت هم مانند سایر امور پیشرفت حاصل شده است و در نتیجه ماموران کشف جرم کمتر به نتایج مثبت میرسند . باین ترتیب تعداد جرائم کشف شده بطور کلی کاهش یافته است ( ۱ ) با این مقدمه روشن میشود که علت ارتکاب جرائم تنها احتیاج نیست ، رفاه اقتصادی نیز ممکن است موجبی برای ارتکاب جرم باشد . برای بررسی دقیق تر باید هم پرونده مجرمین را مورد مطالعه قرار داد و هم به بررسیهای وسیع آماری متوسل شد . این دو روش تحقیق ما را بمنافع مختلف و اساسی انگیزه های ارتکاب جرم در دوران رفاه اقتصادی راهنمائی میکند . چنین تحقیقی موجب میشود بین جرائمی که بطور مستقیم ناشی از رفاه است و آنها که بطور غیرمستقیم از رفاه اقتصادی ناشی از رفاه است و آنها که بطور غیرمستقیم از رفاه اقتصادی ناشی میشوند تمایزی بوجود آید . نعمت و فراوانی بخودی خود هدیه ای نیست که تقدیر بما ارزانی داشته باشد بدون اینکه از جانب ما کوشش و تلاشی بعمل آید . این کامیابی در نتیجه افزایش قوای
تولیدی و بهره برداری بهتر از نیروی انسانی است . افزایش جرائم در زمان حاضر از یک طرف مربوط است به شرائط و خصوصیات رفاه اقتصادی و پدیده هائی که سطح تولید را بالا برده است که در این صورت رفاه اقتصادی بطور غیرمستقیم علت ارتکاب جرم است . از طرف دیگر وقتی نعمت و فراوانی بخودی خود موجب آشفتگی وضع اجتماعی یک طبیعت جنایتکار گردید جرم مستقیما” از رفاه اقتصادی ناشی شده است . چنانچه علل اصلی بوجود آمدن رفاه اقتصادی افزایش نیروهای مولد کشور ، وجود کار برای تمام افراد و بالارفتن سطح تولید در اثر مکانیزه و خودکار شدن باشد برای پی بردن به عوامل ارتکاب جرم که بطور غیرمستقیم ناشی از رفاه اقتصادی است باید به این علل توجه داشت . نیازمندی روزافزون به نیروی انسانی برای استفاده کامل از امکانات اقتصادی موجب شده که امروزه بسیاری از زنان شوهردار مشاغلی به عهده بگیرند . زن شوهرداری که معاش خود را تامین میکند از نظر مادی و ایجاد یک درآمد اضافی به آسایش خانواده مساعدت کرده است ولی این خطر بوجود میاید که وقتی زن بکار خارج پرداخت از انجام مسئولیتهای خانوادگی باز میماند وباین ترتیب موجبات اختلال و آشفتگیفراهم میشود پس از اینکه زن صاحب فرزند شد ، مشکلاتی بوجود میاید و چون کودک او بزرگتر شد این مشکلات جنبه جدی تری پیدا میکند . خطری که به این ترتیب پیشرفت و ترقی جوانان را تهدید میکند دارای کمال اهمیت است ونباید آنرا نادیده گرفت . خانواده اولین اجتماعی است که انسان با آن روبرو می شود . هر وقت مادری به طفل خود میگوید « برای من لبخندی شیرین بزن » دری بسوی هم بستگیهای انسانی بروی اومیگشاید . این نخستین کوششی است که در بالا بردن ظرفیت فرد برای امکان شرکت عاطفی در زندگی دیگران بعمل میاید و این کوشش در رفتار اجتماعی او تاثیر قاطع دارد . در دائره محدود و حمایت شده خانواده وظائف طفل رفته رفته بیشتر میشود ، وظائف او سیر صعودی خود را شروع کرده و به وظائف همه جانبه او در جامعه منتهی می شود . پیشرفت فرد در جامعه واستفاده از فرصتهای مناسب در طول زندگی به محبت و عشق مادری بستگی کامل دارد . ورود مادر در زندگی معنوی و روانی کودک برای تعالی شخصیت طفل جنبه حیاتی دارد . این امر بهیچوجه یک موضوع مبتذل و پیش پا افتاده نیست بلکه برعکس ارزش از خود گذشتگی و صرف وقت فراوان دارد . مادر با خروج ازخانواده وقت کمتری برای سرپرستی کودک خود خواهد داشت و چون پس از فراغ ار کار روزانه بخانه بازگشت گرفتار حساسیت عصبی خواهد بود و این موضوع در رشد عاطفی طفل تاثیر نامطلوب