جایگاه حق انتفاع و حق ارتفاق در قانون ایران

دسته: حقوق بین الملل , حقوق همگانی
بدون دیدگاه
شنبه - ۱۹ تیر ۱۳۹۵
جایگاه حق انتفاع و حق ارتفاق در قانون ایران

انتفاع در لغت به معنای نفع گرفتن و سود بردن بوده و در اصطلاح فقه نیز این واژه دارای دو معنی است: در معنای نخست به مفهوم حقی است که به‌موجب آن شخص می‌تواند از ملک غیر بهره‌مند شود و در معنای دوم نیز، به مفهوم بهره‌مندی است. ارتفاق نیز در لغت به معنای رفاقت کردن است و در اصطلاح حقوقی عبارت از حق کسی در ملک دیگری، برای کمال استفاده از ملک خود است.


جایگاه حق انتفاع و حق ارتفاق در قانون ایران

جایگاه حق انتفاع و در قانون ایران

%d8%ac%d8%a7%db%8c%da%af%d8%a7%d9%87-%d8%ad%d9%82-%d8%a7%d9%86%d8%aa%d9%81%d8%a7%d8%b9-%d9%88-%d8%ad%d9%82-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d9%81%d8%a7%d9%82-%d8%af%d8%b1-%d9%82%d8%a7%d9%86%d9%88%d9%86-%d8%a7%db%8c

انتفاع در لغت به معنای نفع گرفتن و سود بردن بوده و در اصطلاح فقه نیز این واژه دارای دو معنی است: در معنای نخست به مفهوم حقی است که به‌موجب آن شخص می‌تواند از ملک غیر بهره‌مند شود و در معنای دوم نیز، به مفهوم بهره‌مندی است. ارتفاق نیز در لغت به معنای رفاقت کردن است و در اصطلاح حقوقی عبارت از حق کسی در ملک دیگری، برای کمال استفاده از ملک خود است.
در قانون مدنی، حق انتفاع عبارت از حقی است که به‌موجب آن شخص می‌تواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاصی ندارد، استفاده کند. در حق انتفاع، مال در مالکیت شخصی و منافع نیز ملک شخص دیگری است و فقط شخص دارای حق انتفاع، حق استفاده و بهره‌برداری از آن را دارد، نه حق مالکیت بر آن. حق انتفاع یکی از شاخه‌ها و مراتب مالکیت است که طی قراردادی به شخص واگذار می‌شود؛ پس جزء اموال وی محسوب می‌شود.
مال موضوع حق انتفاع دارای دو صاحب حق است:
1- منتفع که حق استفاده و بهره‌برداری از عین به او واگذار شده است.
2- مالک که صاحب عین است و در اثر قرارداد، سهم بزرگی از حقوق خود را به منتفع واگذار کرده است.
 اقسام حق انتفاع
حق انتفاع به معنی خاص به سه قسم است:
الف) عُمری: که به‌موجب قراردادی حق استفاده از ملک به مدت عمر خود مالک یا عمر منتفع یا شخص دیگری به منتفع واگذار شده باشد. به دلیل اینکه مدت واگذاری و قرارداد به مدت عمر مالک یا طرف قرارداد یا شخص دیگری بیرون از قرارداد است، به این قرارداد، عمری گفته می‌شود.
ب) رُقبی: اگر مدت حق انتفاع معین باشد، به این حق انتفاع رقبی گفته می‌شود.
ج) سُکنی: اگر حق انتفاع در مورد سکونت در مسکنی باشد، حق سکنی نامیده می‌شود. این حق ممکن است به مدت عمر مالک یا منتفع یا شخص ثالث یا به مدت معین باشد.
حبس مطلق: اگر حق انتفاع به طور مطلق و بدون قید مدت به کسی داده شود، آن را حبس مطلق می‌گویند که این حق تا فوت مالک خواهد بود؛ مگر اینکه مالک قبل از فوت خود رجوع کند، بنابراین در این نوع از حق انتفاع بر خلاف اقسام دیگر، مالک حق رجوع دارد و همواره می‌تواند قرارداد حق انتفاع را بر هم بزند و در اصطلاح گفته می‌شود که حبس مطلق عقد جایز است و طرفین هر وقت که مایل باشند می‌توانند آن را بر هم بزنند.
حبس مؤبّد: قرارداد حق انتفاع به طور نامحدود و همیشگی است و اگر به امور عام‌المنفعه و خیریه اختصاص داده‌شده باشد، تابع احکام وقف خواهد بود.
شرایط حق انتفاع
الف) حق انتفاع با عقد و قرارداد ایجاد می‌شود.
ب) موضوع حق انتفاع باید مالی باشد که استفاده از آن موجب از بین رفتن خود مال و عین آن نباشد.
ج) دارنده حق انتفاع (منتفع) باید در حین و زمان عقد موجود باشد.
د) در حق انتفاع، قبض و تسلط منتفع بر مال مورد انتفاع شرط صحت عقد است.
ماهیت حقوقی حق انتفاع چیست؟
پس از واگذارى حق انتفاع، منتفع نسبت به مال مورد حق انتفاع، صاحب حق مى‏شود. حق عبارت است از سلطه و امتیازی که یک شخص بر مالی (حق عینی) یا بر شخص دیگر (حق دینی) یا بر یک رابطه حقوقی (مانند حق فسخ) دارد؛ اما اذن فاقد چنین ویژگی است. به واسطه اذن هیچ حقی برای فرد مأذون به وجود نمی‌آید بلکه تنها او می‌تواند از آن مال استفاده کند. در عقد عاریه نیز چنین است و مستعیر تنها مأذون در بهره بردن از مال مورد عاریه است اما در حق انتفاع فرد محق است. از طریق اذن، براى مأذون حقِ انتفاع پیدا نمى‏شود؛ بلکه انتفاع بر وى مباح مى‏شود و دیگر انتفاع از مال براى او، ممنوع و تجاوز به حق غیر به شمار نمى‏آید. ازاین‌رو در حق انتفاع، منتفع مى‏تواند آن را به دیگرى واگذار یا چنانچه فوت کند، حق مالی وی به وراثش می‌رسد.
در مقابل، مأذون از چنین حقى بهره‏مند نمی‌شود و با فوت او امکان استفاده از بین می‌رود. مثلاْ هرگاه کسى دیگرى را به منزل خویش دعوت کند، میهمان مى‏تواند از آنچه براى او حاضر مى‏کنند، بهره ببرد، از خوردنیها بخورد و از نوشیدنیها بنوشد، اما حقى نسبت به آنها پیدا نمى‏کند و نمى‏تواند آنها را با خود ببرد یا به‏ دیگرى اعطا کند. فرق دیگری که بین حق انتفاع و اذن در انتفاع وجود دارد، این است که اگر حق در انتفاع به وجود آید، قرارداد منعقده لازم است اما قراردادی که در آن اذن در انتفاع داده شود جایز است. البته بر خلاف حق انتفاع که حتماً باید به واسطه قرارداد منتقل شود اذن در انتفاع نیازی به قالب قراردادی ندارد.
تفاوت مالکیت منافع و حق انتفاع
بین مالکیت منافع و حق انتفاع شباهتهای زیادی وجود دارد اما از نظر ماهوی و عملی نباید آن دو را یکسان شمرد:
در مالکیت منافع، لحظه‌ها و ذره‌های منفعت در ملک صاحب آن به وجود می‌آید اما در حق انتفاع، منفعت به مالک عین تعلق دارد و در ملک او هم به وجود می‌آید و صاحب حق فقط می‌تواند از آن متنفع شود. (ماده ۴۰ قانون مدنی)
برای مثال در اجاره، مستأجر بر اثر عقد مالک منافع عین مستاجره می‌شود و می‌تواند آن را به دیگری منتقل کند اما در حق سکنی، صاحب حق، مالک منافع نیست تا حق تصرف در آن را داشته باشد و به همین جهت اجاره ملکی که موضوع حق انتفاع قرار گرفته، از طرف صاحب حق نیز صحیح نیست، مگر اینکه مقصود از اجاره واگذاری اصل حق باشد. به‌بیان‌دیگر مالکیت منفعت حقی است کامل که امتیازهای مالکیت را دارد. در حالی که حق انتفاع به آن حد کمال نرسیده و صاحب آن تنها از حق استعمال و انتفاع بهره‌مند است.
فرض کنیم باغی برای مدت دو سال به اجاره داده شود. در این مدت مستأجر مالک منافع باغ یعنی میوه‌های آن است؛ بنابراین در روزی که مدت اجاره پایان می‌یابد، آنچه از میوه‌ها بر سردرختان باقی است، به او تعلق دارد و می‌تواند پس از مدت اجاره نیز آنها را بچیند اما اگر حق انتفاع از همین باغ به مدت دو سال به او واگذار شده بود، چون منتفع، مالک منافع نمی‌شد، ذره‌های میوه نیز در ملک او به وجود نمی‌آمد و به صاحب اصلی باغ تعلق داشت. جز اینکه او می‌توانست ظرف دو سال از آنها بهره‌برداری کند؛ بنابراین در آخرین روز سال حق او نیز از بین می‌رفت و دیگر نمی‌توانست میوه‌هایی را که هنوز بر درخت باقی است، بچیند.
خصوصیات حق ارتفاق
الف) حق ارتفاق قائم به ملک است و اختصاص به زمین دارد؛ یعنی اینکه به سود مالک زمین خاصی برقرار می‌شود و هر کسی که مالک زمینی شد، می‌تواند از این حق استفاده کند. به‌طورمعمول حق ارتفاق در دو زمین متصل و نزدیک به هم ایجاد می‌شود.
ب) حق ارتفاق تابع ملک و فرع بر مالکیت زمین است؛ به این معنا که نمی‌توان آن را جداگانه به دیگری انتقال داد و همواره با زمین منتقل می‌شود.
ج) حق ارتفاق دائمی است؛ اگرچه مالک می‌تواند برای مدت محدودی برای دیگری حق ارتفاق ایجاد کند.
د) حق ارتفاق قابل‌تقسیم نیست؛ منظور این است که اگر حق ارتفاق به سود ملکی مشاع (مشترک) برقرار شده باشد، پس از تقسیم ملک، حق ارتفاق فقط به سود یکی نخواهد بود و هر کدام به طور مستقل حق استفاده از این حق را خواهند داشت همان‌طور که ماده 103 قانون مدنی بیانگر آن است.
اسباب ایجاد حق ارتفاق
حق ارتفاق با شیوه‌های ذیل ایجاد می‌شود:
1-قرارداد؛ به‌طورمعمول‌ حق ارتفاق با همین شیوه ایجاد می‌شود. همان‌طوری که ماده 94 قانون مدنی در این زمینه مقرر می‌دارد که صاحبان املاک می‌توانند در ملک خود هر حقی را که بخواهند نسبت به دیگری ایجاد کنند. پس مالک زمین و ملک می‌تواند با قراردادی حق عبور یا حقوق دیگری را به شخصی واگذار کند.
2-قانون؛ ممکن است حق ارتفاق ناشی از حکم مستقیم قانون و مربوط به وضع طبیعی املاک باشد. مثلاً زمینی که بالاتر از زمین دیگر است، بر حسب طبیعت که قانون نیز آن را محترم می‌شمارد، دارای حق ارتفاق برای فاضلاب و آب باران نسبت به زمین پایین‌تر است؛ همان‌طور که ماده 95 قانون مدنی مقرر می‌دارد: «هرگاه زمین یا خانه کسی، مجرای فاضلاب یا آب باران کسی بوده است، صاحب آن خانه یا زمین نمی‌تواند از آن جلوگیری کند، مگر در صورتی که عدم استحقاق او معلوم باشد.»
تفاوت حق ارتفاق با حق انتفاع
به‌طورکلی می‌توان تفاوتهای حق ارتفاق و حق انتفاع را در موارد ذیل بیان کرد:
1-حق ارتفاق اختصاص به مال غیرمنقول دارد اما حق انتفاع ممکن است به مال منقول یا غیرمنقول اختصاص یابد.
2-حق ارتفاق برای ملک است اما حق انتفاع برای شخص.
3-حق ارتفاق دائمی است اما حق انتفاع جز در موارد خاص، موقت است.
زوال حق ارتفاق
درباره طرق پایان و زوال حق ارتفاق در قانون مدنی سخنی به میان نیامده اما با توجه به تعاریف علما و صاحب‌نظران رشته حقوق که هر یک به نحوی عناصر و اسباب ایجاد حق ارتفاق را تبیین کرده‌اند، می‌توان به دو نظر عمده دست‌یافت:
بخش اول: تبین و بررسی زوال حق ارتفاق بر اساس عناصر آن.
الف- عده‌ای معتقداند آنچه عنصر و خمیرمایه حق ارتفاق را تشکیل می‌دهد، عبارت است از:
1-وجود دو مال غیرمنقول (از موارد ذاتی حق ارتفاق)
2-وجود امتیازی برای یکی به ضرر مالی دیگری.
3-تفاوت مالک آن دو مال است.
با توجه به این عناصر می‌توان به این نتیجه رسید که نبود هر یک از این موارد می‌تواند سبب زوال و پایان حق ارتفاق شود. به‌عنوان‌مثال هرگاه فردی حق ارتفاق را در یک ملک ایجاد کرد یا مالک آن دو ملک یکی بودند یا امتیاز برای دو طرف حق بود یا اموال از بین رفته بود، دیگر حق ارتفاق زایل شده و پایان ارتفاق است.
ب- از منظر برخی دیگر خصوصیات حق ارتفاق عبارت است از مواردی مانند “قائم به ملک بودن” و “اختصاص به زمین داشتن”،  “تابع ملک و فرع بر مالکیت زمین بودن حق ارتفاق”، “دائمی بودن” و “قابل‌تقسیم نبودن حق ارتفاق”.
با توجه به این خصوصیات می‌توان به این نتیجه دست‌یافت که حق ارتفاق باید در زمین ایجاد شود، دائمی است و قائم به ملک است؛ بنابراین از بین رفتن یکی از این چهار خصوصیت باعث زوال حق ارتفاق و پایان آن است.
ج- از نگاهی دیگر ویژگیهای حق ارتفاق عبارت از موارد ذیل است:
1-حق ارتفاق حقی عینی بوده و مربوط به اموال غیرمنقول اصلی است.
2-حق ارتفاق تابع ملک است.
بنابراین با توجه به این ویژگیها حق ارتفاق زمانی از بین می‌رود و زوال می‌یابد که هر دو ملک نابود شوند، چون دو ملک از ارکان این حق است و به نظر برخی تنها راه زوال حق ارتفاق همین است. منبع:باشگاه خبرنگاران جوان

 


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۳۰۳
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *