تیراندازی در قم قربانی گرفت
تیراندازی در قم قربانی گرفت
تیراندازی در قم قربانی گرفت
وقوع درگیری و تیراندازی بین دو نفر در یکی از خیابانهای قم منجر به مجروح شدن یکی از طرفین و مرگ دیگری شد.
درگیری و تیراندازی با اسلحه گرم بین دو نفر که در خیابان ۱۷ شهریور قم به وقوع پیوست، منجر به مجروح شدن این دو نفر شد که به گفته شاهدان عینی حال مجروحان هنگام حضور آمبولانس اورژانس وخیم بوده است.
گفته میشود این دو نفر با یکدیگر از قبل خصومت شخصی داشتهاند و طی روزهای گذشته نیز بارها باهم درگیر شده بودند.
طبق گفته شاهدان عینی این دو نفر که سابقه درگیری و نزاع داشتند پس از خروج از یک باشگاه بدنسازی پس از جدال لفظی، یکدیگر را با اسلحه گرم مورد اصابت گلوله قرار میدهند.
هر دو مصدوم توسط اورژانس قم به بیمارستان منتقلشدهاند که ظاهراً یکی از مصدومان بر اثر شدت جراحات وارده جان سپرده است.
سرهنگ “علی قهرمان” معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی آذربایجان غربی در مقالهای با عنوان “بررسی علل فرهنگی و اجتماعی نزاع و درگیری” آورده است:
اساساً آسیبهای اجتماعی ناشی از روابط ناسالم انسانی است که بنیانهای جامعه را بهطورجدی تهدید میکند و مانع تحقق نیازمندیها و تقاضاهای افراد کثیری میگردد.
به نظر میرسد آسیب اجتماعی وقتی به وجود میآید که نهادهای تنظیمکننده روابط بین افراد با شکست روبرو شده و دچار تزلزل شوند که نتیجه آن شکلگیری شکافهای عمیق بین افراد است.
در چنین وضعیتی قوانین تنظیمکننده رابط انسانها مورد بیاحترامی قرار میگیرند و متزلزل میشوند زیرا قانونمندی و پذیرش قانون ریشه در ساختارهای جامعه دارد و در رابطه بافرهنگ عمومی جامعه قابلبررسی است. جامعه شناسان و آسیب شناسان اجتماعی عمدهترین آسیبهای اجتماعی در جامعه امروز ایران را چنین برشمردهاند: اعتیاد، روسپیگری، نزاع و درگیری، سرقت، قتل، خودکشی، فرار، تکدّی و جرایم مالی. از اینرو، اینگونه آسیبها در نظر آسیب شناسان اجتماعی دارای اهمیت و اولویت در مطالعه و پژوهش و اقدام اجتماعی قرار دارد.
پدیده نزاع و درگیری در جامعه، از آن دسته آسیبهایی است که با ایجاد اخلال در روابط اجتماعی، فضایی آکنده از بغض، کینه و دشمنی را در میان افراد به وجود میآورد که این امر با زمینهسازی برای ایجاد نزاع و تنشهای بعدی، جامعه را ازنظر مادی و معنوی متضرر میسازد.
این پدیده در کشور ما که دارای بافت جمعیتی چند قومیتی میباشد، بهعنوان پدیدهای مسألهساز ظاهر میشود. پدیده نزاعهای فردی در مناطقی از کشور که بهشدت متأثر از ارزشهای سنتی و طایفهای خود میباشند و گرایش و پایبندی کمتری نسبت به قانون دارند، بیشتر مشهود است.
از سوی دیگر، متأسفانه هنوز خشونت و نزاع از جمله موضوعاتی است که در فرهنگ بعضی از هموطنان، شاخص قدرت و یا دفاع از منزلت اجتماعی و فرهنگی و حیثیت خانوادگی محسوب میشود.
روابط انسانها با یکدیگر در طول تاریخ همواره، همراه با تنوعاتی در شیوههای مدارا و تقابل با یکدیگر بوده است. پیشینه نزاع و درگیری در بین افراد، ملتها و گروهها به قدمت عمر و زندگی انسانها بوده است.
در تعریف نزاع میتوان این تعریف را پذیرفت که نزاع عبارت است از کشمکشی مشهود، قابلرؤیت حداقل بین دو نفر.
با توجه به اینکه ایران یک کشوری قومی است و تاریخ سیاسی آن در مقاطع مختلف با نقش فعال این قبایل گرهخورده است به دور از نقش مثبت و گاه منفی این قبایل هر از چند گاهی در درون این گروهها برخوردهایی صورت میگیرد که آثار تخریبی آن آسایش و امنیت را به سبب قتل و کشتارهای متعدد از مردم سلب مینماید. نزاع دستهجمعی بهعنوان یکی از مسایل اجتماعی نهتنها متأثر از جنبههای مختلف حیات بشری است بلکه بر آنها تأثیرگذار خواهد بود.
زندگی جمعی انسان از نیاز به امنیت سرچشمه میگیرد. امنیت از مفاهیم پیچیده و با اهمیت در دنیای امروز و در بسیاری از مباحث اجتماعی و اقتصادی است که با رهایی از تهدید مرتبط است.
بنابراین هر آنچه یک تهدید را تشکیل در حقیقت موضوع امنیت است و دارای دو جنبه است: ذهنی که مبتنی بر درک ارجاعی اهداف است و نسبی، زیرا هیچ فرد یا سیستمی در امنیت کامل بسر نمیبرد. توصیف نزاع و تبیین علل و عوامل آن هم از لحاظ کمی و کیفی آن و هم از لحاظ علمی و اجتماعی اهمیت دارد، زیرا از لحاظ علمی نزاعهای جمعی مسألهای اجتماعی، واقعی، قانونمند و قابل شناخت محسوب میشود و از لحاظ اجتماعی نزاعهای جمعی بهمثابه یکی از موانع توسعه اجتماعی- انسانی و برنامهریزی در جهت رفع این مسأله و پیشگیری از وقوع و بررسی پیامدهای امنیتی و انتظامی نزاع فردی و دستهجمعی بسیار ضروری تلقی میشود.
به همین دلیل راهیابی خردمندانه، واقعبینانه و آگاهانه به این مسأله جای برخوردهای نابخردانه و سلیقهای و ناآگاهانه را خواهد گرفت.
این پدیده یکی از بقایا و از ویژگیهای جوامع سنتی و ابتدایی است و به جوامع مدرن امروزی انتقالیافته است که اگر از دیدگاه مرتونی بررسی شود. دارای پیامدهای منفی و کژ کارکردهایی است که هم در درون محدوده زندگی افراد و هم در بیرون از محدوده زندگی افراد تأثیرگذار میباشد.
اولاً این پدیده باعث گسیل شدن عدهای از جمعیت فعال بهسوی شهرها و روی آوردن آنها به مشاغل کاذب شهری و چهبسا روی آوردن به جرم و جنایت و ایجاد حاشیهنشینی و ناامنیهایی در مناطق شهری میشود و میتوان اذعان نمود که بسیاری از مشکلات شهری آشکارکننده مشکلات نهفته در روستاهاست که نزاع دستهجمعی یکی از آنهاست.
ثانیاً باعث افتراق اجتماعی و به دنبال آن عدم مشارکت در زمینههای مختلف اجتماعی فرهنگی که یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی و برساخته از ساخت اجتماعی است خود ممکن است زمینهساز آسیبهای اجتماعی دیگری چون فروپاشی خانوادهها، خشونت علیه زنان به دلیل وابستگیهای قومی یا طایفهای ازدواجهای اجباری و تقویت روحیه پرخاشگری و ستیزهجویی و ایجاد انواع مزاحمتهای ملکی، خانوادگی و ناموسی.
درنهایت تبدیل همبستگیهای اجتماعی به گسست اجتماعی و تبدیل همکاری و همیاری به ستیزه گردد و بر پیچیدگیهای مسایل اجتماعی بیفزاید.
نزاع
نزاع، ازجمله مسایلی بوده است که علاوه بر ایجاد فضایی آکنده از خشم و نفرت و مختل کردن روابط انسانی، امنیت جانی و انسانی را از جنبههای مختلف تهدید کرده، بر ثبات اجتماعی خدشه وارد میسازد.
یکی از موارد تأثیرگذار بر نزاع، تمایل افراد به پرخاشگری میباشد که میتوان پرخاشگری را عملی تعریف کرد که هدفش اعمال صدمه و رنج میباشد. لذا در بروز نزاع و درگیری علل و عوامل مختلفی تأثیر دارند که میتوان آنها را سه دسته:
1- عوامل روانی فردی 2- عوامل فرهنگی اجتماعی 3- محیطی تقسیمبندی نمود.
عوامل فردی
– اختلالات تکانهای داشتن تیپ شخصیتی ستیزهجو
– فقر عاطفی، ناکامی، حسادت، خودنمایی، جامعهپذیری نامناسب، نداشتن مهارت ارتباط و توسل بهزور جهت احقاق حق.
عوامل فرهنگی، اجتماعی.
– فقدان آموزش.
– عدم ارائه الگوهای مناسب جهت پر کردن اوقات فراغت افراد.
– بیکاری یا نداشتن شغل مناسب.
– سطح پایین میزان تحصیلات در نقاط آلوده، بیسوادی یا کمسوادی و عدم آگاهی از عواقب سوء نزاع.
– عدم برنامهریزی مناسب برای اوقات فراغت جوانان.
– ضعف قانون و عدم اعتماد به قانون.
– پایین بودن آستانه تحمل افراد.
– وجود وضعیت آنومیک در جامعه و ضعف هنجارها در نظارت به رفتارهای افراد.
– رواج استفاده از ماهواره و تماشای برنامههای که خشونت و پرخاشگری را ترویج میکنند.
عوامل محیطی
– زندگی در مناطق حاشیهای و جرم خیز.
– وجود گروههای خشونتطلب در قالب اراذلواوباش در منطقه و آشنایی و ورود برخی از جوانان به این گروهها.
– زندگی در مناطق کوهستانی و بد آبوهوا.
خشونت
خشونت زمانی که در یک رابطه تعارضی میان دو نفر که یکی از آنها که قدرت و اقتدار بیشتری دارد، از اقتدار برای پیش بردن امیال خود بدون توجه به امیال فرد دیگر استفاده کند، خشونت صورت گرفته است.
معمولاً والدین در زمینههای اجتماعی، اقتصادی، بدنی و روانی و … از فرزندان خود اقتدار بیشتری دارند و امکان دارد با توسل به یکی از منابع ذکرشده، امیال خود را در برابر کودکان پیش ببرند.
از طرف دیگر، مردان نیز معمولاً در خانواده قدرت و اقتدار بیشتری (بدنی، اقتصادی، اجتماعی و…) دارند که این هم زمینه خشونت را به وجود میآورد. با توجه به تعریف موردنظر، در این تحقیق خشونت خانوادگی قبل از ازدواج و بعد از ازدواج و انواع خشونت در ابعاد و شاخصهای زیر مدنظر قرارگرفته شده است.
الف- بعد روانی: شاخصهای بگومگو و دعوای لفظی، تهدید و ایجاد ترس (شکنجه روحی).
ب- بعد بدنی: شاخصهای کتککاری، شکنجه.
مبانی نظری
نظریه فشار اجتماعی
از این نظریه با نام فشار ساختاری نیز یاد میشود. این نظریه، عامل انحرافات اجتماعی را فشارهای اجتماعی وارده بر فرد میداند.
فشارهایی که بهطور عمده ناشی از فقر ایجاد میشود. جامعه شناسان، ساختارهای اجتماعی نامناسب را عامل ایجاد و تشدید چنین فقر تحمیلی بر فرد میدانند.
این نوع فشار اجتماعی موجب عدم موفقیت فرد در دستیابی به اهدافش در زندگی میگردد؛ و همین امر میتواند زمینه را برای گرایش به آسیبهای اجتماعی مختلف فراهم سازد.
این نظریه بهطور رسمی در سال 1983 توسط رابرت مرتن مطرح گردید که با توجه به نظریه فشار مرتن، افراد طبقه پایین احتمال زیادی دارد که به رفتارهای انحرافی دست زنند.
زیرا جامعه آنان را ترغیب میکند تا به دنبال تحقق اهدافشان باشند بدون آنکه ابزارها و امکانات لازم را برای این کار فراهم سازد.
الگوی کنترل اجتماعی هیرشی
این الگو که گاه با نام نظریه پیوند از آن یاد میشود، پیدایش کجروی را معلول ضعف همبستگی در گروهها و نهادهای اجتماعی و نیز تضعیق اعتقادات و باورهای موجود در جامعه برمیشمرد. نتیجهای که هیرشی از تحلیل خویش میگیرد آن است که جامعه یا گروهی که در میان اعضای آن وابستگیهای متقابل و قوی، وجود داشته باشد، بیش از جامعه یا گروهی قادر به اعمال کنترل بر اعضای خود خواهد بود که اعضای آن بستگی محکمی باهم نداشته باشند. هیرشی معتقد است که چهار عنصر اصلی باعث پیوند فرد و جامعه میشوند.
1- وابستگی 2- تعهد 3- درگیری 4- باورها.
عنصر وابستگی، بیانگر میزان وابستگی فرد به اشخاص دیگر در خانواده، محیط و نهادهای اجتماعی است. به نظر هیرشی، کسانی که به دیگران علاقه و توجه دارند رفاه و احساسات آنان را در نظر میگیرند و با احساس مسؤولیت نسبت به این افراد و حفظ ارتباط با آنها عمل میکنند. ایشان بر همین اساس یادآور میشود که افراد فاقد این وابستگی نگران آن نخواهند بود که روابط اجتماعی آنان به خطر افتد.
نظریه یادگیری
این نظریه اشاره به این امر دارد که انحراف رفتاری است آموختهشده؛ بهعبارتدیگر فرد یاد میگیرد که چگونه دست به انحرافات اجتماعی بزند. بروس کوئن در این زمینه نظر جالبی دارد و میگوید: ادوین ساترلند این نظریه معروف را مطرح ساخته است.
در این نظریه بر نقش دوستان ناباب و معاشران نامطلوب در گرایش به رفتارهای انحرافی تأکید شده است. ساترلند معتقد است اگر افراد با گروهها و یا دوستانی که معتقد به انجام رفتارهای انحرافیاند بیشتر از افراد غیر معتقد معاشرت کنند، زمینه بروز انحرافات اجتماعی در آنها بیشتر میشود.
پیشنهادات کلی
راهاندازی گشتهای ویژه در مناطق جرم خیز.
استقرار ایستگاههای پلیسی ثابت در مناطق جرم خیز.
برخورد جدی و قانونی با طرفین درگیر، خصوصاً در نزاعهای دستهجمعی و چاقوکشی.
حضور فیزیکی عوامل گشتی و پلیس در مکانهای تفریحی و رفاهی شلوغ سطح بخش.
آموزش همگانی در خصوص نحوه ایجاد ارتباط سازنده و کنترل پرخاشگری و رعایت حقوق دیگران و مشاوره قضایی توسط صدا سیما و رسانههای عمومی.
حمایــت مراجع قضایـــی از پلیس در جهت حفـظ اقتدار پلیس در جامــــعه.
نصب و راهاندازی دوربینهای مداربسته و کنترل اراذل اوباش.
راهکارهای دینی
گام اول: بایستی تفسیری از آموزههای انسانساز قرآن ارائه شود که علاوه بر جامعیت و فراگیری، ناظر بر مفاهیم عمده «خشونت پرهیزی و حقوق و تکالیف متقابل افراد جامعه در مقابل یکدیگر» نیز باشد.
گام دوم: بایستی، بر اساس یک راهبرد مشخص و زمانبندیشده، تمام رسانههای موجود بسیج شوند تا در راستای نهادینهسازی مفاهیم فوقالذکر تلاش ورزیده، با شناخت درست از ذوق و سلیقه مخاطب، در سطوح مختلف، برنامههای منسجم و منظم تهیه و تولید نموده، به نشر برسانند. در این میان، نقش رسانههای شنیداری دیداری، فوقالعاده حایز اهمیت است.
رسانههای عمومی
رسانههای عمومی، بهویژه تلویزیون و رادیو میتوانند تأثیر بسیار شگرف و تعیینکنندهای در سمت و سودهی افکار و رفتارهای مردم داشته باشند؛ بیشتر به این دلیل که تقریباً همه مردم از پیر تا میانسال، جوان، نوجوان و کودک، به آن دسترسی دارند و از آن استفاده میکنند.
البته تأثیر آنهم بر مخاطبش بیش از تأثیر نوشتهها و منابع و راههای دیگر است. برای کاهش خشونت خانوادگی و اجتماعی میتوان از این رسانهها خوب استفاده کرد. برنامههای مختلف و متنوعی میتواند مسأله خشونت خانوادگی و اجتماعی را در رسانهها زیرپوشش قرار دهد. منبع: مهر- پایگاه خبری نیروی انتظامی