توطئه خونین 
یک مرد برای تصاحب
 دخترخاله ی شوهردار


دسته: رویداد و حوادث
بدون دیدگاه
یکشنبه - ۳ مرداد ۱۳۹۵


توطئه خونین 
یک مرد برای تصاحب
 دخترخاله ی شوهردار


کارشناسان بررسی می کنند

توطئه خونین 
یک مرد برای تصاحب
 دخترخاله ی شوهردار

دنیای حقوق: راز جنایت سمند سوخته در جاده ورامین با اعتراف پسرخاله عاشق پیشه بر ملا شد. ساعت 03:00 بامداد مورخه 16/04/1395 وقوع یک فقره آتش سوزی خودرو سواری سمند سواری در جاده ورامین به مرکز امدادی 125 اعلام شد.
با حضور مأمورین آتش نشانی در محل اعلام شده در کمربندی دوم تهران (جاده ورامین – پل فیروزآباد) و انجام عملیات اطفای حریق، مأمورین آتش نشانی در بررسی داخلِ سمند سوخته شده با جسد فردی بر روی صندلی شاگرد راننده مواجه شدند که بلافاصله موضوع از طریق مرکز فوریتهای پلیسی 110 به کلانتری 211 قلعه نو اعلام گردید.
پرونده در اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ :
با حضور مأمورین کلانتری 211 قلعه نو در محل کشفِ جسد سوخته شده و تأیید خبر اولیه، موضوع به پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام و بلافاصله کارآگاهان بررسی صحنه جرم اداره دهم و عوامل تشخیص هویت پلیس آگاهی در محل حاضر شدند؛ در همان بررسیهای اولیه بر روی جسد آثار اصابت ضربات جسم تیز شبیه به چاقو بر روی بدن متوفی شناسایی شد. 
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع “قتل عمـد” و به دستور رئیس شعبه 103 دادگاه عمومی و انقلاب کهریزک، پرونده در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. 
 شناسایی هویت مقتول :
با آغاز تحقیقات بر روی جسد ناشناس، کارآگاهان با شناسایی ارکان هویتی خودرو سمند، اقدام به شناسایی مالک آن بنام “پژمان. م” (متولد 1347) کرده و در تماس با خانواده پژمان و حضور برادر وی در اداره دهم پلیس آگاهی موفق به شناسایی هویت متوفی (پژمان. م) شدند.

برادر مقتول که از طریق گردنبند فلزی روی گردنِ مقتول موفق به شناسایی جسد برادرش شده بود، در اظهارات اولیه به کارآگاهان عنوان کرد که برادرش در منطقه فلکه سوم تهرانپارس زندگی می‌‌کرده و دارای همسر و دو دختر 10 و 12 ساله است. 
 اظهارات همسر مقتول :
با آغاز تحقیقات و حضور همسر مقتول در اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ، وی در اظهاراتش به کارآگاهان عنوان داشت:
” در مورخه 15/04/1395، به‌همراه همسر و بچه‌ها به منزل پدرم برای صرف شام رفته بودیم و پس از صرف شام، بهمن از خانه خارج شد. ساعت 22:30 بهمن با من تماس گرفت؛ از او خواستم تا به دنبال من و بچه‌ها بیاید تا به خانه بازگردیم اما او با طرح بهانه خستگی پیشنهاد داد که من و بچه‌ها، شب را منزل پدرم بمانم و من نیز به ناچار قبول کردم؛ پس از آن نیز دیگر اطلاعی از بهمن نداشتم تا اینکه پلیس با من تماس گرفت “.
شناسایی یک دستگاه خودرو پژو 207 در پارکینگ منزل مقتول :
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ با حضور در محل سکونت مقتول در یک ساختمان دو طبقه، در پارکینگ ساختمان با یک دستگاه خودرو پژو 207 روبرو شدند؛ ابتدا تصور بر آن بود که خودرو متعلق به همسایه طبقه اول است اما در ادامه مشخص شد که در ساعت 23:00 مورخه 15/04/1395 جوانی حدودا 30 ساله با یک دستگاه خودرو پژو 207 به منزل مقتول مراجعه و پس از قرار دادن خودرو 207 در محل پارکینگ متعلق به مقتول، با خودرو سمند سفید رنگ مقتول و بهمراه وی از ساختمان خارج شده است. *شناسایی پسرخاله همسرِ مقتول :
با توجه به اطلاعات بدست آمده، کارآگاهان در تحقیقات از اعضای خانواده مقتول اطلاع پیدا کردند که مقتول به‌مراه پسرخاله همسرش بنام “ناصر. ب” (متولد 1372) و به صورت مشارکتی در زمینه خرید و فروش خودرو فعالیت داشته و به تازگی اقدام به خرید یک دستگاه خودرو پژو 207 (خودرو کشف شده در پارکینگ منزل مقتول) کرده‌اند. 
کارآگاهان به تحقیق از “ناصر. ب” پرداخته و او در اظهاراتش به کارآگاهان گفت :
“به خاطر نداشتن پارکینگ، پژو 207 تازه خریداری شده را به پارکینگ خانه پژمان (مقتول) بردم تا پس از پایان تعطیلات آخر هفته، اقدام به فروش آن کنیم؛ پس از گذاشتن ماشین در داخل پارکینگ، متوفی اصرار کرد که مرا تا منزل برساند و زمانیکه من اصرار او را برای اینکار دیدم، قبول کردم تا مرا به سه راه تهرانپارس برساند تا از آنجا خودم به خانه بروم و پس از آن دیگر اطلاعی از وی نداشتم تا اینکه در تماس با همسر مقتول متوجه موضوع شدم “.
 بررسی اظهارات همسر مقتول :
در ادامه رسیدگی به پرونده، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که مقتول و همسرش بنام “الهام” (متولد 1360) چندین سال است که با یکدیگر اختلاف داشته و این اختلاف به تازگی شدت پیدا کرده است؛ همچنین در بررسی اظهارات همسر مقتول مبنی بر حضور در خانه پدرش، کارآگاهان در تحقیقات خود اطلاع پیدا کردند که پدر و مادر الهام در مورخه 15/04/1395 در مسافرت خارج از تهران بوده‌اند !!!.
بررسی اظهارات ناصر. ب :
در ادامه تحقیقات، کارآگاهان با بررسی اظهارات “ناصر. ب” اطلاع پیدا کردند که پس از خارج شدن مقتول به همراه ناصر از پارکینگ خانه ی مقتول و بر خلاف ادعای ناصر که عنوان کرده بود مقتول وی را به سه راه تهرانپارس رسانده است، آنها به سمت منطقه حکیمیه رفته‌اند.
آغاز تحقیقات پلیسی از الهام و ناصر :
با توجه به اطلاعات جدید به‌دست آمده در طول رسیدگی به پرونده و محرز شدن کذب بودن اظهارات الهام و ناصر در خصوص شب جنایت، ضمن هماهنگی با مقام قضایی هر دو نفر آنها در مورخه 26/04/1395 دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شدند. 
در تحقیقات پلیسی، الهام به داشتن رابطه عاطفی با پسرخاله‌اش (ناصر) اعتراف کرد اما منکر هرگونه مشارکت و یا دخالتش در جنایت و مرگ همسرش (پژمان) شد؛ وی در قسمتی در اظهاراتش به کارآگاهان گفت “چندین بار ناصر از من درخواست ازدواج کرده بود اما من هر بار به او عنوان می‌‌کردم که من دارای همسر و دو فرزند هستم و این کار عملا امکان‌پذیر نیست؛ ناصر چندین بار عنوان کرده بود که باید مانع ازدواجمان را از میان بردارد و حتی یک بار نیز پیشنهاد داد که پژمان را با سم به قتل برسانیم که با او مخالفت کردم و به هیچ عنوان اطلاع ندارم که آیا او همسرم را کشته است یا نه ؟ ”.

با توجه به اعتراف الهام به داشتن رابطه عاطفی با ناصر، او نیز به داشتن این رابطه اعتراف اما در ادامه تحقیقات با تکرار صحبتهای اول مدعی شد که هیچ ارتباطی در مرگ پژمان نداشته است.
*اعتراف به جنایت سرانجام ناصر که تمامی دلایل و مدارک علمی و پلیسی بدست آمده در طول رسیدگی به پرونده مرگ پژمان نشان از مشارکت مستقیم در ارتکاب جنایت داشت، در مورخه 31/04/1395 لب به اعتراف گشود و عنوان داشت که پژمان توسط وی به قتل رسیده و مدعی شد که الهام هیچگونه ارتباطی در این ماجرا ندارد.

ناصر در اعترافاتش به کارآگاهان گفت : ” یک روز قبل از جنایت و طی تماس تلفنی با الهام متوجه درگیری شدید مابین الهام و همسرش شدم؛ بسیار عصبانی شدم و تصمیم گرفتم تا اینبار به هر شکل ممکن تصمیم گذشته خودم برای کشتن پژمان را، حتی به تنهایی هم که شده انجام دهم؛ ساعت 23:00 مورخه 15/04/1395 با اطلاع از این موضوع که الهام خانه اش را ترک کرده و به منزل پدرش رفته، به بهانه ی تحویل دادن پژو 207 به خانه مقتول رفتم؛ مقتول قصد داشت تا مرا به خانه مان برساند اما با طرح این موضوع که با یکی از دوستانم در شهرک حکیمیه قرار ملاقات دارم، از وی خواستم تا مرا به حکیمیه برساند؛ زمانی‌که به بهانه پیاده شدن از پژمان خواستم تا ماشین را نگهدارد، به محض توقف با چاقو به وی حمله ور شده و چندین ضربه به او زدم و او را به قتل رساندم؛ جسد مقتول را به روی صندلی شاگرد راننده منتقل کردم و بی هدف به راه افتادم؛ مسیر اتوبان امام علی [شمال به جنوب ] را ادامه دادم تا اینکه ناگهان خودم را ابتدای جاده ورامین دیدم؛ ابتدا قصد آتش زدن ماشین را نداشتم اما پس از چند متری که از ماشین دور شده بودم، تصمیم به آتش زدن ماشین گرفتم؛ با بنزین داخل صندوق عقب، صندلی راننده و شاگرد راننده را به آتش کشیده و به سرعت از محل دور شدم ”.
سرهنگ کارآگاه حمیـد مکرم، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت :
“با وجود اعتراف اولیه متهم اصلی پرونده به ارتکاب جنایت و طرح ادعای ایشان مبنی بر عدم دخالت همسر متوفی در مرگ همسرش، اما به واسطه محرز شدن کذب بودن اظهارات اولیه هر دو متهم و به جهت تکمیل تحقیقات پرونده، متهم اصلی پرونده با قرار بازداشت موقت و همسر متوفی با قرار قانونی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار داده شدند “.
منبع: رکنا
 نظریه کارشناسی:
نوراله امینی – روانشناس و مددکار اجتماعی
عشق به زن متاهل
چگونه می‌شود که یک جوان 23 ساله به یک زن 35 ساله متاهل با دو فرزند دلباخته می‌‌شود.
تجربه نشان داده است در اینگونه روابط خطای اول از جنس مونث می‌باشد (گاه عالمانه و گاه جاهلانه)
سوره الأحزاب آیه (33):
(یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً
ترجمه:
اى همسران پیامبر! شما همچون یکى از زنان معمولى نیستید اگر تقوى پیشه کنید، بنا بر این به گونه‏اى هوس‏انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید.
در آیه شریفه فوق خداوند از همسران پیامبر مکرم خواسته است تا از سخن گفتن هوس انگیز پرهیز نمایند و شکی نیست که اینگونه رفتارها نیازی مشترک برای همه انسانها می‌باشد تا بدان از شر شیطان نجات یابند)
بله- همان‌طور که سابقاً متذکر شدیم در اکثر موارد ایجاد رابطه عاطفی با متاهلین همیشه جنس مذکر علل عاشق شدن خود را برخورد نامتعارف جنس مونث ابراز کرده است.
بدیهی است اینگونه برخوردها با افراد کم سن و سال و یا افرادی که تجربه روابط عاطفی ندارند دارای شدت و نفوذ بیشتری است.
لازم به ذکر است اینگونه حوادث دلخراش در میان خانواده‌های مذهبی و یا حتی اگر شخص مونث مذهبی باشد به مراتب کمتر است تا خانواده‌هایی با تمایلات و علایق غربی
این نکته را نیز نباید فراموش کرد که روابط دوستی کنترل نشده در میان اعضای خانواده‌ها در همه حال می‌تواند تبدیل به روابطی متفاوت تر شوند؛ گاه دشمنی و گاه دلباختگی 
ضمن اینکه بیشتر افرادی که شریک خیانت می‌‌شوند معمولاً زمانی می‌‌پذیرند به نفر سوم رابطه یک زن و شوهر تبدیل شوند که همسر خیانتکار به آنها قول می‌‌دهد پیوند زناشویی اش را با شریک زندگی‌اش پایان دهد و با آن ازدواج کند.
حال اگر از خطای اول عبور کنیم و به خطای دوم برسیم باز هم می‌توان سایه جنس مونث را در اینجا مشاهده کنیم:
در اعترافات زن مقتول در این حادثه ذکر شده که قاتل چند بار نقشه قتل و همچنین وقایع بعد از آن را به همسر مقتول اعلام کرده اما سوال اینجاست که واکنش همسر مقتول نسبت به این درخواستهای شیطانی واکنشی بازدارنده بوده یا مشوق ؟

بر اساس نتایج پژوهشها در حوزه روانشناسی و مشاوره خانواده و تجربه تقریباً همه متخصصان در این حوزه متفقند که حتی اگر مرد خائن موفق شود زن خیانتکار را از زندگی مشترکش جدا کند، زندگی مشترک آنها شکست می‌‌خورد چون تب و تاب عاشقی که فروکش کند دیگر ارتباط برایشان جذابیتی ندارد و جالب است بدانید که بیشترین عمر آن کشش جنسی شدید، حدود 2 سال است. از همه اینها گذشته، گرچه هر دو خائن سعی می‌‌کنند خودشان را با بهانه‌های مختلف، از بار سنگین احساس گناه، خلاص کنند اما این چشم پوشی را درباره شریک خیانت شان ندارند و همیشه خاطرشان هست که آن دیگری یک بار قوانین اخلاقی، عرفی و شرعی مربوط به ازدواج را زیر پا گذاشته، پس چگونه می‌‌توانند مطمئن باشند که بار دیگر چنین نکند؟
در همین رابطه می‌خوانیم …
عوامل خیانت در زناشویی
در خیانت زن و شوهر بـه بـه همدیگر، تنها لذتـهای‌ زودگذر مطرح نیست بلکه فساد و مسمومیت روح‌ بیشتر موردنظر است که چگونه مردی با داشتن‌ همسر، و یا زنـی با داشتن‌ شوهر بدون مراعات اصول‌ انسانی‌ و شرعی و بدون ملاحظه کودکهای معصومی‌ که باید از پدر و مـادرشان درس عفت و نجابت و پاکی‌ و فـضیل را یـاد بگیرند، انحراف اخلاقی پیدا کرده و تمام تعهدات اخلاقی و اجتماعی و دینی‌ را زیر پا گذارده است؟
از آنجا که اصول اخلاقی و آداب نیک خانوادگی‌ در میان خانواده‌ها به خصوص در خانواده‌های غربی‌ و از آن بدتر غرب‌زده، رو بانحطاط گذارده است‌ چه بسیار در مطبوعات و سایر نوشته‌ها، آمارهای‌ وحشتناکی‌ در‌ مـورد خیانت زن و شوهر، به همدیگر می‌‌خوانیم که صددرصد حکایت از فقر اخلاقی در اینگونه جوامع ماشینی می‌‌نماید. آماری که یکی از مؤسسات آمارگیری آمریکا تهیه کرده حاکی از اینست که در میان 10000 نفر زن‌ و شوهر کمتر از 40 سال که مؤسسه روی آنها مطالعه داشته از هر دو نفر مـرد و از هـر 4 زن یکنفر یعنی نصف مردها و 4/1 زنها در زناشویی خود خیانت‌ کرده‌اند!
راستی اگر این آمار صحیح باشد و به‌دقت تهیه‌ شده باشد، دلیل بارزی بر سقوط مبانی اخلاقی و انحطاط اصول انسانی در جوامع غربی می‌‌باشد و به‌وضوح روشن می‌‌سازد که فـساد تـا چه اندازه‌ در میان‌ خانواده‌های‌ غربی رسوخ کرده است و بیدار باشی‌ است‌ برای ممالک شرق که شتابان و کورکورانه‌ دنبال آنان گرفته و بدون مطاله عواقب وخیم آن از افعال و اعمال و افکار آنن‌ تقلید‌ می‌کنند‌ تـا کـمی‌ بخود آیند و جلو اختلاطها و بی‌بند‌ و باریه‌های‌ بیشمار جنسی را بگیرند.
حال ممکن است بپرسید این همه مرد و زن چرا به همدیگر خیانت کرده‌اند و چرا مردان بیش‌ از‌ زنان‌ راه‌ خیانت پیموده‌اند؟
برای روشن شدن پاسخ این سؤال باید دید چه‌ عواملی‌ در انـحراف مـرد و زن از جـاده عفت و پاکی‌ تأثیر دارد؟عوامل گوناگونی در خـیانت زن و شـوهر بـه همدیگر‌ مؤثر‌ است، برخی‌ از آنها در اثر کمبود بعضی بعضی از صفات در مرد، و عدم‌ انجام‌ وظایف‌ و مسوولیتهای وجدانی و اخلاقی و شرعی ناشی می‌گردد، و پاره دیگر در اثر فـقدان حـس مـسوولیت‌ در زن‌ و عدم اقدام به‌وظایف خاص خویش پدید مـی‌آید. در ایـنجا مهمترین عوامل خیانت در‌ زناشویی‌ را یطور‌ اجمال ذکر کرده، و سپس به بررسی مهمترین‌ آنها، جداگنه می‌پردازیم:

1- عدم محبت زن به شوهر و مرد‌ به همسرش.
2- وجود‌ پارتیهای‌ مـملو از فـساد و بـدآمزیهای مطبوعات و سایر وسایل‌ ارتباط جمعی، مخصوصا فیلمهای سینما.
3- سرد مزاج بودن زن‌ و عـدم اقناع خواسته-های مرد و عدم آشنایی بر موز زناشویی.
4- در بعضی از موارد‌ اختلاف‌ سن. 5- عدم دقت در انتخاب نخستین.
6- اختلاف سطح تحصیلی و اختلاف سطح فـکر. 7- معاشرتهای نـاباب و نـاجور خانوادگی. 8- بی‌سلیقگی‌ و نداشتن تربیت صحیح‌ خانوادگی.
9- دنباله‌روی زن و مرد از مد و تمدن ماشینی‌ و برهنگی‌ زنان.
10- کوچک شمردن‌ شخصیت و تـحقیر یـکدیگر.
11-زیاده طلبی و نامتعادل بودن مرد و زن.
12- عدم رسیدگی زن به وضع لباس‌ و قیافه و آراستگی خود برای شوهرش.
13- عدم نظافت منزل و عدم مـهارت زن در آشپزی.
14- درک نـکردن‌ زن و مرد نیازهای روحی‌ همدیگر را.
15- تکبر و خودخواهی یکی از طرفین یا هر دو.
عدم محبت زن نسبت‌ به‌ شوهرش‌ یکی‌ از عـوامل مـهم انـحراف مردان و خیانت آنها در زناشویی، عدم علاقه و محبت‌ هر‌ زنی نسبت بشوهرش‌ می‌باشد.
به‌این‌ترتیب که بر زنان لازم اـست هـمواره در جـلب‌ رضایت شوهران خود بخاطر بقای کانون‌ گرم‌ خانواده‌ و ادامهء زندگی شیرین زناشویی بکوشند و وسایل معقول و مـشروعی را کـه‌ موجب‌ جلب محبت شوهر می‌گردد خوب بررسی کرده و بکار‌ بندد‌ محیط خانواده را باصفا و پر از مهر‌ و عـاطفه و گـرمی سـاخته‌ شوهران خود را بمحیط منزل و خانواده راغبتر سازند.
اینطور نیست که‌ جلب‌ رضایت مردان بسیار مشکل‌ باشد بلکه‌ می‌توان‌ بـا یـک‌ جمله‌ محبت‌آمیز‌ و با یک عمل آمیخته به محبت‌ و یا با یک مختصر رسیدگی بسر و وضـع‌ خود و بـالاخره بـا یک‌ فداکاری‌ سهل و ساده ولی عمیق‌ و پی‌گیر‌ حس محبت مردان را‌ تحریک‌ کرد و آنان‌ را دایما در‌ حال‌ نـشاط نگاهداشت، یکی از مـردان علت خیانت خود را بهمسرش‌ این‌گونه بیان می‌کند: من می‌توانستم با‌ همسرم‌ خوشبخت‌ باشم چون او را دوسـت‌ مـی‌داشتم، ولی‌ هرگز‌ آنـچه‌ را که بیشتر‌ از‌ همه در ازدواج، خواهان‌ آن بودم‌ در‌ او نیافتم و آن محبت و رضایت و قدرشناسی بود، و به عکس آنچه گفته‌اند: «زن‌ خوشحال‌ و راضـی، از یـک مـیلیون ثروت برای مرد گرانبهاتر‌ است»
زن‌ من هرگز‌ در‌ زندگی‌ از هیچ‌ چیز راضی نبوده‌ و بیش از هـر چـیز عادت به نق زدن و بدخلقی داشت.
مقصود اساسی از ازدواج رفع‌ نیازهای‌ روحی و جسمی‌ انسانی است که عبارت‌اند‌ از‌ آسایش‌ و محبت‌ و تعلق‌ داشتن زن‌ بـمرد‌ به زن و ارضای طبیعی نیروی جنسی‌ می‌باشد، اگر ازدواج این احتیاجات انسانی را مرتفع نکند با خـود خـوشبختی‌ نیاورده‌ دوام‌ نمی‌نماید.
این اصل درباره محبت مردان نـسبت بـه‌ زنـان‌ نیز کاملا‌ صادق‌ است‌ و باید رعایت گردد.
برای بوجود آوردن یـک کـانون گرم و خوشبخت‌ خانواده، مرد و زن بایستی توافق و محبت قلبی‌ متقابل داشته باشند تا از سعادت تشکیل خانواده‌ برخوردار گردند.
زنهای طـالب سـعادت‌ باید باین نکته مهم تـوجه‌ کنند کـه ثروت هـنگفت شـوهر و داشـتن اتومبیل‌ آخرین سیستم، و خانه‌های مجلل و مدرن و سـایر تجملات زنـدگی هرگز نمی‌تواند سعادت و خوشبختی‌ بیافریند.
در اینجا بهتر است اعتراف یک‌ زن‌ ناکام و ناشاد در مـورد صـمیمیت و دلگرمی و محبت در محیط خانواده را برای خوانندگان مـحترم نقل کنیم:
«دوازده خدمتکار، دو اتـومبیل، نیم مـیلیون‌ تومان جواهرات، یک خانه بهشتی با یـک شـوهر میلیونر…هیچ کدام از اینها‌ مرا‌ خوشبخت نکرده‌ است…من ثروت و تجملات را دلیل خوشبختی‌ کسی نمی‌دانم و بنظرم یک زنـدگی پاکـ، ساده و یک‌ خانواده مهربان و یگانه و با صـمیمیت ولو‌ کـم‌ پول و کـوچک، هزار بار بهتر از‌ غـلتیدن‌ در رودخـانه عفن ثروت و زندگی عـاری از انـسانیت است!…»
 دستورهای اسلام در مورد محبت دو- همسر بیکدیگر:
اسلام همانطور که محبت شوهر بهمسر خود را در بقاء و استحکام‌ خانواده‌ امـری ضـروری می‌داند محبت زن‌ را‌ نسبت بشوهر خود نـیز امـری لازم قرار داده است.
و لذا آشـنایی زن بـرموز شـوهرداری و جلب‌ رضایت او را بمنزلهء جهاد در راه خـدا می‌‌داند. امام صادق(ع) فرمود: «جهاد المرأه حسن التبعل» 1:«جهاد زن، خوب شوهرداری‌ کردن است»
یهنی همان‌طوری‌که‌ فداکاری‌ و جانبازی‌ مرد در میدان جنگ و گذشتن از جان خود بـرای‌ اعتلاء و تـقویت اسلام و جامعهء مسلمین مؤثر است‌ توجه زن بـه اصـول شـوهرداری و ادارهـء مـرد بنحو کامل و محبت بـاو‌ نـیز‌ در بقاء‌ و سعادت خانواده و در نتیجه حفظ ثبات جامعهء مسلمین همین اثر را دارد، و این درباره مردان نیز‌ صادق اسـت مـخصوصا در مـواردی که یکی از دو طرف به عللی در‌ انجام‌ وظایف‌ خود‌ کـوتاهی مـی‌کنند اگـر فـداکاری طـرف مـقابل‌ نباشد به زودی کانون خانوادگی متلاشی می‌گردد. راستی در این هنگام سازش با ‌‌چنین‌ همسری فداکاری‌ و جهاد در راه خدا است، شاید یهمین جهت می‌باشد که در حدیث از‌ آن، به‌جهاد‌ تعبیر‌ آورده شده‌ است.
خداوند از زنی که همواره اسباب ناراحتی شـوهر خود را فراهم آورد راضی نبوده عبادات‌ او را هرگز قبول نمی‌کند.

در حدیثی وارد است:
امام صادق (ع) فرمود: «ایما امرأه باتت‌ و زوجها علیها ساخط‌ فی حق لم یتقبل‌ منها صلوه‌ حتی یرضی عنها» یعنی هر زنی که شب‌ تا صبح عبادت کند در حالیکه شوهرش از او بحق‌ ناراضی بـاشد عـبادت او نزد خداوند مقبول نیست‌ مگر اینکه شوهرش از وی رضایت داده باشد»
برخی از‌ مردان و زنان شاید متوجه نباشند که‌ چگونه با یک سخن رکیک و غیر مناسب به همسر خود و یا با بی‌اعتنایی و غضب در برابر او خانواده خـود را در لب پرتـگاه نابودی‌ قرار‌ داده، تمام اعمال عبادی‌ خود را از ارزش می‌‌اندازند، 
خالطوا النّاس مخالطه ان متم معها بکوا علیکم و ان عشتم حنّوا الیکم.
با مردم طوری معاشرت کنید که تا زنده‌اید شما را دوست بدارند و بشما‌ رو‌ آورنـد وچـون از دنیا رفتید، بر شما گریه کند. پیامبر اسلام-
منبع: مجله درسهایی از مکتب اسلام
نویسنده : حسین حقانی زنجانی

نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۷۵
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *