توهین – گزارش یک پرونده و رأی صادر شده پیرامون آن
توهین – گزارش یک پرونده و رأی صادر شده پیرامون آن
از حربههای مختلفی که جهت محدودیتهای گوناگون بر قانون اساسی در کشور ما فراوان استفاده میشود، شکایات افراد، نهادها و سازمانهای دولتی و غیر آن از اشخاص و جراید بهعنوان توهین، نشر اکاذیب، تشویش اذهان عمومی و مانند آنهاست، برخی از دادگاهها نیز با دست و دلبازی فراوان تحت همین عناوین اشخاص را محکوم کرده و مجازات میکنند که هرچند نمیتوان در همه موارد این محکومیتها را خلاف قانون دانست اما در بسیاری از حالات اعلام محکومیتها به دلیل ناآشنایی برخی از مراجع قضایی به حدود و ثغور کلمات و دلبستگی بیدلیل آنها به تفاسیر موسع است که اصولاً در حقوق جزا جایز نیست و اگر مراجع عالی چون دادگاههای تجدیدنظر و دیوانعالی کشور به کنترل این آرا نمیپرداختند معلوم نبود سرنوشت افراد چه میشد!
من چون شخصاً و چند سال پیش دریکی از همین دادگاههای معتقد به تفسیر موسع و بیعلاقه به شناخت حدود کلمات حقوق جزا محاکمه و محکوم شدم اینکه ایامی چند بر این محکومیت گذشته است صرفاً نه بهعنوان گله یا شکایت که در این موضع بدان اعتقادی ندارم بلکه فقط منباب یک بحث حقوقی دقیق به شرح ماجرا و استنباط دادگاه و آرای دادگاههای بدوی، تجدیدنظر و دیوانعالی کشور میپردازم که این حکایت واقعی نمونهای باشد برای باز کردن این مسایل که اولاً نقش تعابیر و تفاسیر مهجور را نشان داده باشم، ثانیاً بخصوص بر این نکته پافشاری کنم که نباید به هر شکل و طریقی دادگاههای جزایی بخصوص از اصول و قواعدی که مورد حمایت دیدگاههای گوناگون حقوقدانان و طرفداران آزادیهای اساسی ملت است عدول کنند و ثالثاً اشارهکنم که هرچند دادگاهها در استنباط از متون قانونی آزادی دارند اما این آزادی مطلق نیست و استنباطات باید بر اساس مبانی علم حقوق، قواعد این علم و تفسیرهای منطبق با آن باشد و اگر چنین نباشد و هر دادگاهی به میل و سلیقه خود قانون را تفسیر کند به فرض که در یک یا چند مورد گرد فراموشی زمانبر رفتار قاضی بنشیند و یا به هر شکل پرونده از جریان خارج شود و افراد راه خود گیرند و یادی ازآنچه گذشته نکنند اما تجمع اینگونه بیدقتیها موجب تخریب تمدن قضایی کشور میگردد که نتایج این نحوه عملکردها را تاریخ بهکرات نشان داده است.
وقتی در جامعهای عدالت به معنای دقیق آن دستخوش تخطی و تهاجم گردد آنگاه است که نه نان در سفره مردم راضیکننده است و نه آب در کاسه ایشان. گرسنگان و تشنگان عدالت همیشه و بیشتر در جستجوی رفع این گرسنگی و تشنگی بودهاند که خود منشا تحولات و تکامل جوامع بوده است. هرچند دیدگاههای ناتوان از درک این مطلب مساله را جدی نهانگارند و با آن از سر تفنن برخورد کنند.
خلاصه پرونده
دریکی از روزهای سال… به دنبال برگ احضاریهای از شعبه… دادگاه عمومی تهران بهعنوان وکیل شاکی در رأس ساعت مقرر در دادگاه حاضر شدم. البته موکل شکایت خود را قبلاً مسترد کرده و اعلام استرداد شکایت منظور نظر بود. در راهروی دادگاه با دو نفر از متهمان پرونده صحبت کردم که از خبر استرداد شکایت بسیار خوشحال شدند و ضمناً از اقدامات خود برای جلب رضایت شاکی نیز صحبت کردند. رأس ساعت ۳۰: ۸ صبح که در برگ احضاریه قیدشده بود وارد دادگاه شدم. چون قاضی پرونده را نمیشناختم به نظرم آمد مرد موقر میانسالی که پشت یکی از میزها نشسته باید قاضی باشد که به او مراجعه کردم، متهمان نیز در کنار من بودند. مختصر راجع به پرونده و استرداد شکایت صحبت شد اما ایشان اظهار داشتند که قاضی پرونده هنوز نیامدهاند و باید منتظر بمانیم. ما هم از اتاق بیرون آمدیم، ساعت ۱۵: ۹ قاضی پرونده آمدند که بعد از چند لحظه در زدیم و وارد شدیم. هنوز شروع به صحبت نکرده بودم که ایشان گفتند بیرون باشید صدایتان میکنم. چون حدود ۵۰ دقیقه از وقت موعود گذشته بود و من قرار دیگری دریکی دیگر از دادگاهها برای ساعت ۱۰ داشتم و اینکه میدانستم پرونده ما بیشتر از چند دقیقه وقت قاضی را نخواهد گرفت سؤال کردم تصور میکنید چه مدت باید بیرون باشیم؟ که ایشان درحالیکه به من نگاه نمیکردند و رویشان بهسوی قاضی دیگر بود و روی صندلی چرخدار خود میچرخیدند با لحن تندی گفتند: «به تو میگم بیرون باش». به نظرم ادای این جمله آنهم درحالیکه هر دو متهم کنار من بودند و یکلحظه مقایسه خود با قاضی که او را لااقل ۱۵ سال کوچکتر از خود میدانستم نوعی توهین و یا لااقل بیاحترامی نسبت به یک وکیل دادگستری آمد. بدین لحاظ گفتم که این نحوه برخورد با یک وکیل دادگستری مؤدبانه نیست، لطفاً مؤدبتر صحبت کنید. آقای قاضی با ناراحتی پرسید میخواهید بگویید من بیادب هستم؟ گفتم خیر. فقط گفتم این نحوه برخورد در این شرایط مؤدبانه نیست. ایشان اظهار داشتند که از شما بهعنوان توهین شکایت میکنم. من هم تأکید کردم که اگر این جمله را توهین تلقی میکنید حتماً شکایت کنید. بعد هم با متهمان بیرون آمدم و چند دقیقه بعد که البته زیاد هم طول نکشید قاضی مجدداً ما را خواستند و رسیدگی کردند و صورتجلسه را امضا کردم.
حین خروج از دادگاه ایشان مجدداً به من گفتند شما به من توهین کردید که یادآوری کردم که آنچه گفتم توهین نیست و اگر شما این جمله را توهین تلقی میکنید پوزش میخواهم و تأکید کردم که چنانچه مایل به شکایت هستند، شکایت کنند چون جمله ادا شده را توهین نمیدانم هرچند ممکن است بهعکس ادای جملات ایشان که مرا «تو» خطاب کردند بیآنکه سابقه دوستی و مودتی در بین باشد میتواند در قالب توهین جای گیرد.
چند هفته بعد آقای مدیر دفتر شعبه دیگری از دادگاههای همان مجتمع تلفنی خواستند که به دادگاه مراجعه کنم. در مراجعه قاضی دادگاه با برخوردی مناسب عنوان کردند که قاضی شعبه… از شما بهعنوان توهین شکایت کرده و تلفنی از ایشان خواستند که به شعبه مراجعه کنند. قبل از مراجعه به این شعبه یکی از دوستان و وکلای باسابقه دادگستری که سابقه دوستی طولانی با من دارد در راهروی دادگستری مرا دید و با سؤال از من که آنجا چه میکنم واقعه را نقل کردم که ایشان اصرار کردند همراه من به دادگاه بیایند. چون وکالتنامه از من نداشتند خواهش کردم که نیازی نیست؛ اما ایشان به این عنوان که نه بهعنوان وکیل بلکه دوستی در کنار دوست دیگر به دادگاه خواهند آمد که البته آمدند ولی با مخالفت رئیس دادگاه مواجه شدند و بهناچار بیرون رفتند. به نظرم ایراد به حضور فرد دیگری که وکالتنامه نداشت درست بود اما به باور من نحوه برخورد و بیان ایشان با یک وکیل باسابقه و شناختهشده چندان مطلوب به نظر نرسید. بههرحال قاضی شاکی به دادگاه آمدند و آنگاه دادگاه از من توضیح خواستند و من ماجرا را به شرحی که در خلاصه پرونده اشاره کردم بیان کردم و توضیحات کافی دادم. آقای قاضی شاکی پس از توضیحان من آن را قانعکننده دانستند و اعلام انصراف از شکایت خود کردند و از دادگاه خارج شدند و من هم بدین تصور که ماجرا خاتمه پیداکرده از قاضی رسیدگیکننده درحالیکه ایشان بهظاهر اظهارمحبت و دوستی کردند خداحافظی کردم.
حدود یک ماه بعد مجدداً آقای مدیر دفتر شعبه تلفن کردند که به دادگاه مراجعه کنم.
در مراجعه به دفتر دادگاه ایشان حکم صادر شده را به من ابلاغ کردند. خواند حکم نگرانم نکرد اما برایم تعجبآور بود و درعینحال ملالآور زیرا باوجود برخورد مناسب قاضی رسیدگیکننده و انصراف قاضی شاکی، صدور حکم مبنی بر محکومیت ۵۰ ضربه شلاق غیرمنتظر مینمود.
متن حکم به شرح زیر است:
رای دادگاه
در خصوص اتهام آقای رضا نوربها فرزند غلامحسین، شغل وکیل دادگستری و استاد دانشگاه بدون پیشینه محکومیت کیفری دایر بر توهین و اهانت نسبت به شاکی خصوصی آقای… دادرس شعبه… دادگاه عمومی مجتمع قضایی ویژه تهران، با علم و اطلاع به داشتن سمت قضایی وی بهموجب استعمال کلمات (شما بیادب هستید) بهصورت بلند و در داخل اتاق دادگاه در حضور اربابرجوع، با توجه به مجموع محتویات پرونده، تحقیقات و بررسیهای بهعملآمده ملاحظه شکایت بدوی شاکی خصوصی به شرح منعکس و مندرج در پرونده اظهارات و اقاریر صریح، بلاشبهه و بلاشائبه در تقبل و پذیرش اتهام انتسابی معنونه به شرح صورتجلسه تنظیمی دادگاه ملاحظه شهادت احد از شهود عینی حاضر و ناظر بر صحنه پرخاش و اهانت ابرازی از ناحیه متهم (جناب آقای… دادرس محترم دیگر شاغل در شعبه… مرقوم) عدم ارائه هرگونه دفاعیه مؤثر و موجه از ناحیه متهم با توجه به اشتغال وی در کسوت وکالت و غیرموثر بودن اظهارات ابرازی از ناحیه وی در محضر دادگاه و با عنایت به ویژگی خاص موضوع از حیث اشتغال متهم در کسوت وکالت و نیز تصدی سمت علمی دانشگاهی که مبین قبح مشدده بزه ارتکابی از ناحیه وی و در نوع برخورد با مرجع قضایی میباشد و دیگر قرائن، شواهد و امارات موجود، بزهکاری مشارالیه محرز و مسلم تشخیص و صرفنظر از گذشت شاکی خصوصی مبنی بر انصراف از شکایت خویش که صرفاً از حیث جنبه خصوصی میباشد و توجهاً به رای شماره ۱۲ مورخ ۲/۳/۱۳۶۴ هیات عمومی دیوانعالی کشور، به لحاظ اینکه مشارالیه در محکمه به مقام قضایی در حال انجاموظیفه اهانت کرده و به لحاظ حفظ و صیانت جایگاه خطیر و عظیم قضا و حفظ شئونات قضات در دستگاه قضایی و اینکه قانونگزار نیز به جهت حفظ نظم عمومی و سیاست اداری کشور انصراف از شکایت شاکی خصوصی را موقوف ندانسته لذا با استناد به ماده ۸۷ قانون تعزیرات دادگاه متهم را به تحمل ۵۰ ضربه شلاق تعزیری محکوم میکند.
رای صادر شده حضوری و پس از جری تشریفات قانونی و ظرف ۲۰ روز پس از ابلاغ مستنداً به شماره ۵ بخش الف ماده ۱۹ قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب قابل تجدیدنظر در محاکم تجدیدنظرخواهی استان تهران میباشد. رئیس شعبه… دادگاه عمومی تهران، مجتمع قضایی ویژه با مطالعه این رای به نظر چند نکته اساسی قابلذکر است.
۱. اولاً مطلقاً اقراری بر ادای جمله «شما بیادب هستید» در پرونده وجود نداشت و قاضی محترم ذهنیت خود را منعکس کردهاند. اقرار من بر این مطلب بود که «رفتار شما با من مؤدبانه نیست و با شرایطی که وجود دارد به من بیادبی شده است» و لذا این دو جمله ازنظر مفهوم با یکدیگر متفاوتاند.
۲. عدم ارائه هرگونه دفاعیه مؤثر که دادگاه بدان استناد کرده و متأسفانه برخی از دادگاهها با این جمله ساده سعی میکنند حقانیت رای خود را به رخ بکشند نیز جالبتوجه است. چه دفاعی مؤثرتر ازآنچه اینجانب در دادگاه و بعداً در دادگاه تجدیدنظر عنوان کردم و نهایتاً هم در دیوانعالی کشور به این پرونده و این مدافعات رسیدگی شد و مؤثر بودن آن نیز مورد تائید قرار گرفت.
۳. جالبترین نکته در رای دادگاه این است که دادگاهها اصولاً در برخورد با چنین پروندههایی با توجه به شخصیت خاص متهم از کیفیات مخففه استفاده میکنند لیکن اشتغال به کسوت وکالت و نیز سمت دانشگاهی بهزعم دادگاه نهتنها از کیفیت مخففه نبوده بلکه از علل تشدیدکننده محسوب شده است.
۴. دادگاه به لحاظ حفظ صیانت جایگاه خطیر و عظیم قضا و اهانت به این مقام رای به محکومیت صادر کرده ولی در مقام صدور رای نهتنها توجه نداشته که این نحوه عملکرد بدون توجه به قانون نهتنها به صیانت جایگاه خطیر و عظیم قضا منجر نخواهد شد که بهعکس این جایگاه را به دلیل این بیتوجهی دستخوش عدم صیانت خواهد کرد.
۵. بالاخره دادگاه علیرغم انصراف شاکی از شکایت خود بیآنکه کیفیات مخففهای را (حتی بهرغم ارتکاب جرم که بدان اعتقادی نداشتم)، رعایت کند حکم بر محکومیت ۵۰ ضربه شلاق در مورد فردی میدهد که سالها در کسوت وکالت و مدرسی دانشگاه بهطور مدام بحث از عدالت و قانون کرده است و خود نیز از کسانی بوده که به صیانت از قانون و عدالت پایبند بوده است.
اما خارج از این مسایل که دادگاههای کیفری بخصوص باید بدانها توجه کنند نکته اساسی عدم توجه و دقت دادگاه به حدود و ثغور توهین و شرایط آن بوده است لذا در مرحله تجدیدنظرخواهی همکار و دوست فرزانه من دکتر جلیلزاده خویی لایحهای تهیه کردند که با حذف قسمتهایی از آنکه متضمن ابراز محبت در مورد من است بقیه را عیناً نقل کنم:
ریاست محترم دادگاه تجدیدنظر استان تهران
احتراماً با تقدیم وکالتنامه موکل نسبت به دادنامه غیرعادلانه شماره… مورخ… شعبه… دادگاه عمومی تهران موضوع پرونده کلاسه… به جهات و دلایل زیر معترض بوده تقاضای رسیدگی و فسخ آن را دارم. قبل از ورود به ماهیت امر لازم میدانم نظر آن دادگاه محترم را به این مساله معطوف بدارم که این لایحه نه در مقام دفاع از موکل (که معتقدم جرمی واقع نشده تا دفاعی لازم باشد) بلکه به خاطر حفظ قانون و قانونمندی و صیانت جامعه و تضمین امنیت قضایی تقدیم مینمایم و امید آن دارم موردتوجه قضات محترم قرار گیرد. مقدمتاً لازم میدانم تأسف عمیق خود را از اینکه برخی از دادگاههای ما متأسفانه بهجای تأمل و تعمق در مسایل قضایی، دستخوش عواطف و احساسات خود میشوند ابراز بدارم و باز تأسف خود را در این پرونده از اینکه تعصب همکاری و دوستی بر قانونمندی چیره شده و نتیجتاً بر اثر رسیدگی عجولانه و نابهنگام و شتابزده و بدون رعایت تشریفات آیین دادرسی کیفری چنین رای ظالمانهای صادرشده ابراز دارم و تنها امیدوارم که قضات محترم تجدیدنظر با مطالعه محتویات پرونده و مدافعات معروضه به حقیقت آنچنانکه هست وقوف یابند برای روشن شدن مطلب عین ماجرا بدون کموکاست از زبان موکل نقل میشود.
در تاریخ… برای رسیدگی به پروندهای در ساعت ۳۰/۸ صبح در شعبه… دادگاه عمومی ویژه تعیینشده بود در رأس موعد مقرر در دادگاه بهعنوان وکیل شاکی حاضر شدم دو نفر از متهمین پرونده نیز حاضر بودند و چون شاکی رضایت خود را اعلام کرده بود اینجانب با اجازه به دادگاه وارد شدم و با قاضی محترمی که بعداً ایشان را به نام آقای… شناختم اعلام حضور کردم ایشان عنوان کردند که پرونده نزد قاضی دیگر مطرح است و باید منتظر بمانم تا ایشان بیایند اینجانب با دو نفر از متهمین از اتاق خارج شدم ساعت ۵۰/۸ دقیقه قاضی رسیدگیکننده به پرونده آمدند پس از چند دقیقه در زدم و بهاتفاق متهمان وارد شدیم من به ایشان یادآوری کردم که برای اعلام حضور واردشدهام ایشان بدون اینکه به من نگاه کند اظهار داشتند بیرون باشید چون با تشکیل دادگاههای عمومی و تراکم پروندهها و سابقهای که در حال حاضر داشتم نمیدانستم چه مدت باید بیرون بمانم و چند قرار دیگر داشتم مؤدبانه از قاضی محترم سؤال کردم چه مدت باید بیرون باشیم؟ ایشان با پرخاش و همانطور که رویشان بهطرف دیگر بود با صدای بلند گفتند: «به تو میگم برو بیرون.» من بهعنوان یک وکیل که بیستوچهار سال سابقه وکالت دارد و هرگز با هیچ دادگاهی برخوردی نداشته و همیشه شأن دادگاهها را رعایت کرده در مقابل دو نفر متهمین از این برخورد تند ناراحت شدم و به قاضی محترم تذکر دادم لطفاً مودب صحبت کنید و بعد که یکی دو جمله دیگر صحبت شد و من مجدداً اظهار داشتم شما نسبت به من با این نحو برخورد نموده و ادب را رعایت نکردهاید (و اکنون نیز معتقدم که در اسلام یک قاضی نباید به فردی اگر حتی متهم نیز باشد چنین برخوردی داشته باشد) ایشان از سؤال من که چه مدت بیرون بمانم ناراحت شده بودند! دلیل سؤال خود را عنوان کردم بعد اعلام شد که ایشان از اینجانب بهعنوان توهین شکایت کردهاند چند روز بعد تلفنی از دفتر شعبه… از من خواسته شد که به شعبه بروم روز بعد رفتم. بلافاصله قاضی محترم شاکی را خواسته و من نیز عین ماجرا را عنوان کردم و علیرغم اینکه جمله خود را مطلقاً توهین نمیدانستم از ایشان به دلیل احترام به شأن قضا با این عبارت که اگر جمله من مکدرتان کرده عذرخواهی میکنم، عذرخواهی کردم و ایشان نیز در همان جلسه رضایت خود را اعلام داشتند. بعد از مدتی مجدداً تلفنی به من اعلام شد که برای ملاحظه رای به دادگاه مراجعه کنم. بلافاصله به دفتر دادگاه مراجعه کردم و دادنامه را در تاریخ… ملاحظه
نمودم.
مطالب فوق بیکموکاست همان است که موکل بیان داشته واقعه به شرحی است که اتفاق افتاده است. بسیار جای تعجب و تأسف است که دادگاه محترم شعبه… عمومی تهران با صدور رای خلاف قانون حیثیت و اعتبار بیستوچهارساله موکل را به یکباره از بین برده است. رای صادر شده از جهات قانونی در جایگاه رفیع آموزش عالی به اتهامی که اصولاً وجود ندارد محکوم کرد. دادگاه به پرخاش و اهانت از سوی موکل و به شهادت عینی جناب آقای… اشارهکرده است و عمل را با ماده ۸۷ قانون تعزیرات تطبیق داده و جالب اینکه موقعیت شغلی و دانشگاهی موکل را از کیفیات مشدده دانسته است چنین مسالهای از ابداعات دادگاه صادرکننده حکم است.
علیالاصول دادگاهها شخصیت و سوابق فرد را در جهت اعمال کیفیات مخففه موردتوجه قرار میدهند عجبا شعبه… دادگاه عمومی تهران در جهت عکس اقدام فرموده است. بههرحال بر رای دادگاه ایرادات زیر وارد است:
۱. موکل همانطور که در دادگاه بیان داشته است بههیچوجه جمله «شما بیادب هستید» که در رای دادگاه نیز آمده مطلقاً به کار نبرده است زیرا موکل سالهاست بهعنوان استاد حقوق جزاء در دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی به تدریس اشتغال دارد بهخوبی تبعات کلمات و مفاهیم جملهها را میداند حتی جناب آقای… بهعنوان شاهد و ناظر مباحثات بودند و میدانند که موکل چنین جملهای را به کار نبرده است. موکل در دادگاه… از جناب آقای… سؤال میکند که آیا من چنین جملهای گفتهام ایشان جواب دادهاند یک چنین چیزهایی که مطلقاً مشخص نمیکند ایشان چه شهادتی دادهاند درحالیکه دادگاه رسیدگیکننده میبایستی صراحتاً از ایشان میخواستند که عین جملهای را که موکل در دادگاه ادا کرده است را تکرار کنند. چه شهادت ایشان در این مورد میتواند مؤثر باشد از طرفی در دادگاه دو نفر دیگر نیز حضور داشتند که دادگاه از آنها بهعنوان اربابرجوع یادکرده درحالیکه این دو نفر متهمانی بودند که در حضور آنها به موکل با لفظ «به تو میگم برو بیرون» برخورد شده که موجب تذکر موکل گردیده است. حاضرین عبارت بودند از آقایان… و… که هر دو شاهد بر نحوه برخورد و همچنین تذکر موکل اینجانب بودند. اگر شعبه… دادگاه عمومی تهران بهراستی دنبال کشف واقعیت بود چرا از این دو نفر تحقیق نکرده است و شتابزده مبادرت به صدور رای غیرعادلانه نموده است. جالبتوجه آنکه بعد از تذکر موکل، جناب آقای… دادرس محترم شاکی پرونده تشکیل جلسه داده و رای خود را نیز صادر فرموده است و پرونده کلاسه… شعبه… دادگاه عمومی تهران حاکی از این امر بوده و دادنامه شماره… مورخ… نیز صادرشده است.
۲. استنباط دادگاه از ماده ۸۲ قانون تعزیرات چه از نظر مفهوم و چه منطوق این ماده با آنچه واقعشده کاملاً اشتباه است زیرا در ماده ۸۷ توهین عنوانشده اما مصادیق توهین در ماده ۸۶ قانون سابق تعزیرات عنوان گردیده طبق ماده ۸۶ «توهین به افراد از قبیل فحاشی و استعمال الفاظ رکیک موجب مجازات است» در ماده ۸۷ همین توهین به دلیل سمت اشخاص از نظر مجازات تشدید شده لذا برای استنباط از مفهوم توهین باید به ماده ۸۶ مراجعه کرد. در ماده ۸۶ توهین را از قبیل فحاشی و استعمال الفاظ رکیک میداند یعنی یا باید توهین از زمره فحاشی و الفاظ رکیک باشد و یا همسنگ با آنها. در فرهنگ لغت فحش به معنای از حد درگذشتن در بدی، دشنام و ناسزا آمده (فرهنگ معین)
رکیک نیز به معنای فرومایه، حقیر و بیغیرت و در مورد مرد ناکس سست رای و ضعیفالعقل به کار میرود (فرهنگ معین). اینک بهراستی وجدان هیات محترم تجدیدنظر را به یاری میخواهم و این پرسش را مطرح میکنم که آیا در مقابل جمله «به تو میگم برو بیرون» به یک نفر وکیل دادگستری و استاد دانشگاه با بیستوچهار سال سابقه کار که حداقل ۲۰ سال از مخاطب خود بزرگتر است جمله «مؤدبتر صحبت کنید» همسنگ فحاشی و استعمال کلمات رکیک است؟ واقعاً شعبه… دادگاه عمومی تهران چگونه از این جمله توهین را استنباط کرده است و اگر حتی فراتر برویم و عین جمله دادگاه را نیز که «شما بیادب هستید» به کار بریم (بهطورقطع چنین جملهای در مورد شاکی محترم به کار نرفته است) باز این جمله نمیتواند برابر فحاشی و یا جمله رکیک باشد. اگر در قوانین جزایی قضات اینچنین کلمات را تفسیر موسع کنند پس قاعده تفسیر مضیق قوانین جزایی چه معنی دارد؟ بههرحال همانطور که معروض افتاد مطلقاً جملههای بهکاررفته جنبه توهین ندارد موکل را در این مورد مستحق چنین مجازات سنگینی
نمیدانم.
۳. میدانیم در چنین جرایمی سوءنیت شرط عمده است که حتماً باید احراز گردد. شعبه… دادگاه عمومی تهران متأسفانه علیرغم اینکه جملههای ادا شده مطلقاً جرم نیست و با جرم نبودن عمل و با جرم ندانستن آن قصد مجرمانه بهطورکلی منقضی است مبادرت به صدور رای محکومیت موکل نموده است.
۴. علیرغم همه این مسایل تعجبآور است که دادگاه صادرکننده حکم باوجود رضایت شاکی محترم و به فرض اینکه به جنبه عمومی جرم نظر داشته نهتنها رضایت را بهعنوان کیفیات مخففه محسوب نداشته است بلکه سوابق دانشگاهی و وکالتی موکل را در مدت طولانی که همیشه دلالت بر احترام به قضات دادگستری داشته و بسیاری قضات از شاگردان ایشان هستند بهعنوان کیفیات مشدده منظور فرموده این استدلال عجیب را نیز در رای خود لحاظ کرده است بهراستی اظهارات بیشائبه موکل (بهزعم دادگاه) چگونه میتواند موجب تشدید موقعیت
شود؟
دادگاهها حتی در مورد افراد شرور و بدسابقه کیفیات مخففه را رعایت میکنند اما شعبه… دادگاه عمومی تهران درست برعکس عمل کرده است!
با توجه بهمراتب فوق نظر به اینکه: ۱. جملهای که از طرف موکل ادا شده با آنچه در رای آمده تطبیق نمیکند صرفاً در مقابل نحوه برخورد تند قاضی محترم و جملهای که ایشان ادا کردند بدین شرح عنوان نموده است که «لطفاً مؤدبتر صحبت کنید» و بعد نیز گفته است که نحوه برخورد با توجه به شرایط شغلی موکل که وکیل دادگستری است و در مقابل دو نفر از متهمان حاضر در جلسه دادگاه مؤدبانه نبوده است.
۲. اصولاً جملههای فوق خارج از موضوع توهین مندرج در مواد ۸۶ و ۸۷ قانون تعزیرات میباشد و مطلقاً دلالت بر فحاشی و استعمال الفاظ رکیک و مشابه آنها ندارد.
۳. شعبه… دادگاه عمومی ویژه، تحقیق دقیقی از شاهد قضیه و دو نفر از کسانی که برای محاکمه حاضر بودهاند انجام نداده.
۴. دادگاه صادرکننده حکم تفسیر قوانین جزایی را که باید مضیق و محدود باشد و از بدیهیات حقوق جزاست رعایت نکرده.
۵. دادگاه متأسفانه به تفسیر موسع در محکومیت که مطلقاً با قواعد جزا منطبق نیست متوسل شده.
۶. دادگاه به عنصر سوءنیت که از ارکان متشکله جرایم محسوب میشود به فرض وقوع جرم مطلقاً توجهی نکرده است.
۷. دادگاه سوابق و پیشینه موکل را که علیالاصول همه حکایت از حرمت به قوانین و صیانت از آن دارد نهتنها توجهی نکرده در نهایت شگفتی سابقه خدمت ایشان را در دانشگاه و در امر وکالت از علل مشدده محسوب نموده و برخلاف صریح قانون تصمیم گرفته است.
ریاست محترم دادگاه تجدیدنظر و مستشاران معظم بدون شک رای دادگاه بدوی برای قاطبه وکلای دادگستری زنگ خطری است از همه مهمتر دارای آثار و تبعات چندی است صدور اینچنین آرا در واقع ایجاد و تحمیل نوعی اختناق در قلمرو امر وکالت است اگر در عالم خیال یکی از قضات محترم بخواهد یکی از اصحاب دعوی را تحقیر کند آیا مخاطب قادر خواهد بود در مقام اعتراض تذکری بدهد؟ شأن قضا و جایگاه والای آن بر کسی پوشیده نیست بالاخص وکلای دادگستری و اساتید دانشگاه بر این امر خطیر اذعان دارند چگونه میتوان تصور کرد استاد دانشگاه در امر وکالت مرتکب چنین خطایی بشود من ایماندارم بر اثر کثرت امور و مراجعات مکرر اربابرجوع دادرس محترم شعبه… دادگاه عمومی تهران در شنیدن تذکار موکل دچار اشتباه شدهاند و ریاست محترم شعبه… دادگاه عمومی تهران نیز به همین دلیل در صدور رای مرتکب اشتباه دیگری گردیدهاند و یقیناً هیات محترم دادگاه تجدیدنظر استان با بصیرت کامل و به اتکای تجربیات ارزنده خود با فسخ دادنامه و صدور حکم برائت موکل این اشتباهات را جبران خواهند فرمود. اینجانب به خاطر اجرای عدالت و حفظ حرمت و حیثیت علمی موکل استدعای اجابت آن را از محضر قضات دانشمند
دارم. ادامه در صفحه بعد