دارد . تعجب آورنیست اگر طفلی که در چنین محیط نامساعدی پرورش یافته است در برخورد با نظام اجتماعی دچارضعف و فتور شده به صف جوانان خطا کار بپیوندد . کار نیمه روز یک مادر نمیتواند بین تعهدات اقتصادی او و توجهی که بناچار باید به خانواده خود داشته باشد تعادلی بوجود آورد که از نظر اجتماعی قابل قبول باشد . کم کردن سهم زنان شوهردار در خدمات اجتماعی و مسئولیتهای عمومی راه حلی است که فقط بمقیاس وسیع ممکن است موثر باشد . اگر رفاه اقتصادی معلول پیدایش این نیروی اضافی باشد ، در نتیجه بالا رفتن قدرت خرید خانواده ها بر میزان تقاضا پیوسته افزوده شده و روز به روز به نیروهای مولده احتیاج بیشتری پیدا می شود و با ادامه رفاه منابع موجود نیروهای انسانی تحلیل میرود . وقتی نیروی انسانی بصورت « یک کالای نایاب » درآمد بخودی خود تحت تاثیر قانون عرضه و تقاضا قرار میگیرد و همین امر سبب می شود که پیدا کردن کار سهل تر شود و کسانی که از شرائط شغلی خود ناراضی هستند بتوانند به آسانی کار دیگری برای خود پیدا کنند . امکان پیدا کردن یک کار تازه با مزد بهتر ، که اینروزها به آسانی میسر است ، برای تعالی شخصیت کارگران جوان خطرقابل توجهی بشمار میرود . زندگی برای هیچکس آرامش دائم بر بستر گل سرخ نیست انسان همواره با اوضاع و احوالی مواجه می شود که باید برآنها فائق آید هرکس بخواهد در زندگی اجتماعی توفیق کامل حاصل نماید باید حتی با آن دسته از مردمانی که بیش از حد لازم از او انتظار اراده و سازش دارند همزیستی داشته باشد . فرد جوانی که میداند به آسانی قادر است کار خود را عوض کرده و کار مناسبتری با مزد بهتر پیدا کند با برخورد به موانع کوچک بدنبال کار دیگری میرود و با ینترتیب از نظراجتماعی دچار حساسیت می شود . همانطور که بیماری رفته رفته ایجاد مصونیت میکند انسان لایق هم با فائق آمدن برمشکلاتی که با آن مواجه میشود مصونیت اجتماعی پیدا میکند . هرکس از آموختن شرائط لازم زندگی یعنی خویشتن داری و اعتماد به نفس سرباز زند در زیر ضربه های سرنوشت مضمحل و نابود خواهد شد . درمورد جوانان ارتکاب جرائمی که بطور غیرمستقیم از رفاه اقتصادی ناشی میشود ممکن است دارای اصل وریشه دیگری هم باشد و آن اختلاف درلیاقت و استعداد افراد است در انجام کارهائی که در این عصر صنعتی به آنها محل می شود مکانیزه و خودکار شدن صنایع احتیاج به کارگران و کارمندان متخصص دارد و در نتیجه بین این دسته و کارگران ساده شکافی ایجاد شود . دسته اول به یک دوره کارآموزی طولانی نیازمندند در حالیکه کارگران عادی به گذراندن چنین دوره ای احتیاج ندارند ، در نتیجه کارگران جوان غیرمتخصص خیلی زودتر از دوستان همسال خود که هدف آنها سطح بالاتری از آموزش است دارای درآمد شخصی میشوند .دراین قبیل موارد وقتی دوستان قدیم دور هم جمع می شوند در بین آنها که به تحصیلات عالی یا کار آموزی مشغولند وسوسه هائی بوجود میاید و آرزو دارند آنها هم مانند دیگران که پول بیشتری خرج میکنند رفتار نمایند وبرای اینکه جوانی با رفیقه خود بگردش برود یا اتومبیلی در اختیارش باشد باید پول داشته باشد و یک لحظه بی فکری برای کسی که غرورش جریحه دار شده است کافی است که دست به دزدی بزند و چنین شخصی همواره نسبت به قانون و نظم با دیده تحقیر مینگرد . با پیشرفت ماشینیسم برای یک کارگر ساده امکان رشد شخصیت واستفاده از نیروی ابتکار شخصی کمتر می شود و بتدریج تاثیر او در محصول نهائی کارخانه از میان میرود در حالیکه او میل دارد وجوداو در نحوه تولید موثر باشد ، در نتیجه ماشینیسم موجب می شود علاقه او بکارش کمتر شود . آسیبی که کارگر ازمکانیزه و خودکار شدن وسائل تولید دیده است وی را آماده پذیرش تحریکات میکند و دچار وسوسه مینماید و این موضوع از نظرتمایل به ارتکاب جرائم بسیار خطرناک است . اگزیستانسیالیزم و روانکاوی هر دو فرزندان قرن ما هستند . این هردو راجع به هدف و منظور از زندگی به بحث پرداخته و افرادی که از نظر روحی بیدار شده و زندگی را پوچ و بی معنی تصور مینمایند ، و این تصور آنها را رنج میدهد مورد مطالعه قرار داده اند حال باید دید فردی که از لحاظ فکری رشد کافی نیافته است در قبال این زندگی چه عکس العملی خواهد داشت ؟ چنین شخصی از زندگی یک نواخت خود متنفر است بدون اینکه به علل و اسبابی که در ماوراء این یکنواختی است بیاندیشد وامکان دارد برای فرار از این وضع به الکل یا به بی قیدی « نیروانا » ( ۱ ) پناه برد و در نتیجه تمام مزایای زندگی نوین اقتصادی را در الکل غرق کند و اینست یکی از علل الکلیسم که بصورت یک اپیدمی همه گیر درآمده است میزان الکل خالصی که در اطریش مصرف شده از ۵ر۵ لیتر برا هر نفر در سال ۱۹۳۱ به
۷ر۷ لیتر در سال ۱۹۶۰ افزایش یافته است . و چون در این قبیل آمارها همه افراد یک کشور اعم از زنان ، مردان ، کودکان وسالخوردگان بحساب میایند مسلما” این رقم نمیتواند نمودار واقعی مصرف الکل باشد بهرحال بعد از جنگ جهانی دوم چهل درصد برمیزان مصرف الکل افزوده شده است . اهمیت مستی در ایراد ضرب وجرح وسایر جرائم روشن است . در هر هفته آمارهای مختلف اثراث مستی را در جنایات وایراد جرحهای خطئی نشان میدهد . مرد متجدد امروزی نه تنها می کوشد تا از یکنواخت بودن زندگی با توسل به الکل رهائی یابد بلکه درعین حال به سرعت و شتاب هم علاقمند است و در پشت رل اتومبیل خود میخواهد با سرعت هرچه بیشتر صحنه های تازه ای به بیند و در نتیجه چون این مستی سرعت با مستی الکل در هم آمیخت برای جنایت علیه جان دیگران منبع تازه ای بوجود میاید . اکنون میپردازیم به جرائمی که بطور مستقیم ناشی از رفاه اقتصادی است . هنگامی که بحران اقتصادی تمام جهان را فرا گرفته بود خواست تمام افراد این بود که شغلی بدست آورند و زندگی وآینده خویش را تامین کنند ولی جوانان امروز که در رفاه کامل بسر میبرند کمتر به فردای خود میاندیشند و بهترین راه زندگی را تحصیل منافع سرشار و بهره برداری بیشتر امکانات زندگی میدانند . این طرز فکر موجب می شود که هدف و مقصود اززندگی را درک خوشی و لذت تصورنمایند و مسلما” تنعم هم از جمله وسائلی است که میتواند بشر را در رسیدن به
لذتهای مطلوب یاری کند . این امر مادام که فرد بدون چون و چرا تعهدات اجتماعی خویش را محترم شمارد وبرای کار خود ارزش قائل شود خطری در برندارد و ولی چون این وسوسه بوجود آید که همه چیز را با پول میتوان خرید وضع اسف انگیز خواهد شد . پدر ومادر در تربیت فرزندان خود باید کاملا متوجه این نکته بوده و حتی المقدور سعی کنند برای آنها نمونه خوبی باشند واگر بجای اینکه رفتار خود را سرمشق آنها قرار دهند بخواهند کودکان خویش را با هدایا و تحف بوظائف خانوادگی واجتماعی آشنا سازند آنها را به گمراهی کشیده اند . برای طفل داشتن زندگی نشاط بخش خانوادگی بمراتب مهمتر از این است که پول جیبی کافی داشته باشد چون پدر و مادر کارشان به جدائی کشید اغلب باین فکر میافتند که با محبت ودادن هدایای بیش از معمولی عواطف فرزندان را که برای انتخاب یکی از دو نفر دچار تامل وتردید شده اند خریداری کنند و این رویه درکودکان اثری بسیار نامطلوب دارد . جای تعجب نیست که تقریبا” تمام زنان ودخترانی که در زمان حاضر در وین به فاحشگی مشغولند در خانواده هائی بزرگ شده اند که کار پدر ومادر به جدائی کشیده است . برای هرکس ضروری است که در کار عشق از نظرتمایلات جنسی اقناع گردد . اگر بطور کلی انسان در امور جنیس دچار محرومیت گردید این تمایلات برای او یک منبع ناامیدی خواهد شد بعلاوه این خطر وجود دارد که خواستهای او که از راه صحیح اقناع نشده است باتوسل به راههای نامشروع و توام با هیجان و تحریک بیش از حد اقناع گردیده واو را بسوی جنایات جنیس بکشاند تنعم در زمینه فحشا پدیده های خاص اجتماعی بوجود آورده است . گرچه در دوره بحران اقتصادی زنان بطور کلی در اثر احتیاج بطرف فحشا کشیده می شوند ولی امروز علت فحشا چیزی جز علاقه به تجمل و داشتن زندگی بهتر نیست . با پیشرفت در اوضاع اقتصادی تعداد فواهش کمتر شده است و با مقایسه با سال ۱۹۳۱ تعداد آنها را به نصف تقلیل پیدا کرده است . قبل از جنگ جهانی قواد مطرود بودن اجتماعی خود را با استثمار فواهش جبران میکرد و در فرصت مناسب مرتکب سرقت و جرائم دیگر هم می شد . امروز این افراد فعالیتهای خود را بصورت کاملا تجاری ترقی داده اند . فاحشه که دیگر برای رفع احتیاج مادی خودفروشی را بصورت کاملا تجاری ترقی داده اند فاحشه که دیگر برای رفع احتیاج مادی خود فروشی نمی کند چشم براه مشتریان « برگزیده » میباشد تا باین ترتیب قیمت خویش را برای یک مدت طولانی ثابت نگاهدارد واین قیمت در حال حاضر بطورمحسوسی افزایش یافته است . قواد دیگر به پولی که از یک فاحشه میگیرد بعنوان درآمد اضافی نمینگرد بلکه آنرا بصورت پایه و اساس زندگی اقتصادی خود بحساب می آورد . او خویشتن را مدیریک موسسه بزرگ میداند و به اتومبیل ، قمار ، خوراکهای مقوی و داروهای محرک بشدت نیازمند است . اودرصورتی میتواند ازتمام این مزایا بهره مند شود که درآمد خود را بر پایه استوار ثابت گرداند این امر او را برآن میدارد که چند فاحشه در اختیار داشته باشد وضمنا گرفتن حق السکوت یا بقول امریکائیها « راکت » را نیز پیشه خود سازد . به مقامات قضائی و پلیس واقعا”باید تبریک گفت که بموقع این خطررا تشخیص دادند در سال ۱۹۶۱ در شهر وین ۱۱۹ نفر قواد به حبسهای طویل المدت یا به تبعید ، که از آن بسیار واهمه دارند ، محکوم شدند در حالیکه در سال ۱۹۲۶ فقط بیست نفر قواد در دادگاهها محکوم گردیده بودند . در عصری که ظاهرآراسته وداشتن حیثیت و اعتبار نقش عمده ای در زندگی دارد عده زیادی برای تهیه وسائلی که این نظر را تامین کند دچار عقده حرص و آز شده وفکردست یافتن به اشیاء لوکس وگرانبها موجب انحراف آنها می شود .عشق مفرط به خرید آثار هنری و گرانبها بر تعداد سرقت ها در این زمینه افزوده است بخصوص پیکره های قدیسین وتزئینات کلیساها که بیشتر مورد توجه قرار میگیرند . قیمت اشیاء مسروقه از کلیسا های اطریش در سالهای ۱۹۵۷ تا ۱۹۵۹ بالغ بر ده هزار شیلینگ در هر سال بود ولی در سال ۱۹۶۱ هفتاد سرقت اتفاق افتاد و قیمت کالاهای مسروقه به چهار صد هزار شیلینگ بالغ گردید وامسال این مبلغ به یک میلیون خواهد رسید . یک نتیجه دیگر هم از رفاه وتنعم طولانی حاصل می شود که ممکن است علت مستقیمی برای ارتکاب جرائم علیه اموال باشد . اغلب مردم به اتومبیل ، تلویزیون وسایر پدیده های عصر جدید احساس احتیاج میکنند وبرای اینکه هر چه زودتر به آنها دست یابند به معاملات قسطی متوسل می شوند و زندگی خود را با خرید بیش از حد توانائی دچار ناراحتی مینمایند و فکر جبران کمبودها زمینه را برای ارتکاب جرم آماده میکند .
اگر امروزه در بعضی از مجامع امریکاروانکاوی بدست اشخاص عادی افتاده و تاحد یک سرگرمی اجتماعی سقوط کرده است ما نباید آنرا یک فانتزی یا تفنن فرض نمائیم .
این دنیای نو واکنشهای شدید وعمیقی دارد که در اعصاب ما بینهایت تاثیر دارد . معامله قسطی یعنی این سیستم پیش خورکردن آینده موجب می شود که انسان از ترس کاهش درآمد و اینکه مجبور شود در آینده با وضع بدتری زندگی کند ، تحت فشار روحی قرار گیرد . همین آشفتگی روانی ودر هم کوفتگی اعصاب خانواده های بسیاری را به تباهی کشیده و طلاقهای زیادی را موجب شده است . احساس اینکه انسان از لحاظ ظرفیت اقتصادی به پایان خط رسیده است بسیار خطرناک است . و چون این ناراحتی و اضطراب مدتی طول کشید برای درمان درد خود بدست وپا میافتد وشاید در اثر اینکه بدون امکانات کافی به خرید آنچه میخواسته مبادرت ورزیده است کم کم معتقد شود که همه چیز را با پول میتوان خرید حتی یک وجدان آرام را و این فکر با مرور زمان موجب تباهی جسم و جان او می شود . ناراحتیهای عصبی ، این بلای قرن ما ، دومین علت مهمن توسل به الکل میباشد .این ناراحتی اشخاص لاابالی وبی اراده را مورد حمله قرار نمیدهد بلکه هدف این تیر بلا افرادی هستند که در اثرهوش ودرایت مقام حساسی بدست آورده اند . کارمندان متخصص و کارفرمایان کارآزموده در عداد این افرادند که باید از نظر الکلیسم تحت مراقبت کامل قرار داشته باشند . اگر با این توضیحات روشن شده باشد که بهبود وضع اقتصادی از میزان جرائم نمی کاهد پس برای جلوگیری از وقوع جرائم چه باید کرد ؟ دوای این درد را باید در رفتار پسندیده پیدا کرد یعنی تطبیق امیال شخصی با نیازمندیهای جهانی که در آن زندگی میکنیم . اگر تمام نیروهای فوق العاده وترقیات صنعتی که محصول قرن ما است با هوشیاری و درک عمیق تعهدات والزامات اجتماعی همراه باشد بشریت در واحد کلی خود برستگاری خواهد رسید . ونیز باید در نظر داشت که اقمار مصنوعی وسفینه های جهان پیما ممکن است در پهنه وسیع ماوراء جو مسافرت کنند ولی جهان لایتناهی وابدی همچنان در پرده اسرار خواهد ماند . بشر چنین دنیائی را فقط از راه روشن بینی وتشخیص مقام انسانی خود میتواند بشناسد . انسان وقتی بمقتضای شخصیت خود کاملا رفار کرده است که علم و آگاهی او نسبت به تعهدات و الزامات این زندگی خاکی توام با ایمان باشد و این اعتقاد حاکم بر روابط او با خدای او باشد . ولی اصل و هسته مرکزی مسئله مورد بحث اینست که برای شخص پس از فراهم آمدن وساول گذران زندگی سیر تکاملی روح دارای نهایت اهیمت است . ارزش یابی ارج بودن فرد در این نیست که او در حال حاضر چه دارد بلکه در اینست که او با استفاده از وسائل پیشرفت و ترقی از وجود خود چه ساخته است .
نوشته : پرفسور دکتر رولاندگراسبرگر ( ۱ ) ترجمه مهدی ابراهیمی

فهرست
۱ – Psofessor Dr. Ronald Grassberger .دانشگاه و ۲- Lamber Quetelet.
۳- Qeorg von mayer.
۴- fsanz von Liszt.
۱ – Dresden .
۲ – Radical Marxism.
۳- Erwein Hoepler.
۴- Hugo forchor.
۱ – طبق آمار جزائی کشور اطریش . ۳ر۵۱ درصد از جرائم در سال ۱۹۵۵ بوسیله مامورین مربوطه کشف شده است این نسبت در سال ۱۹۵۹ به ۷ر۴۷ و در سال ۱۹۶۱ به ۷ر۳۶ درصد تنزل کرده است .
۱ ـ Nirvana به هندی خاموش شدن شعله زندگی وباصطلاح بودائیان حالت خوشبختی کاملی است که با خاموش ساختن شعله وجود شخصی و فنای روحی در روح عالی یا بوسیله فنای تمام امیال و انفعالات وتاثرات متجلی می شود .
منبع:
مجله حقوقی وزارت دادگستری


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۴۴
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *