تکامل تاریخی حقوق بین الملل – مبانی و تاریخچه حقوق بین الملل از قدیمترین ایام تا زمان معاصر

دسته: حقوق بین المللی
بدون دیدگاه
دوشنبه - ۲۸ فروردین ۱۳۹۶


تکامل تاریخی حقوق بین الملل – مبانی و تاریخچه حقوق بین الملل از قدیمترین ایام تا زمان معاصر

تکامل تاریخی حقوق بین الملل – مبانی و تاریخچه حقوق بین الملل از قدیمترین ایام تا زمان معاصر

 

مقارن ورودانسان به فضاوتحولات شگرف وبیسابقه علمی که هرلحظه ممکن است تغییرات بسیاروسیع وعمیقی دراموراجتماعی وتولیدی وروابط ملل بوجود آوردبنظرمیرسدروابط ومناسبات بین المللی نیزدرمسیرروشنی ازپیشرفت وتکامل گام گذارده باشدوحقوق بین المللی آنچنانکه درقرون۱۸و۱۹روبکمال میگرائیددراین جهت پیش برود.

امابه آسانی میتوان به صحت وسقم این عقیده خوش بینانه رامورد آزمایش قراردادوبرای اینکارممکن است نگاهی سطحی به حوادث ووقایعی که د رجهان مامیگذردبیندازیم ونقش وتأثیر حقوق بین المللی رادرجریان سیاسی واجتماعی جهان معاصربررسی نمائیم.

حوادث تأثرآوری نظیرمسئله کنگو بتنهایی کافی است که مارادرتعیین ارزش عقایدونظریات خودکمک نماید!بفاصله چندروز پس ازاعلام استقلال درکشوری که غنی ترین کشور آفریقایی است آتش جنگ داخلی افروخته میشود.کشورهای متمدن وپیش افتاده ای مانند بلژیک،فرانسه انگلستان وآمریکابرای ختم غائله(!)پافشاری می کنندوسازمان ملل یعنی بزرگترین مظهر حقوق بین الملل بمداخله میپردازداماخیلی زودآشکار میشودکه هنوزدنیای معاصرماازطریق صلاح ورستگاری فاصله دارد(!)

تاریخچه محققانه وخواندنی حقوق بین الملل که دراین شماره چاپ شده است چشم انداز حقوق بین الملل عمومی وامکانات آینده آنرابی هیچ تکلف یاانحرافی دراختیارماقرارمیدهدوخواندن آن برای همه کسانی که بمناسبات بین المللی علاقمندندمفیدوآموزنده خواهدبود.

 

 

حقوق بین الملل عبارت از حقوقی است که راجع بروابط دول در جوامع بزرگ بشری بحث می کند و به دو قسمت تقسیم میشود:

۱-حقوق بین الملل عمومی که ناظربر روابط دول با یکدیگر است وبعداَقسمتی از مقاله را بآن اختصاص میدهیم.

۲-حقوق بین الملل خصوصی مربوط به روابط افرادی از اتباع دول با یکدیگر.

بایداذعان کرد تنها نحوه ربط و ارتباط این قسمت با حقوق بین الملل آن است که برخی از مقررات خود را از عرف و عادت عمومی ملت هااخذ کرده و زیاد جنبه بین المللی ندارد .

حقوق بین الملل خصوصی مشتمل بر مصاحب وسیع و متنوعی بوده و اختلاف و تعارض قوانین ممالک مختلف را مورد بحث و مداقه قرار میدهد و معطوف بمقررات مربط به اعتبار عقود نکاح و طلاق ،مالکیت،حضانت،ورشکستگی قوانین تجاری و غیره نیز میشود و مداوم که تعارض قوانین در کشورهای جهان وجود دارد همه ملل ناچار از توسل وتمسک بمقررات حقوق بینن الملل خصوصی میباشند و بیش از همه مسائل بازرگانی و دریائی مورد توجه قرار گرفته زیرا دارای مبانی بین المللی بوده وتکا ملشان مستقل از حکومتها و فارغ از تمایلات آنها صورت گرفته است.

مبانی حقوق دریائی و بازرگانی

در جوامع اولیه بشری مبادله کالا بلحاظ خصومت قبائل با یکدیگر صعب و دشوار بود اما اشکال مبادلات کالا نمیتوانست موجب انصراف قبائل از آن باشد زیرا یک امرضروری و حیاتی بود و بنا چار در مقام ایجاد راه حلی برای انجام مبادله بطریق مسالمت آمیز بر آمدند .

نخست علائمی تهیه کردند که بدان وسیله طرف مقابل را از حسن نیت خود مطمئن سازند (در امریکا ی امروز شاخه زیتونی را بعنوان سمبل و معرف صلح جوئی و آرامش طلبی بکارمیبرند که نمونه ای از عرف و عادات نیا کان آنهاست )و بومیان امریکای شمالی وقتی برای مبادله ومعاوضه مهیا یمشوند پیپ خود را روشن میکنند که نمونه ای از آداب و رسوم دورانهای اولیه است.استفاده از این علامات و اشارات تا وقتی میسر بود که دامنه کارمبادله و بازرگانی محدود و امر معاوضه بندرت صورت می گرفت ولی هنگامی که تجارت توسعه یافت طرق دیگری اند یشیدند و مناطق بیطرفی را انتخاب و به مبادله کالا تخصیص دادند .بومیان امریکای شمالی در میسی سی پی کالای خود را عرضه می داشتند .قبائل افریقائی در جنگلهائی که معین کرده بودند یک دیگر را ملاقات و فراورده ها یشان را ردر و بدل مینمودند.

بعضی از مناطق بیطرف تحت الحمایه یکی از قبائل مقتدر مجاور در آمد و برخی همچنان آزاد باقی مانده ومقررات هم وضع ودادگاههایی ترتیب دادندتااگرکسی به عر ف محل ورسوم تجاری آنهاتجاوزکند مجازات شود و حتی در این مناطق آزاد شورائی از بازرگانان پدید آمد تا اوزان و مقیاسات را معین مشخص سازد .

در همین نواحی بازاری آزاد است که برای اولین بار جوانه های یک سیستم حقوقی بچشم میخورد . تجارت از راه تکامل و واسطه های مبادلات رونق گرفت و با بمیدان آمدن پولهای فلزی،بازرگانی حرفهای و دلالها وحق العمل کارها پدید امدند و طبقه مشخص را تشکیل دادند و اجناس را از عرضه کنندگان خریداری و به مشتریان دیگر میفروختند .

بعضی از دلالها همراه کاروان ها بسر زمینهای همسا یگان میرفتند

متاعشان را می خریدندودرمناطق دیگرعرضه میکردنداماآغازکاربا اکراه پذیرفته میشدندزیراآنهارابهرترتیب بیگانه واجنبی میدانستند.

استفاده ازوسایل حمل ونقل آبی ابتدامحلی ومحدودبودولی بعدها یونانیهاوفینیقی هاکالاهای خودرابه نقاط بسیاردورازطریق دریاحمل کردندوبازرگانان دریایی نه تنها کالاهای بدیع می آوردندبلکه بانقل ماجراهای دریایی وحوادثی که برایشان گذشته بودمحرک مردان دیگرمیشدندتادرراه تجارت دریایی قدم گذارند.

باین ترتیب کاربازرگانی توسعه میافت ودرنقاط دوردست پایگاههای تجاری تاُسیس گردیدوبسیاری ازهمین پایگاههای تجاری بعدها تبدیل بکلنی های کشورهای تجارت پیشه گردیدوبالاخرهبابسط تجارت شیوه تجاری هم تغییر کردوسادگی خودراازدست دادوتبدیل به اموری بسیارپیچیده وغامض گردیدوبرای حل مسائل تجاری بغرنج روش هاومؤسسات جدیدی ازقبیل بانکهای بازرگانی وقرضه های تجاری واستفاده ازبرات وحواله ابداع شدوبالاخره نتیجتاً آداب و رسومی بوجود آمدکه در مناطق بسیار وسیع وبین اقوام مختلف محترم شمرده می شد.

حقوق بازرگانی دریائی

دردوره های ماقبل تاریخ رفت وآمددردریای مدیترانه زیادبود.مصریها بحریه تجاری وسیعی دراختیارداشتند بعد فینیقی هاجانشین مصریها شدندوجهازهای بزرگی که گردآورده بودندتاجزایربریتانیا وسواحل غربی افریقاپیش می رفت وبه سبب توسعه همین تجارت بودکه شهرهای بزرگ یک میلیون جمعیتی چون کارتاژ،اسکندریه،تیربوجود آمد.

خشکی وساحل درنظردریانوردان آشفته وناامن بودهرروزدرگوشه ای گردن کشی طغیان میکردوانقلابی راه می انداخت ویاجنگی بروز می نمودودائماًحکومتها وسلسله سلاطین درحال تبدیل وتغییربود.

این تحولات وتشنجات سیاسی که بعضاًبااضمحلال تمام جامعه همراه بودبرای بازرگانی که سودای زراندوزی درسرداشت مطلوب نبودولی تجارت دریائی فارغ ازاین حوادث ومخاطرات می نمودوفقطامکان دستبرددزدان دریائی ویاحمله کشتیهای دشمن درزمان جنگ وجودداشت که بندرت اتفاق می افتاد.

بازرگانان دریائی قوانین ومقررات مخصوصی داشتندوبدون توجه بسوانح واتفاقات درساحل آنراصیانت واجرا میکردند.

حفظ واجراءقوانین بازرگانی دریائی ازلوازم ادامه این تجارت بودوتجارکه خودبیش ازهرکس باین حقیقت واقف بودنددرحفظ آن سعی واهتمام زیادبکارمیبردندوباین ترتیب قوانین بازرگانی دریائی مدت پنجهزارسال سلطه خودراادامه داد.

نکته جالب توجه این است که این قوانین کلاتوسط بازرگانان وضع شد ومقنین درتدوین آن هیچگونه دخالتی نداشتند.

سهم عمده درتصویب تنظیم اولیه قوانین دریانوردی رافینیقی ها،یونانی هاشهرامالفی درایتالیا ،ونیز،پیزا،بارسلن ،انگلستان واتحادیه نزوئیک داشته اند.

یونانیهابویژه ناحیه معروف رودزدرسیصدقبل ازمیلادبه عالیترین مدارج ترقی دراین خصوص نائل شدند.

امروزگرچه مجموعه مقررات آنها ازبین رفته ودراختیارمانیست ولی درحدودیکهزارسال بعنوان(قوانین دریانوردی رودز)موردمراجعه واستنادسایرملل بوده است.

وقتی مراکز عمده تجارت دریائی بغرب منتقل شد هنوزشهرهای ایتالیاازنظردریانوردی حائز اهمیت بودتاآنجا که شهرامالفی درقرن یازده مجموعه قوانین راطرح کردکه دامنه سلطه اش بسیاروسیع گردید.این کد مدتهامفقودبودودرسال۱۸۴۳مجدداًبدست آمد.

سایرشهرهای ایتالیا هم مجموعه قوانین مخصوص به خودداشته وبعضی ازاین شهرهاطرق جدیدبازرگانی ابداع کردندمثلاًدرژنوازیکنوع بیمه استفاده شدهمچنین بانک سن ژرژدرسال۱۴۰۰درژنوابناگردیدکه ساختمان آن هنوزباقی است ویکی ازقدیمیترین وبزرگترین بانکهای بازرگانی اروپا می باشد.

مجموعه قوانین بارسلن که درقرن سیزدهم تدوین شدبنام

consulad delmarدرمدت پنج قرن دربنادرمعتبرجهان مورد استفاده قرارگرفت وبرای اولین باردر۱۴۹۴یک نسخه از آن به چاپ رسید که بلافاصله به چندزبان ترجمه ومنتشرگردید.

کنسولادوحاوی۲۵۰فصل وازکلیه قوانین قدیمی دیگرمشروح ترومفصل ترمی باشد.

در همین ضمن در نواحی شمالی نیز مجموعه قوانینی که بنام کد الرن معروف شد تدوین حا ئز اهمیت گردید(این نام ماُخوذ از نام جزیرهای است در خلیج بیسکی که بعد ها ضمیمه خاک بریتا نیاگردید)این قانون در قرون سیزدهم و چهاردهم توسط دریا نوردان بریتا نیا ئی اسکاتلندی و نروژی اجرا میشد و سوا حل شمالی غربی اروپا سالها تجارت خود را با این کد اداره میکردند ولی اجراءآن در سواحل دریای بالتیک با پیدایش اتحادیه ها نزوئیک معوق ماند .

این اتحادیه مجموعه قوانینی بر اساس قوانین ویسبی (واقع در جزا ئر گرتلند در شمال بالتیک)ترتیب داد که بر مبنای کد الرن قرار داشت ویسبی تا مدت ها مرکز تجارت نواحی شمالی اروپا بود تا در سال ۱۳۶۱بدست والدر سن پادشاه دانمارک ویران شد و پس از آن شهرهای شمالی آلمان مرکز تجارت و بازرگانی گردید.

اتحادیه ها نزا تیک کنفدراسیونی از مهمترین مراکز تجاری آلمانی شمال اروپا بود که در انگلستان ،و نیز بسیاری از شهر های غیر

آلمانی شعبه و نمایندگی داشت و در سایر نقاط جهان بتأسیس کلنی هایی پرداخت

نفوذ و ثروت این اتحادیه فوقالعاده زیاد بود با وجود تغییرات محلی مراکز مهم تجارت که متناوباًار مشرق مدیترانه به شمال و غرب منتقل میشد سیستم حقوقی حاکم برروابط تجاری دستخوشتغییر و تحول نگردید بلکه سلطه اش بطور مستمر در حال تکامل و توسعه باقی ماند.

اختلافات بازرگانان دریائی گاهی در دادگاههایمعمولی کشور تحت قوانین بازرگانی دریائی حل و فصل میشد و برخی بوسیله دادگاههای خاص که قضات آن را تجار انتخاب می کردند و فارق و مستقل از دخالات و نظارات دولتها بود میگردید .

در آغاز قرن هفدهم بر اثر توسعه و رشد ناسیو نالیزم دولتههای جهان مصمم شدند قوانین دریائی ویژه ای برای خود تدوین کنند و ناچار بودند رسوم و آداب تجاری را مبنای وضع آن قراردهند.

متعاقب وضع این قوانین دادگاههای ویژه بازرگانان دریائی منحل و جای خود رابه دادگاههای داخلی کشورها داد.

در قرن نوزدهم نهضتی برای متحد و یکسان ساختن قوانین بازرگانی و دریائی پدید آمد و در ۱۸۹۰مقررات بین اللمللی ناظر بر بیمه دریائی وضع و تدوین گشت و در ۱۹۲۱ نیز مجموعه قانونی بین المللی دیگر در لاهه تنظیم گردید.

یکی از خصوصیات جالب قانون بازرگانی و دریائی مسئله مربوط بکشتیها در دعاوی تجاری است.

بموجب قانون مذکور میتوان علیه یک کشتی معین اقامه دعوی نمود وآنرا خوانده قرار داد .

مثلاً در تصادم دریائی مالک کشتی خصارت دیده ضرر وزیان ناشیه از تصادم را از کشتی که موجب خسارت شده مطالبه مینماید.

(بنظر می رسد این قاعده حقوقی میراث دوران کهن باشد چه در آن روزگار اشخاص از اشیاء هم انتقام میگرفتند .

ولی در ایجاد این رویه ماهیت امر دریانوردی و کیفیت رانندگی دریائینیز بی تاثیر نبوده است).

امروز در اکثر ققوانین دریائی کشورها مراتب فوق پیش بینی گردیده و دعوی علیه کشتی را حتی اگر متعلق به اداره کنندگان

با شد تجویزکر ده و دفاع صاحب کشتی مبنی بر بی تقصیر یش مسموع نیست زیرا معتقدند شیئی که موجب خسارت شده غرامت باید بپردازد.

بموجب نظردیوان کشور آمریکاکهتوسط مارشال قاضی معروف امریکائی اعلام شدهرکشتی رابمناسبت خطائی که مرتکب شده میتوان تعقیب کرد.

یعنی باکشتیهاشبیه موجودات جانداروذیشعوررفتارمی نمایند.

بهرترتیب دراینجابگفتگوی خوددرباره حقوق بین الملل خصوصی خاتمه میدهیم.

حقوق بین الملل عمومی:

دردنیای کنونی ارزش حقوق بین الملل عمومی بکلی ازبین رفته واین تنزل تا آنجاست که بعضی ازسیاستمداران حتی دروجودآن تردیدکرده اند.

حقیقت آن است که بعد ازجنگ جهانی دوم بسیاری ازمؤسسات وارگانهای حقوق بین الملل منحل گردید.

بدیهی است حقوق بین الملل عمومی هیچگاه نتوانست مانندحقوق خصوصی ضمانت اجرائی داشته باشدمعذلک این حقوق ضمانت اجرائی خاصی داردکه هیچ حکومتی قدرت فراراز آنراپیدانمیکندوکلیه دولتهاکوشیده انداعمال خودرادرانظارجهانیان متین وموجه جلوه دهندوافکارعمومی دنیا راباامیدواری وخوش بینی بسوی خودمعطوف دارند.

مهمترین منبع حقوق بین المللی عادت است ولی تحمیل مقرراتی بعنوان عادت بتمام ملت های خال از اشکال نیست ودر عین حال حقوق بین الملل عمومی هنوز ازتطبیق خود با تحولاتی که در عادات پدید میآید عاجز است .

منبع دیگر حقوق بین المللی عمومی عقایدحقوقدانان بزرگ جهان است که غالباً توسط دادگاهها یا کمیسیونهای بین المللی مورد مورد مراجعه و گفتگو و بحث و فحص قرارمیگیرد و کمیسیونهای و دادگاهها بر مبنای همان عقاید تصمیماتی اتخاذ می کنند که اهمیتش بیش ازآنهاست.

وبالاخره سومین منبع حقوق بین الملل عمومی معاهدات ومقاوله نامه هاغالباًقوانین تغییرکردهویااصولاًمقررات جدیدی به وجودآمده است.

تاریخ اولیه:درزمان قدیم جنگهاتابع هبچ مقرراتی نبودولی رفته رفته درموقع صلح درزمینه روابط بازرگانی واجتماعی ومصونیت سفراوتجاربین فرمانفرمایان معاهداتی منعقدگردید.

درچهارده قرن قبل ازمیلادمسیح فرعون باهمسایگان خودمعاهداتی تنظیم نمود.

برای نخستین باردولتهای شهرهای یونان برمبانی تفاهم فرهنگی ومذهبی که بینشان وجودداشت مقرراتی ناظر برروابط بین حکومتها وضع واجرانمودند.

حق پناهندگی سیاسی شناخته شدوتوسل بداوری درموقع بروزاختلاف معمول گردید.درصورت بروز جنگ اعلام قبلی آن لازم آمد.حفظ حیات اسراودرصورت امکان مبادله آنهاازوظایف حکومتهاتلقی شدومصونیت سفراوپرستشگاههاقبول گردید.

مقررات بسیاری درموردجنگ تدوین گردیدکه فقط درموردجنگ ایالات یونان با یکدیگرمتبع ومجری بودنه درجنگ باسایرین وباین ترتیب اولین نطفه های حقوق بین الملل عمومی راایجادکردند.

رومیهابرمقررات مصوبه یونانیها مباحث زیادی افزودندورابطه امپراطوری رم رابامناطق تسخیرشده تحت نظم وقاعده درآوردندوبرای ملتهای مغلوب حداقلی ازخودمختاری شناختند.

بعدازانقراض روم توسعه حقوق بین الملل متوقف ماندتابعداًدرزمان حکومت شارلمانیCharlmagneرواج ورونقی گرفت وپس ازحکومت شارلمانی قدرت اخلاقی مذاهب که برقلوب مردم وفرمانروایان حاکم بودموجب وعلت مؤثری برای ایجادتفاهم وتنظیم مقررات مربوط بارتباط بین دولتهاگردید.

بااختتام قرون وسطی وشروع دوران ناسیونالیزم جدیدنهضتهائی پا بعرصه تاریخ گذاشت که مألابایجادحقوق بین الملل جدیدمنتهی گردید.

درقرن شانزدهم نویسندگان بسیاری بلزوم وجودیک حقوق فوق ملی معتقدگشتندودراینموردرسالاتی منتشرگردیدکه معروفترین آنها ازژانتیلیس بزرگ بود.

البریکوس ژانتیلیسAlbericusGentilisحقوقدانی بودکه درسال های ۱۶۰۸-۱۵۵۲زندگی میکرد.

پدراویکنفرطبیب ایتالیائی بود بخاطراعتقادبهProtestanismوبجهت فرارازمحکمه تفتیش عقایدبانگلستان مهاجرت نمود.

دراین کشوربودکه ژانتیلیس بزرگ شد وتحصیل کردوقسمت عمده عمرخودراسپری ساخت.

شخصیت ژانتیلیس کهدرزمان حیات فوق العاده برجسته بعدازمرگش موردعنایت قرار نگرفت وتقریباًدرحدودسیصدسال دربوته فراموشی ماندتااینکه مجدداًموردتوجه واقع گشت وبه جهانیان معرفی شد.

ژانتیلیس رامیتوان بحق پدرحقوق بین المللی دانست (گرچه این عنوان راگروسیوس کسب کرده است).

وی حقوق رم رابخوبی مطالعه کرده و بحقوق طبیعی معتقدبودواین حقوق راناشی (ازمنطق طبیعی)میدانست نه زادهُ مشیت الهی.

ژانتیلیس برای تهیه مجموعه ای ازحقوق بین الملل کوشش کرد و آثار ونوشته های او مشحون از مطالبی در این زمینه است .

وی لزوم آزادی سفر و باز بودن دریا ها را توصیه کرد (بکنترل آبهای ساحلی معتقد بود ولی در مقام تعیین آبهای ساحلی بر نیامد).

در زمینه مناسبات دیپلما تیک عقیده داشت کشورها حق استنکاف از پذیرفتن سفیر را ندارند (ممکنست شخص مشخصی را نپذیرند ولی اصل وجود سفیررا باید قبول کنند ) و در زمان جنگ فقط ممکن است در اجراء این قاعده وقفه حاصل شود وراجع بحقوق سفرا و نمایندگان سیاسی توضیحات بسیاری داده است ومعتقدبودملل بایدبرپایه مقرراتی قابل اعمال واجرابایکدیگر جامعه ای تشکیل دهندهمچنین برای معاهدات صلح وبرای جنگ مقرراتی تنظیم گردد.

ژانتیلیس برخی جنگهاراعادلانه شمردوبویژه دفاع ازخودرالازم دانست.

بنظراوجنگ عادلانه فقط نزاعی که دارای علل موجهی باشدنیست بلکه علاوه برآن بایدنحوه اداره وادامه جنگ هم عادلانه باشدوبین شروع واعلام جنگ بایدفاصله متناسبی باشد شایددراین مدت بتوان ازطریق گفتگومخاصمه رافیصله داد.

وی استفاده ازسم،تروروانواع حیوانات وحشی ومارهای زهرآلودرادرجنگ محکوم کردولی استفاده ازجاسوس ،اسب،فیل وسگ راجایزشمردوانجام عملیات خصمانه وناجوانمردانه رانسبت به باغات ومزارع وپرستشگاههاومجسمه هاراطردکردوبیطرفی کشتیهادردریارادرزمان جنگ تأییدنمود.

خدمت بزرگ ژانتیلیس به حقوق بین الملل آزادکردن آن ازقیدتسلط ومفاهیم مذهبی بود.

هوگوگروسیوس:HugoGrotius

گروسیوس اهل هلند ودرفاصله ۱۶۴۵-۱۵۸۳میزیستخدمتش به علم حقوق وبشریت فوق العاده گرانبهاوشایسته تحسین است درهفت سالگی اولین مجموعه شعرخودرابهلاتین منتشرساخت ومدارج تحصیل وترقی رابزودی پیمودتادر ۲۴سالگی به خدمات مهم اداری منصوب شد.

در۱۶۱۳بعنوان سفیر هلندبانگلستان رفت ودرمراجعت بخاطر اعتقادبه پرتستانیزم بحبس ابدمحکوم شد ولی بادستیاری زنش فرارکردوبفرانسه گریخت وتحت حمایت لوئی سیزدهم واقع شدوپس ازآن باز هم به هلند وسایر کشورهای اروپایی مسافرتها کردومأموریتهای دیپلماتیک انجام داد.

وی ایده های ژانتیلیس رااخذ کردوآنهارابسط وتوسعه دادکتابش باسمPacisDejureetگرچه خالی ازنقص نیست ولی هنوز اهمیت خودراازدست نداده ومورد مطالعه ومراجعه قرارمیگیرد.

اوسیستم حقوق بین الملل خودرابرمبنای (حقوق طبیعی)قرارداده ومعتقد است همانگونه که مقررات افرادرابهم مربوط میکندمیتواندملتها رابهم مرتبط وملازم سازدومبنای دیگری هم برای ارتباط ملتها قائل است که آن رضایت وسودمشترک وعادات ورسوم طرفین می باشد.

گروسیوس باجنگ وخونریزی مخالف بودوصلح ونوع دوستی راتوصیه کرده است.

گروسیوس رابی تردید می توان یکی ازپایه گذاران وبناکنندگان حقوق بین الملل دانست.

ریچاردزوش:RichardZonche

درقرون هفدهم وهجدهم عده ای ازحقوقدانان اروپائی باتکیه بنظریات وعقائدگروسیوس درتوسعه وتکامل ساختمان حقوق بین الملل متحمل زحماتی گشته مهمترین این عده پنج نفر بودندکه یکی ازآنهاریچاردزوش می باشد.

زوش اصلاًاهل انگلیس بودامانفوذکلامش ازانگلستان گذشته درتمام اروپاسایه افکند.

میدانیم عبارت حقوق بین الملل رااولین بارJeremyBenthamبکاربردوقبل ازاوگرسیوس عبارت iusgentiumیوس جنچیوم رااستعمال کرد.

ضمناًآنرابامفهوم خاص رومی آن مخلوط واشتباه کرده بود.

زوش نظرژانتیلیس رادرخصوص عدم کفایت سابقه برای مبنای حقوق بین الملل تأییدمیکند.

اوضاع اجتماعی زمان زوش بازمان گروسیوس تفاوت بسیارداشت.

درزمان او حکومتهای ملی مقتدر دراروپاتوسعه میابند وبساط فئودالیسم بتدریج برچیده می شودواعزام وپذیرش سفیررواج بسیار می گیرد.

عوامل وپدیده های بسیاری درصحنه سیاست کشورهابروزمیکندکه برای حل وفصل آن معاهدات فراوان موردنیاز میافتد.

سفرهای دریائی وارتباط باکشورهای آن سوی دریاها بلحاظ منافع تجاری اهمیت خاصی کسب می کنندودرزمینه روابط بین المللی مسائل جدیدی بوجود می آید.

باعنایت بهمین تغییرات بودکه زوش توجه خودراازمباحث تئوریک به آثار ونتایج عملی آنها معطوف ساخت ومکتب اثباتی PositivistیاتاریخیHistorical رادرحقوق بین الملل به وجود آورد.

ساموئل پوفندرف :Samuel Pufendorf

پوفندرف (۱۶۹۴-۱۶۳۲)ازحقوق دانان نابغه آلمان بودوآثارگرانبهائی درعلم حقوق ازخودبیادگارگذاشته.

وی ازحقوق طبیعی تعبیرجدیدی نمودکهدرآثارگذشتگان سابقه نداشت واعلام کردتمام مردم جهان به اقتضای بشریت وانسانیت درمقابل یکدیگروظائفی رابه عهده دارند وهمین وظائف مبنای اساسی تکالیف وتعهدات دول راایجاد میکند.

درحقوق بین الملل دودکترین وجوددارد که مدتهاموردبحث وفحص قرارگرفته:

یکی دفاع ازخودSelf-defenseودیگری ضرورت Necessity،پوفندرف بدکترین ضرورت علاقه خاصی ابراز داشته وآنرابسط داده وتوصیه کرده است.

وی بمسئله آزادی دریاهانیزتوجه کرده واظهارداشته هیچ دولتی غیر ازآبهای ساحلی خودحق تسلط درآبهای دریاها واقیانوسهارانداردودریاهابایدبرای استفاده عموم ملل بازوآزادباشد ونظر خودرانسبت بمسئله غنائم جنگی هم معطوف داشته ودراین خصوص پیشنهاداتی نموده.

اهمیت پوفندرف درشیوه علمی اوست اوبااینکه میبایدازپیروان مکتب فکری گروسیوس قلمداد شود ولی بلحاظ قدرت تجزیه وتحلیلی که ازخودنشان داده درتاریخ حقوق بین الملل مقام اصیلی کسب نموده است.

پوفندرف به جنبه علمی نظریات خودکمترتوجه داشته وبهمین لحاظ موردانتقادلایبنیتز Gottfried vilhem Leibnitzقرارگرفته.

کرنلیوس وان بینکرشک :Cornelius van Bynkershock

مبنایکارگرسیوس روی حقوق طبیعی ونظری بودوپوفندرف باآنکه از حقوق طبیعی مفهوم جدیدوتازه درک کرده بودمعذلک باز هم بهمین اصل معتقدبود.زوش بامکتب اثباتی وتحققی خودبعمل بیش از تئوری توجه داشت ووان بینکرشک که دانشمندی هلندی است ودرفاصله سالهای ۱۷۴۳-۱۶۷۳میزیست نیز پیرو همین مکتب ومشرب بودوبه حقوق فطری توجهی نداشت بلکه بیشتر بحقوق مثبته ووجوه عملی آن عنایت میکرد.

درمسئله قدیمی آزادی دریاها نظر گرسیوس وپوفندرف راتأیید می نمودواظهارعقیده کردسوای آبهای ساحلی باید دریاهابرای کشتیرانی وماهیگیری بازوبلامانع باقی بمانندوچون مردی مثبت بودوباعمل سروکارداشت بتعیین حدودآبهای ساحلی پرداخت وضابطه ای مقررنمودواعلام کردآبهای ساحلی هرکشوری حدطبیعی دفاع آن کشوریعنی برابرتیررس توپ یادرحدودسه میل میباشد.

وان بینکرشک هرگز تدوین یک مجموعه حقوقی بزرگ راهدف خودقرارندادولی بمسائل خاص ومعینی التفات نمودوبرای آنهاراه حلهای مناسب یافت.

وی بمسئله سفرا،خانواده،کسان واموال آنهاتوجه کردواعلام داشت همه اینها قویاً بایداز هر گزندی مصون باشد.

اوبه برخی از مقررات جنگی توجه کرده فی المثل درموردمحاصره تحقیقات وتتبعاتی نموده نتایجی بدست آوردوعقیده دارد درهنگام جنگ باقتضای ضرورت میتوان ازمقررات تخلف نمود.

نامبرده برای اولین بار نسبت بحالت بیطرفی Neutralityوضع وموقعیت حقوقی ویژه ای قائل شدوبرخلاف حقوقدانان رومی که تمام ملل رادوست یا دشمن میپنداشتند وی اعلام کرددولتها اگرمایل باشندمیتوانندبیطرف بمانندبشرط آنکه هیچگاه بهیچ یک ازدول متخاصم مددی نرسانند.

امریچ دوواتل:Emmerich de vattel

این دیپلمات آلمانی که از۱۷۱۴تا۱۷۶۷زندگی کرده طرزفکرش بیش از آنکه جنبه اصالت داشته باشد صورت انتقادی داشت.

دارای هوشی سرشاروذهنی دقیق بودوبهمین جهت ازمیان انبوه نوشته های پراکنده علمای حقوق کتابی راتألیف کردکه بعد ازکتاب گرسیوس بعنوان کتاب درسی پذیرفته شد.

تفکرونحوه تحلیل وی ازقضایا بیشتر جنبه مذهبی داشت ومعتقد بودفقط درپرتو عشق وتوجه بذات باریتعالی میتوان اصول اخلاقی رابحد کمال رساندوبرروابط ملل مسلط شد.

اودرباره حقوق فطری مطالب بسیاری نگاشته که مفهوم آن رابغرنج وپیچیده ترساخته است.

واتل ملتها را چون اشخاص مومن ومعتقدصاحب حقوق وتکالیف شناخته وتوصیه می کندعموم ملل بایدبایکدیگر وبخاطرهم زندگی کنندونتیجه گرفته درچنین دنیائی حقوق ملل همان حقوق طبیعی خواهدبودومنظورش این است که همچنانکه انسانهای اولیه بدون تکلف بایکدیگرزندگی می کردندونحوه ارتباط آنها راهم طبیعت تنظیم میکردامروز هم ملل باید بدون قید وبند بایکدیگربسر برند.

ازاین مقدمه نتیجه می گیریم که واتل طرزتفکر شایان توجهی نداشت فقط چون لزوم وجود اعمال واصول قوانین اخلاقی رادرروابط بین المللی توصیه کرده موردعنایت واقع گردیده است.

لرداستوئل :Lord Stowel

استوئل دردوران دشواری (۱۸۳۶-۱۷۴۵)بسرمیبرد انگلیسها از انقلاب کبیر فرانسه ورهبرانش ومتعاقب آن ازناپلئون نفرت داشتندوبهمین دلیل قضات انگلیسی زیر فشار افکارعمومی جرئت نداشتند علیه فرانسویها حکمی صادرکنندولی استوئل باشجاعت وبی نظری هنگام قضاوت دردادگاه عالی دریائی انگلستان علیه اتباع انگلیسی راُی دادومدتها دادرس دادگاههای Prize(ممکن است دادگاه غنائم جنگی تلقی نمود)بود.

دراین دادگاههابوضع کشتیهائی که درزمان جنگ بدست انگلیسی ها میافتادرسیدگی میشدودادگاه درباره تعلق کشتی با محموله آن وهمچنین جواز مصادره کشتی وبار آن اظهارنظر می کردوراُی میداد.

گرچه این دادگاهها جنبه ملی داشت ولی حقوق بین الملل راناچار رعایت واعمال میکردوتردید نیست وجودحالت جنگ ومخاصمه بین دوکشور افکارعمومی راتحت تاُثیرقرار داده ومحلی برای اجراءدقیق مقررات قانونی باقی نمی گذارد.

معذلک استوئل میکوشید تا اصول حقوقی رادرتصمیمات خودرعایت کندوباین ترتیب وی مقررات زیادی ناظربراخذ وظبط غنائم بوجودآورد.

کارها وآثار وی حقوق بین الملل راتاحد فراواتی توسعه دادواعلام داشت قانون وعدالت راهمانگونه که نسبت به افراداجرامیکنیم بایدنسبت به ملل هم اعمال نمود وفرقی بین دوست ودشمن نیست.

استوئل بالاخره موفق شدبمردم انگلیس وجوامع حقوقی عصرخودبقبولاند که دادگاههای رسیدگی به غنائم دادگاههای بین الملل محسوب میشوند.

درمواردیکه قوانین دول با یکدیگر معارض بود لرداستوئل اصول روشن و منطقی وضع نمود.

استوئل درپروندهDALRYNPLEباعتبار نکاح یک افسر انگلیسی مأمور اسکاتلند که درآنجا ازدواج کرده بود رسیدگی میکرد واظهار نظر کردچون موضوع دردادگاه انگلیسی طرح شده چاره ای جزاعمال واجراء قانون انگلیس نیست.

اماچون عقدنکاح تابع قوانبن محل وقوع “ است دراین پرونده خاص قانون انگلیس بایدجای خودرا بقانون اسکاتلند دهد وبهمین طریق هم عمل کردوتصمیم گرفت.

لرداستوئل معتقد بود اتباع کشور بیطرفی که با یک دولت متخاصم بتجارت مشغولند بایدبعنوان دشمن تلقی گردند واموالشان ضبط وکشتیهایشان به غنیمت برده شود.

این نظر استوئل درجنگ جهانی اول درحقوق امریکا هم منعکس شد

وطبق قانون مصوبه اتباع امریکائی که به امرتجارت باکشورهای خصم اشتغال داشتنددشمن محسوب میشدند.

از زمان مرگ استوئل تا امروز حقوقدانان بسیاری درزمینه حقوق بین الملل کار کرده اند وآن راتوسعه داده اندولی هیچ یک به پایه ومقام وحدشرافت اخلاقی لرد استوئل نرسیده اند.

تنظیم وتدوین مقررات

نخستین قانونی که راجع به حقوق بین الملل بتصویب رسید اعلامیه حقوق بشردر ۱۸۵۶است.

این اعلامیه عبارت از پیمانی بود که بین چندکشورمنعقد شدوازسایردول هم دعوت کردندبه آنهاملحق گردندتامقررات مشخصی درمناسبات بین المللی تهیه کنند.

دراین پیمان راجع به دریانوردی وجنگهای دریائی اصولی وضع شده است.

درسال ۱۸۶۴درکنوانسیون ژنو عهدنامه ای درباره سربازان مجروح بین ۹دولت به امضارسید.

درسال ۱۸۷۴بنابدعوت حکومت روسیه دربروکسل کنفرانسی تشکیل شدتابرای رفتار وکردار دول متخاصم درزمان جنگ مقرراتی تنظیم کنند.این کنفرانس به علت مخالفت انگلیسها توفیقی نیافت ولی مباحثی که دراین کنفرانس مطرح شد بعدها موردعمل وقبول واقع گردیدوتصمیماتی راجع به نهی نهب وغارت اموال دول مغلوب ازطرف غالبین ومنع بمباران شهرهای بی دفاع والزام قوای فاتح برای فرق گذاشتن بین اموال عمومی با اموال خصوصی وبالاخره طرز رفتار با اسرای جنگی وضع گردید.

متعاقب این کنفرانسها ،سلسله کنفرانسها ومجامعی درسالهای ۱۸۹۹و۱۹۰۷و۱۹۰۸تشکیل شدوبمسائل بیطرفی ،استعمال گازهای سمی ،بمبارانهای دریائی ،پرتاب اژدر ،آغازمخاصمات واعلان جنگ ،نحوه رفتارباکشتیهای تجاری وموضوعهای دیگری رسیدگی کردوتصمیماتی اتخاذکرد.

بعد ازجنگ بین الملل اول کنفرانسهای متعددی بمنظورتقنین درباره جنگ تشکیل شد.

در۱۹۲۴مجمع عمومی جامعه ملل شورائی مرکب ازمتخصصین عالیمقام وحقوقدانان برجسته تشکیل دادوآنرا مأمورمطالعه درباره حقوق بین الملل نمودوازمرکز تحقیقات حقوقی دانشگاه هارواردهم کمک گرفت وسه موضوع اصلی مورد نظر این شورا واقع شدکه عبارت است ازملیت،آ’های ساحلی ومسئولیت حکومتهارراجع به خساراتی که درقلمرو آنان بجان یامال بیگانگان واردآمده.ولی درهر سه قسمت اختلاف عقیده وتفاوت نظر زیادی بین اعضاءپدیدآمدونتیجه قطعی از آن عاید نشد.

نتیجه همه این کنفرانسها ومذاکرات چه بود؟واز اینهمه سعی وکوشش چه عاید ملل گردید.

معمولاًمردم عامی بآسانی پاسخ میدهند هیچ.ولی این پاسخ اشتباه است زیرا بر اثر همین کنفرانسها بسیاری ازمقررات مربوطه بجنگ برسمیت شناخته شد واکثردول مجبوربه تبعیت ازآن شدند.

درجنگ بین الملل دوم حتی آلمان ها وژاپنی ها هم برخی از آنها را اطاعت واجراءکردندوامروزرشد افکار بین المللی ووجدان ملل اجازه نقض وسرپیچی ازآنها رابهیچ دولتی نمیدهد وعلاوه بر مناسبات دول درهنگام جنگ حقوق بین الملل برای تنظیم روابط دولتها درزمان صلح هم مقررات ودستورهای فراوانی تهیه نمود که ازنظرحفظ جامعه بشری واجدارزش بسیاری است.

جنگ جهانی اول

تا۱۹۱۴حقوق بین الملل تکامل خودراگر چه آرام وبطی ولی منظم وبی وقفه طی میکرد.این تکامل تدریجی پیوسته درقلب آزادمردان جهان این امیدرانویدمیدادکه بالاخره روزی فرا خواهد رسد که سرنوشت انسانیت ازطریق دوستی ومحبت تعیین شودوصلح دائم برجهان حکمفرما گرددواندیشه بشری برای همیشه از تسلط وحشت جنگ برکناربماند.

اماجنگ جهانی اول همه این امیدهارابرباددادوحقوق بین الملل راازحدکمالی که یافته بودچندین مرحله به عقب راند.

این بحران وانحطاط راجنگ دوم جهانی تکمیل نمود.

شایدبرای عده ای این توهم ایجادشودکه دو جنگ جهانی اخیر بامکانیزم وادوات خاص خودقابل مقایسه بانبردهای پیشین نبودوبرای حکومت ونظارت برآنهاقوانین ومقررات جدیدی لازم وضروری است اما این جنگها درهیچ جنبه وصورت خودتازه وجدید نیستندجزاین که سلاحهای مخربتر وخطرناکتری درآنها بکاررفته وهیچ تفاوتی باانواع سابق خودندارد.

گروهی ازتوتالیتاریست ها Totalitariansکوشیده اندتاتعرضات ومحاربات خودراواجداشکال جدیدقلمدادکنندوباین اصل قدیمی وابتدائی برگشته وتمسک جسته اند که هر چه مؤیدوحافظ منافع حکومت باشدصحیح وبجاست وهیچ قید وضابطه اخلاقی نمی توانددامنه منافع وسودافراد وجماعات رامقید ومحدودسازد.

سیستم ها ونبردهای توتالیتری باردیگرجرئت کردنددربرابرانظارجهانیان ازاصل فرسوده ومنحط «هدفها توجیه کننده وسائل است»دفاع کنند وتمام قوانین ومقررات معموله جنگهارابخاطر تأمین پیروزی خودازمیان ببرند.

قوانین قدیم جنگ :

قبل ازجنگ جهانی اول قوانین جنگ تاحدزیادی معین وروشن بود و اکثر آنها رامیتوان درجزواتی که درفاصله دوجنگ جهانی ازطرف مراجع نظامی وعلمی وقضائی کشورهای مختلف منتشرشده ملاحظه نمود.

اکثراین قوانین که مبتنی برمقاوله نامه ها وعرف بین المللی و یا عقاید علماء است ازطرف مقامات صالحه بین المللی تأییدوتکرارشده است.

سه اصل اساسی پایه ومبنای همه این قوانین راایجادمی کرد:

اصل ضرورت نظامی Military necessityیعنی هردولت می توانست برای اجبارخصم بتسلیم بلاشرطازتمام قواونیروهای خود استفاده کند ولی این بی حدوحصرنبودودواصل دیگر آن را محدود میکرد یکی اصل انسانیت Humanity ودیگری اصل مروت .chivalry

این اصول راملل متمدن خود وضع کرده وبرخویشتن تحمیل نموده بودند.

بکاربردن سلاحهای مخرب قوی قبل از جنگ جهانی اول سالبه بانتفاء موضوع بودزیرا سلاحی که استعمالش قابل منع باشدوجودنداشت فقط بعدازجنگ جهانی اول بودکه استعمال گازهای سمی ممنوع شد. این تصمیم باتفاق آراءاتخاذنشدودرجنگ جهانی اول ازبمبهای پرنده، بمبهای اتمی وشعله افکنهااثری نبودتاببینیم آیاآنهاهم تحریم خواهند شد یا نه.

بطورکلی درپایان جنگ جهانی اول مقرراتی درباره جنگ وجود داشت که میتوان آنهاراباین ترتیب خلاصه کرد.

منع بمباران شهرهای بی دفاع،منع محاصره مناطق غیرنظامی،مقرراتی درباره بکاربردن اژدروبالن وسلسله قوانینی درباره نحوه برخورد و نگاهداری اسرای جنگی باین شرح:

تحقیق درباره هویت اسرا،تعیین تکالیف وحقوق آنها،عقب راندن آنها از جبهه نوع تحقیقاتی که میبایدمعمول گردد،نیازمندیهای طبیعی، مقررات بهداشتی،طرزرفتاربابیماران،آزادی مذهبی،تعیین انواع کارهائی که میتوان اسرارابدان مجبورکرد:

مزدی که دربرابر کاربایدپرداخته شود،آزادی مکاتبات،بسته ها و اماناتی که ممکنست برای اسراارسال وتحویلشان گردد ،حق اقامه دعوی، مجازاتهای مجاز نسبت به اسرا،اقدامات لازم برای جلوگیری از فرار اسرا،حق داشتن وکیل ومشاوردرمحاکمات وبسیاری مسائل دیگر.

ونیزقوانین ومقرراتی درموردطرزرفتار بامصدومین ومجروحین و اجساد اموات وجود داشت.

جاسوسی جرم شناخته شده بود وآنرایک ضرورت نظامی محسوب داشتند با این قید که جاسوس شخصاً عمل جاسوسی راتقبل نموده و باید نتایج وعواقب آن راهم تحمل کندیعنی اگرجاسوسی بدام افتاد در صورت ثبوت بزه اعدام اوبلا اشکال است.

مقرراتی درباره برافراشتن پرچم سفید وآثارتأمینی آن ونیزمقررات دقیق ومفصلی برای قشون اشغالگر وحکومت نظامی اشغال کننده بوجودآمده بود.

درباره نیروهای دریائی نیز علاوه براین مقررات قوانین ویژه دیگری هم وجودداشت مثلا“حق تفتیش کشتیهای بیطرف ،نحوه رفتار با کشتیهای ظبط شده وطرزعمل باجاسوسان وهنچنین مسافرین و محمولات کشتیها.

در موردنیروهای هوائی تقریبا“همان مقررات قوای بحری اعمال میشد با این توضیح که تاشروع جنگ جهانی دوم نیروهای هوائی واجد اهمیت چندانی نبودوغیرازاستفاده ازبالنها استفاده دیگری ازاین نیرو بعمل نیامده وبه همین لحاظ قوانین ناظر برآن وسعت ودامنه نداشت.

در موردقوانین دریائی وزمینی تفاوت بزرگی وجودداشت وآنهم این بود که اموال خصوصی اتباع دولت متخاصم اگردردریاحتی در کشتیهای بیطرف یافت میشدمکوم بظبط ومصادره بودامادرزمین اموال اشخاص ازهرنوع تعرض مصون بودواگراحتمالا“لازم می آمدکه اموال شخص خاصی بخاطر منافع جنگی ضبط گرددمیبایدغرامت آن پرداخته میشد.

اولین ضربه ای که به قوانین ومقررات جنگی واردشددردریا وازجانب نیروهای دریائی وهردودولت متخاصم بود.

درجنگ جهانی اول هم آلمانها وهم انگلیسهاقوانین محاصره دریائی رانقض کردندوآلمانهاازاین حدهم تجاوزنموده بکشتیهای تجاری حمله بردند وانگلیسها هم برای مقابله کشتیهای تجارتی خود را مجهز و مسلح ساختند.

آلمانها بیطرفی بلژیک رانادیده انگاشته بانقض صریح ومسلم قوانین بیطرفی تنها بخاطر سودنظامی باین کشورحمله بردند.

آلمانها درصحنه نبرد باتکیه براصل ضرورت واقتضای منافع خود رعایت مقررات جنگی راننمودندوانگلیسهاهم در۱۹۱۵اعلام کردند اجازه نخواهنددادکشور وتمدنشان بخاطر تعهدات ونظامات قضائی نابود ومضمحل شود.

و متقابلا“به نقض قوانین پرداختند.

در فاصله دوجنگ جهانی گفتگوها واقدامات بسیاری صورت گرفت که قوانین برباد رفته ونقض شده رامجددا“احیاءکنندومورداحترا و اجراء قراردهنداماجنگ جهانی دوم نشان دادکه هیچکدام از آن کوششها مثمرثمری نبوده است.

ویلسن،کلمانسووللویدجرج

ویلسن رئیس جمهور امریکاباشوق وآرزوی وافربرای گفتگودرباره پیمان صلح قدم بپاریس گذاشت.

وی آرزو داشت دنیای جدیدی بسازدکه درآن روابط ملتها براساس اعتماد و احترام قرار گیردوجنگ برای همیشه موقوف و مطرودگردد و برای اجرای این مقصودبرنامه ای حاوی چهارده اصل تنظیم وارائه نمودامااین رادمردآزاده بزودی دریافت که همکاران او در سایر کشورها بمقاصدوعقایداومؤمن نیستند وهرسیاستمداری درمقام جلب منفعت بیشتر برای ملت ومملکت خودمیباشد.

ویلسن دریافت که سیاستمداران ونمایندگان سایرکشورهاحتی بوضع و انعقاد عهدنامه های سری همدست زده اند.

کلمانسو Clemnceauوللوید جرج Lloyd Gorge پیش خود می اندیشیدند ویلسن مردی است کاملا“ایده آلیستواستادی است دور از عمل که بهنگام جنگ استفاده ازاو بعنوان یک تبلیغات چی وجود داشت ولی بسختی میتوان برای تنظیم عهدنامه صلح بااو وارد مذاکره شد.

للوید جرج ناسیونالیست متعصبی بودکه بجز منفعت ومصلحت ملت و مملکتش بکمتر چیزی توجه داشت.

وی کوشش بسیارمبذول داشت تاهراتدازه ممکن باشدسود بیشتری ازجنگ عاید انگلستان شودونیزسرانجام مؤفق شدسرزمینهائی بمساحت تقریبی یک میلیون میل مربع رابامپراطوری انگلستان بیفزاید.

کلمانسو ازاوهم متعصب تربود ولی بخاطر انتقام جوئی نسبت به آلمان حاضربود ازبسیاری مزایا بگذردوگذشت هم نمود.

دراین میان آقای ویلسن باشورواشتیاق بسیارازایده ایجادجامعه ملل دفاع مینمودوادعا میکرداین سازمان عالی میتواندتعدادی از اختلافات میان دول را پایان بخشد وبسیاری ازجراحات وارده بر بشریت را التیام دهد.

کلمانسودرپاسخ اعتراض نماینده آلمان به پیش نویس معاهده ورسای اظهارداشت «درنظر متحدین وکشورهای دوست وهم پیمان آنها جنگی که اول اوت ۱۹۱۴آغازشدبزرگترین جنایتی است علیه بشریت وآزادی که نظیر آن هرگز دیده نشده است».

برپایه همین استدلال بود که آلامان رامسئول پرداخت غرامات وجبران خسارات ناشیه ازجنگ شناختند ودلیل آن راهم تجاوز آلمان ذکر کردند.

صحت وسقم ادعای کلمانسو درمتجاوز ومسئول شناختن آلمان موردبحث نیست ودرحقیقت این مسئله واجد اهمیت چندانی هم نمی باشدبلکه بحث دراینست واهمیت قضیه دراینجاستت که باین ترتیب سابقه ای ایجادمیشودکه دول فاتح یک ملت را(مجرم)بشناسندواوراازحمایت حقوق بین الملل محروم کنند.

ایجاداین سابقه مادام که یک وسیله قابل اعتمادبرا یتشخیص مجرم ابداع نشده ازنظر حقوق بین الملل خطرناکست.زیرادرپایان هرجنگ دولت فاتح دولت مغلوب رامتجاوز اعلام خواهد کرد.

قبل ازپیمان ورسای Versailles سیره براین جاری بودگه درپایان هرجنگ تمام کسانیکه ازجنگ متضررشده بودند ازغالب ومغلوب یاکسانیکه ادعایی علیه اشخاص معینی داشتنددعوای خودرا بکمیسیونی میسپردند واین کمیسیون غالبا“بیطرفانه وبدون توجه به اینکه یکی اطراف دعوی غالب ودیگری مغلوب است بعوی رسیدگی میکرد وتصمیم شایسته اتخاذ مینمود.

امامعاهدهورسای سابقه ای ایجادنمود که هرفردی ازاتباع کشور فاتح میتوانست علیه دولت ویاهرکدام ازاتباع کشورمغلوب اقامه دعوی کندوخسارت مطالبه نماید(حتی اگربرطبق قوانین قدیم دعوای او موجه ومدلل هم نمیبود.)

ولی هیچکدام ازافرادکشورمغلوب حتی بحق هم نمی توانستند علیه کشور فاتح اقامه دعوی کنند البته درعمل متحدین نتوانستندغرامات خود رازآلمانها وصول کنندوبرای آلمانها هم ممکن نبودکه تمام زیانهای ناشیه ازجنگ راجبران نمایندولی بموجب پیمانهای منعقده سابقه ای ایجادشد که افرادوملت مغلوب نمی توانند علیه فاتحین حتی بنحو موجه ومستدل وقانونی مطالبه حق نمایند.

ازاین اصل موضوعه تا اجازه ظبط ومصادره اموال خصوصی اشخاص فاصله زیادی نیست ودرحقیقت این اجازه هم صادر شد منتهی با این عبارت که اتباع دولت مغلوب اگرادعائی بمناسبت اموال مصادره شده خود داشته باشند میباید به دولت متوعه خودرجوع کنند.

ازمیان کشورهای فاتح دولت امریکا ادعاکردکه ازاین قرارداد درعمل سودی نبرده ولی سایر کشورهاچنین ادعائی نکردندوبنظر میرسد که ازنمد این اصول کلاهی برای خویشتن بریده باشند.

هامیلتون Hamiltonمی نویسد«من نمیتوانم کلمات وعباراتی بیابم که میزان نفرت وبیزاری مرا ازاجازه تعرض باموال اشخاص نشان دهد.»

مارشال Marshallقاضی معروف امریکائی بااینکه معتقدبوددولت غالب میتواند اموال خصم خود راضبط ومصادره کننددرمورد مانحن فیه گفت«….نمیتوان باورکرد اموالی که ازدشمن درحین صلح وبطریق بازرگانی بدست آمده مطابق اصول حقوقی جدید قابل ضبط ومصادره تشخیص گردد.»ولانسینک Lansingسیاستمدار معروف امریکائی که درکابینه پرزیدنت ویلسن هم عضویت داشت در موردی اظهارمیدارد«حکومت ایالات متحده امریکا بهیچوجه بخوداجازه نمیدهد درحالت جنگ بتصاحب اموالی بپردازدکه تفاهم بین المللی وعمومات قضائی مارادرتملک آن مجاز ومحق نمیشمارد.

حکومت ما به حقوق تمام اتباع بیگانه مانند اتباع کشورخوداحترام میگذارد واز آن حفاظت وحراست خواهد کرد.»

پروفسور بورجارد Professor Borchardیکی ازاساتید صاحب نظر حقوق بین الملل اظهار عقیده نمود که مصونیت اموال اشخاص ازتعرض ومصادره به موجب یک معاهده یا احساسات آنی ناگهانی انسانی ایجادنشده بلکه معلول قرنهارشد وتکامل حقوقی است ومبنای آن رشدوتکامل درست ودقیق تئوریهای سیاسی وحقوقی است که جزءعناصرذاتی وماهوی تمدن ما میباشد…

ازاین بیانات پیداست که جنگ جهانی اول وپیمان ورسای چه ضربه شکنندهای برتکامل آرام ومطمئن حقوق بین الملل وارد ساخت.

جامعه ملل

پیمان صلحی که متعاقب جنگ جهانی اول امضاء شدبرمبنای تئوری خاصی قرار داشت که ملتها رابدودسته خوب وبد تقسیم کرده بود.

واضح است که فاتحین ملت خوب ومغلوبین ملت بدبودندوباز هم طبیعی است که تمام زیانهای ناشیه ازجنگ متوجه ملت بد میگردید.

درمیان رهبران کشورهای فاتح تنهاویلسن چنین اندیشه ای درسرنداشت وبهمین متاسبت معتقد بودمیبایدجامعه ای ازملل تشکیل گرددتاباکوشش درراه ارتقاءسطح اخلاق بین المللی موجبات تأمین صلح پایدار رافراهم سازد وی بخاطر تحقق اعتقاد خویش درکنفرانس صلح امتیازات بسیاری به سران کشورهای مختلف دادتانسبت بایجادجامعه ملل رضایت خودرااعلام کنند.

باینطریق سرانجام جامعه ملل بوجود آمدوروزنه های امیدی دراذهان واقوال ایجادنمودامااین امیدواری هنگامی که جامعه ملل پیمانهای صلح منعقده بین دول را تأیید کردووضعیتی راکه بموجب این پیمانهاایجادشده بودبرسمیت شناخت وحراست آن راتعهد کردروبنقصان گذاردوزمانی که امریکا ازالحاق بجامعه ملل خودداری کردکمترشدونیزبعلت عدم علاقه سیاستمداران اروپائی باین نوع دیپلماسی وتوجه آنها به توطئه ودسیسه های مخفی ودادوستدهای سری جامعه ملل نتوانست توفیق شایسته ای حاصل کند وبخصوص (ایده قدرتهای بزرگ)رایکی ازنقاط ضعف وموجبات شکست جامعه میتوان محسوب کرد واعضاءجامعه یکی پس از دیگری یااخراج شدندویااستعفادادندتاآنجا که در۱۹۳۹ازجامعه ملل فقط نام وشبحی باقی مانده بود.

دادگاه جهانی

جامعه ملل درخارج ازحوزه اقدامات وفعالیت های سیاسی توفیق هائی بدست آورد.

ازجمله کمیسیونهای متعددی ایجادنمودتادرزمینه های موردعلاقه بین المللی تحقیق وتفحص نمودنتیجه رامنتشر سازندوشایدمهمترین این اقدامات ایجاد دادگاههای جهانی باشد.دادگاه دائمی عدالت بین- المللی در۱۳دسامبر۱۹۲۰توسط جامعه ملل برای انجام این وظائف تأسیس شد:

۱-تعبیروتفسیرعهدنامه ها

۲-اهتمام درتمام مسائل حقوق بین الملل

۳-بررسی موجبات ایجادتعهدات بین المللی

۴-ماهیت یااندازه غرامتی که به لحاظ نقض یکی ازتعهدات بین المللی بایدتعیین شود.

این دادگاه پانزده نفر قاضی ودادرس داشت وهیچ کشوری بیش ازیک قاضی نمی توانست معرفی کند.۵۷کشورپروتکل ایجاد دادگاه را امضاءکردندولی فقط پنجاه کشور آن راتصویب نمودند.

نکته جالب آن که باوجودی که سنای امریکا این پروتکل را رد کردمع الوصف دولت امریکاهمیشه یکنفر قاضی دردادگاه داشت.

ایندادگاه به سی ودوپرونده رسیدگی کردکه مربوط به بیست وچهارملت بودوهمه احکام دادگاه اجراشد.

صاحبنظران معتقدندقضاوت دادگاه درهمه مواردعالی وبی سابقه بودقضات این دادگاه عموما“مردان دانشمندی بودندکه وظائف خودبدون ملاحظات سیاسی انجام میدادند.

دادگاه خودبنفسه نقطه ضعفی نداشت بلکه ضعف مربوط بجامعه مل بودکه طبعا“به دادگاه هم منعکس میشد.

جامعه ملل وارگانهایش حتی درطی جنگ دوم جهانی هم وجود داشت ولی بصورت مؤسسه محتضر وبی اثری که درانتظار آخرین ضربه برای مرگ وازهم پاشیدگی است واین ضربه در کنفرانس یالتا واردشد.

جنگ جهانی دوم

جنگ جهانی دوم بیش ازجنگ حقوق بین الملل اول حقوق بین المللی رابتعطیل وانحطاط دچارساخت.

بسیاری ازمقررات حقوق بین الملل علنا“ازجانب کشورهای متخاصم نقض شدواصولا“این مسئله مطرح شده بودکه آیا جنگ رامیتوان تابع قانون واصلی غیرازپیروزی قرارداد؟

جمعی ازتئوریسین های متفقین ادعا کردندجنگ مهیب ترین جنایت علیه بشریت است وروشن است بدولت یاشخصیتی که مبتکروموجدجنگ بودهنبایداجازه دادبااستفاده ازاصول حقوقی جنایت خودرا ادامه دهدوتکرارکند.

مکتب جدید حقوق بین الملل اعلام کردباید متجاوز رابهرصورت که هست منکوب ومنهدم نمودامااین مکتب نتوانست باین سئوال پاسخ دهدچه مقامی صالح برای تعیین وتشخیص متجاوزمیباشد ؟

مکتب دیگری براین مبنا درحقوق بین الملل بوجود آمد که جنگهای توتالیتر عصرمادارای شرایط خاصی است وبا جنگهای ادوار گذشته تفاوت کامل دارد نمیتوان قوانین ومقررات قدیمی جنگ رابراین جنگهاانطباق داد.

درجنگهای جدیدکارگری که در کارخانه مشغول ساختن بمب واژدر میباشدخطرناک است یا سربازیکه تفنگبدست درجبهه میجنگد.

درحقیقت هردواینها یک اندازه خطر دارندوباهردوباید مبارزه شودوبنابراین بمباران کارخانه اژدرسازی مانندتیراندازی بسمت سربازمسلح خصم لازم وبلامانع است واگرچنین باشدکه محل کارکارگر اژدرساز رابتوان هدف بمب قراردادچه ضابطه وقاعده ای می توان یافت که ازهدف قرار دادن خانه آن کارگر صرفنظر کنیم.

باهمین استدلال مکتب جدید دیگرجائی رابعنوان شهربلادفاع قبول نمی کندوبرای زیروروکردن تمام خاک دشمن هیچ مانعی نمی بیند.

درموردویران کردن خانه هاومدارس وکارخانه هاهمین استدلال رابکاربردند وبسیاری ازمراکز تجمع جمعیت رازیروروساختند.

اصل دیگری که مکتب جدیدحقوق بین الملل به آن تمسک جست

معامله بمثل است.

متحاصمین اعلام کردندبخاطرصیانت ذات ودفاع ازموجودیت خودهرعمل وحمله غیرقانونی دشمن رابا عمل مشابه وهم وزن آن پاسخ میدهیم.ولی دراقدام خود از حد اقدام دشمن فراتر نخواهیم رفت و این اندازه اقدام غیر قانونی دفاع طبیعی و مشروع محسوب و تلقی می گردد .

پرتاب دو بنب اتمی بردو شهر ناکازالی و هیروشیما مبحث جدیدی در حقوق بین الملل بازکرد و گفتگوی مباح یا ممنوع بودن استعمال بمب اتمی بمیان آمد تئوریسینهای طرفدار استفاده ا بمب اتمی از نظر ماهوی تفاوتی با سایر بمبها ندارد فقط میدان عمل و قدرت تخریب آن بیشتر است و اگر پرتاب سایر بمبها مجاز است طبعاً از بمب اتمی هم میتوان استفاده کرد .

استیمسون Stimsonوزیر جنگ ایالت متحد در هنگام جنگ طی یادداشتهائی که بوسیله وی ومک جرج باندی Mc George Bundyنوشته شده چنین اظهار عقیده می کند :

((در سال ۱۹۴۵ واقیعت تردید ناپذیری که با آن روبرو بودیم جنگ بود و ضرورتاً هدف اساسی پیروزی میبود و چنانچه بکار بردن اتم پیروزی را تحصیل یا تسریع میکرد میباید بدون وقفه و درنگ بمب را پرتاب کرد .

عده ای با این نظر مخالفت میکردند از جمله نرمال توماس Norman Thomas معتقدبودپرتاب بمب اتمی جنایتی است که تاریخ وخداوند هرگز آن راعفونخواهند کرد.

برناردشاو Bernard shaw درنامه سرگشاده خطاب به قضات دادگاه نورنبرگ می نویسد:

«بعدازپرتاب کردن بمبهای اتمی برشهرهای بی دفاع ومردم بیچاره آ ن بی هیچ اعلام واطلاع قبلی مادرچنان موقعیت اخلاقی نازلی قرار گرفته ایم که نمی توانیم هیچکس رابجرم هیچ جنایتی محکوم کنیم.»

مقامات مذهبی نیز کم وبیش نظرهائی ازاین قبیل اعلام داشته اندولی باید اذعان کردهردواین نظرهاچه له وچه علیه زائیده احساسات بود ومبناوپایه علمی ندارند.

بایدمنتظربودتاحقوقدانان بزرگ بامنطق علمی قوی این مسئله راتجزیه وتحلیل نموده راه حل خردمندانه ای مقرون بدلایل رااعلام کنند.

جنگ جهانی دوم آثاروعواقبی داشت که تاآن روز امکان اجرای آن هرگزبفکرکسی خطورنکرده بود.

بااینکه طبق منشوراتلانتیک ایجادتحول وتغییردرنقشه های جغرافیائی والحاق وانضمام اراضی ونواحی یک کشور بکشوردیگرممنوع شده بودوهرتحولی چه درسازمان سیاسی حکومت وچه درنقشه جغرافیائی میبایدبارضایت ساکنین سرزمین موردبحث انجام گیردمع الوصف بی مراجعه به آراءعمومی اراضی زیادی رااز کشوری منتزع وبکشوردیگر منضم کردندودربسیاری مواردساکنین یک ناحیه را ازخانه وکاشانه خود اخراج وبناحیه دیگری راندند.

حادثه ای که هرگزدرتاریخ بشرسابقه نداشته حقوق بین الملل هم بعلت ضعف موفق نشدبه این گروههای آواره کمک ومساعدتی بکند.تاقبل ازپیمان ورسای ضبط ومصادره اموال اتباع دولت مغلوب ممکن نبودولی درپیمان ورسای این عمل رامجازشمردندومتعاقب آن پیمانهای صلحی که منعقد شداین سابقه راتأیید کرد.

بعدازاتمام جنگ وحتی قبل ازامضاءپیمان صلح دولتهای فاتح به کشورهای بیطرف فشارآوردندتااموال اتباع آلمان رادرآن کشورها به ایشان تفویض کنند.

بعضی ازدولتهای فاتح وقوای اشغالگردرتجدیدسازمان سیاسی واقتصادی کشورویاناحیه اشغالی خودهیچ اصلی رادرنظر نگرفتندوبسیاری ازذخایرملی واقتصادی نواحی اشغال شده رابخاک خودمنتقل کردندوحقوق بین الملل هم اصل وقاعده ای دردست نداشت تاباستنادآن قوای اشغالگررامورداعتراض وبازخواست قراردهد.

دقت کنیم که حقوق بین الملل تاچه اندازه دچارانحطاط وبحران شده است کشتیها راه آهنها،لکوموتیوها،معادن همه ازجانب قوای اشغالگرتحت ضبط وکنترل درآمدوامکان اعتراضی هم نبود،زیراحقوق بین الملل جدیدهمه این اقدامات رامجاز می شناخت.

حقوق بین الملل جدید درحقیقت همان حقوق بین الملل روزگاراولیه می باشدکه باردیگر تجدیدحیات یافته است.

محاکمات جنگ

درشهرقدیمی نورنبرگ Nuremberg دادگاهی ازنمایندگان قضائی چهاردولت بزرگ:انگلیس،فرانسه،شوروی وایالات متحده امریکا بوجودآمدتابیست ودونفرمتهم رامحاکمه کنداتهامات متهمین شامل چهارقسمت بود:

۱-توطئه برای ارتکاب جنایت؛

۲-جنایت علیه صلح؛

۳-نقض مقررات جنگ؛

۴-جنایت علیه بشریت.

که این دواتهام اخیرمیتواندبه محاکمه جنبه بین المللی بدهد.

اعلام توطئه وداشتن نقشه مشترک بعنوان جرم تاآن تاریخ درحقوق بین الملل سابقه نداشت وهمانطورکه دکتر کانز اهار Dr .Hans Ehar بیان نمود«مفهوم توطئه وطرح نقشه مشترک درحقوق انگلوساکسون ودرهیچ حقوق دیگری جرم تلقی نشده»ودرمورداتهام(جنایت علیه صلح)مجال بحث وگفتگو ازاین هم بیشتر است امادرجریان محاکمه متهمین جنگی دردادگاه نورمبرگ کوشش زیادی برای تطبیق موردبا حقوق بین الملل موجودبکار نرفت بلکه بیشتر توجه محاکمه کنندگان معطوف بمنشوری بود که خود طرح کرده بودندوبقراری که آقای هربرت ه.جاکسن. H Robert Jakson رئیس مستشاران امریکائی اظهارداشتاین منشوربدان منظورطرح شده که ناظربرتمام دول باشد.

ایرادواردبراین بیان این است که مقررات این منشور برفرض صحت هم بعد از وضع نشر آن قابل اجراست وباجریان دادن قاعده قبح عقاب بلابیان نمی توان سران حکومت آلمان راباستنارآن محکوم ساخت.

آقای جاکسن درپاسخ ایراداظهارمی دارد:

«این مردان نمی توانند خودرادرحصن استدلال قانونی که قاعده عطف بماسبق نشدن ازمعقولات آن بشمارمیرودپنهان کنند این مردان هرگزبه حقوق بین الملل ومقررات آن اعتناوتوجه نکرده اند.»

این مطلب را میتوان باین نحوبیان کردکه متهمین درحصن حقوق بین المللی نیستندزیراآن رانقض کرده وازآن هتک حرمت نموده اند.

نحوه تلقی حقوقدانان ودولتهای فاتح راازحقوق بین الملل میتوانیم ازقسمت دیگربیانات آقای جاکسن دریابیم:

«صحیح است که منشوریکه ماطبق آن عمل می کنیم دارای سابقه قضائی نمی باشد اماحقوق بین الملل تنهامجموعه ساده ای ازچنداصل خشک ومجردنیست بلکه حقوق بین الملل نتیجه وعصاره عقودوقراردادهای ملتها ورسوم وآداب پسندیده آنهاست هررسمی دارای یک مبنای عملی وهرمعاهده وقراردادی مبتنی برعمل چندحکومت است واگرنخواهیم قبول کنیم که عصر وزمان ماهم مقتضی ایجادرسوم وآداب وبوجودآوردن عهودوقراردادهائی است که خودمی بایدبمنزله منابع جدید حقوق بین الملل بکارافتدوآنرانضج وروشنی بخشددرمقام آن برآمده ایم که رشته تاریخی حقوق بین الملل رانفی وانکارکنیم.

حقوق بین الملل باجریان عادی تفتینی تکامل پیدانخواهدکردمضافا“باینکه مقام صالح بین المللی هم برای این تقنین وجودندارد.

ابداعات واصلاحاتی که درحقوق بین الملل بعمل آمده ازطریق اقدامات دولتهائی بوده است که درمقام ایجادتحول دراین حقوق بوده اند…فقرسابقه قضائی درمحاکمه ای که ماپیش گرفته ایم بهیچوجه مرامشوش وناراحت نمی سازد.»

اظهارات آقای جاکسن موردتأییدوقبول محافل حقوق دانان جهان قرارنگرفت بلکه دراکثرمحافل اساتیدحقوق باخودمیگفتندآقای جاکسن قاضی است یا مقنن.

بهرحال محاکمه نورمبرگ جریان خودراطی می کردوبه مسئله جنگ تجاوزکارانه رسیدگی مینمودوازنظرحقوقی انتقادات بسیاری برآن میتوان واردنمودکه به لحاظ تنگی مجال ازآن صرفنظر میکنیم وببقیه بحث میپردازیم.

سرهارتلی شاکراس Sir Hartley Shawcross دادستان انگلیسی دادگاه نورمبرگ نتایج محاکمه راچنین خلاصه میکند:

۱-اقدام بجنگ تجاوزکارانه یک جنایت بین المللی است.

۲-افرادیکه کشورخودراواردچنین جنگی کنندشخصا“مسئول خواهندبود.

۳-افراد دارای برخی وظائف بین المللی میباشند که بالاتروبرتر ازوظائف ملی آنهاست وسرپیچی ازآن وظائف موجدجنایت علیه ملتهاخواهدبود.

این بیان فقط قسمتی ازحقیقت رادربر داردیعنی مطالب آقای شاکراس کاملاصحیح بودودادگاه نورمبرگ موجدچنین سابقه ای درحقوق بین الملل گردیدولی آقای شاکراس فراموش می کندکه سابقه مهم دیگری راکه دادگاه نورمبرگ ایجادنمودفاش سازد.

دادگاه نورمبرگ این سابقه راهم ایجادنمودکه فاتحین هرجنگ میتوانندوحق دارندمتجاوز راتعیین ومشخص کرده زمامداران کشورمتخاصم رابعنوان ارتکاب بزه تجاوز محاکمه ومحکوم کنندیعنی فاتحین هرجنگ می توانندفقط بتشخیص خودوبدون ممیزی ونظارت هیچ اصل وقدرت دیگری «جنایتکاران بین المللی»راتعیین ومجازات کنند.

طبق بیان آقای شاکراس حقوق بین الملل جدیدبرای افرادوظائف بین المللی قائل شده که فوق وظائف ملی آنهامیباشدولی حقوقی راکه درقبال این وظائف بافرادتعلق میگیردتعیین نمیکند.

مضافا“باین ،سیستم حقوقی واداری کشورهاقائل به سلسله مراتبی شده که افرادمادون مجبورباجراءاوامرمقامات مافوق خودمیباشند.

حقوق بین الملل جدیدمعین نکرده که درچنین مواردی آمربایدمجازات شودیامباشرواگراین اصل راقبول کنیم کلیه سیاستمداران وفرماندهان نظامی هنگام صدور دستوربااقدام بعملی باید بوظیفه مبهم وغیرمعین خوددربرابرجامعه بین المللی هم توجه داشته باشند وبنظر میرسد که هیچ کشوری درحالت فعلی جهان حاضر بقبول واجراءاین اصل نباشد.

منظور ازاین انتقاداین نیست که دادگاه نورمبرگ نبایدتشکیل میشدویامامخالفتی بااقداماتی که منشأ رشدوتکامل حقوق بین الملل گردد داریم امامعتقدیم که حتما“لازم بود دادگاه نورمبرگ عده ای قاضی ازکشورهای بی طرف اداره میکردندویالااقل تعدادی قاضی ازکشورهای بیطرف درآن شرکت میداشتندتاباین ترتیب دادگاه جنبه بین المللی پیدا میکردوازحالت اختصاصی دول خارج میشدونیزبایدبه نوع اتهامات توجه بیشتری مبذول میشدوفقط آندسته ازاتهامات که واجدجنبه بین المللی بوددراین دادگاه موردرسیدگی قرارمیگرفت.

بنظرمیرسد که اتهامات قسمتهای سوم وچهارم ازاین مقوله بشمارمیروند.

انقاددیگری که بردادگاه نورمبرگ میتوان واردکرداینست که این دادگاه خلاف عمومات قضائی واصول حقوقی فقط یکدرجه بود ومتهمین ازحق درخواست رسیدگی پژوهشی محروم گشتندوبردادگاه جنگی دیگری که برای رسیدگی باتهامات رهبران نظامی ژاپن تشکیل شدنیزانتقادات بسیاری وارداست وغالبا“حقوقدانان غربی باین دادگاه ودادگاههای دیگری که برای رسیدگی باتهامات افسران وسیاستمداران کم اهمیت تر آلمانی بوجودآمداعتراضات بسیارکرده وعمل آنهارامطابق اصول وموازین حقوقی تشخیص نداده وتردید کرده اندکه این دادگاههاوتصمیمات آنهابتواندمبنای ایجاداصول وفصول جدیدی درحقوق بین الملل گردد.

مجموعا“جنگ جهانی دوم وکنفرانسهای مربوط به آن بانضمام تصمیمات دادگاه نورمبرگ قوانین ومقررات جنگی جدیدی بشرح زیربحقوق بین الملل اضافه کرد:

۱-استفاده نامحدود اززیردریائی صحیح است.

۲-هرنوع سلاح را میتوان بکاربرد؛

۳-بمباران جمعیت وافرادغیرنظامی مجازاست؛

۴-تخریب وانهدام امکنه غیرنظامی نیزمجاز است؛

۵-ساکنین بومی مناطق اشغال شده رامیتوان توسط قوای فاتح ،ازمناطق ومنازل خودبیرون کردوظبط ومصادره اموال واشیاءموجود درحوزه اشغالی جایز است؛

۶-بعدازاختتام جنگ وترک مخاصمات ادامه تخریب مناطق اشغالی جایز است؛

۷-قوای فاتح می تواند آن چه رااز اموال کشورمغلوب برای اقتصادخودمفید بداندبعنوان غنیمت یاغرامت ظبط وتصرف کند؛

۸-قوای فاتح می تواند اموال اشخاصی راکه مصارف جنگی ونظامی ندارندهرجایافت شودحتی بعداز ترک مخاصمات هم ظبط ومصادره کند؛

۹-قوای فاتح میتواند اسرای جنگی راتاهرتاریخی که بخواهددرکشورخودنگاه داردوبعنوان غرامت انسانی درکشورخودبکار وا دارد؛

۱۰-برطبق منشوری که متفقین وضع کردندومستندا“بسابقه وجود دادگاهی که خودشان ایجادکردند فاتحین میتوانندسران نظامی اداری وسیاسی واداره کنندگان صنایع کشور مغلوب رابعدازاتمام جنگ محاکمه کنندوقانون حاکم برجرائم ایشان راهم خودشان وضع کنند وآنرابماسبق هم معطوف سازندومتهمین هم حق درخواست رسیدگی پژوهش ندارند.

عده ای استدلال می کنند اعمالی که بلافاصله بعدازمخاصماتی خونین ودردبار صورت گرفته کمتر جنبه منطقی داشته وبیشترتحت تأثیر احساسات وعواطف بوده وبهمین علت نمی تواند مبنائی برای تحول حقوقی قرارگیرد.

ولی بنظر مااین بیان غیر منطقی تر وازواقع بینی دورتر است زیرابهرحال سابقه ای ایجادشده ودرآینده میتوان به آن تمسک جست.

ایجادسازمان ملل

بعدازکنفرانس دمبارتن اD umbarton oaks دراواخر سال۱۹۴۴ بقلوب امیدوار ودیدگان پرانتظارمردم جهان وعده داده شدکه بزودی سازمانی بهترومقتدرترووسیعترازجامعه ملل سابق بوجود خواهد آمدتادرروابط بین المللی اصول حقوقی واخلاقی جدید رااعمال کنداماازهمان آغازیعنی بعدازاتمام کنفرانس سانفرانسیسکوواعطاءحق وتو به پنج دولت بزرگ مسلم شدکه هنوز نمی توان باجراءاصول اخلاقی درروابط بین المللی امیدواربود.

سازمان ملل برای اجراءنظرات ووصول بهدفهای خودارگانهائی بوجود آوردکه عبارتند ازمجمع عمومی ،شورای امنیت،شورای اموراقتصادی واجتماعی ،شورای قیمومیت دادگاه بین المللی ودبیرخانه:

ماده۱۳منشورملل متحدمجمع عمومی راموظف میداردکه «درتشویق وتمهیدوسائل رشدحقوق بین الملل وتدوین وتنظیم آن بکوشد»وواقعا“مجمع عمومی تاامروزدراجرای این خواسته قدمهائی برداشته است ولی نه به آن اندازه که انتظارمیرفت.

شاید جالبترین ارگان سازمان مملل از نظر بحث ما دادگاه بین المللی آن باشد.

ایندادگاه نظیر همان دادگاه قدیمی است که به صورت دیگر احیا

شده و در چند مورد با دادگاه قبلی تفاوت دارد .

ایندادگاه مرکب ازپانزده نفر قاضی است که یک سوم آنها هر سه سال یک بار تجدید انتخاب میشوند.شرایط انتخاب معین شده و نیز ترکیب جغرافیای جالب توجه است.

نمایندگانی از کشور اروپائی و یک آسیائی و یک افریقائی و شش نفر از نیم کره غربی دادگاه عضویت دارند .

دادگاه دائمی است و هرگاه یکی از اصحاب دعوی کشوری باشد که در دادگاه قاضی ندارد میتواند یک قاضی موقتی از طرف ملت خود معرفی کند .

قانونی که ازطرف این دادگاه اجرامیشوددقیقا“تعریف وبیان شده است وشامل عهودصحیح وقانونی ،رسوم وآداب ملل متمدنه ،عقایدقضائی ونظریات صحیح افکارعمومی می باشد ودادگاه تصمیمات خودرابطورکلی برپایه عدالت وانصاف اتخاذ میکند.

دادگاه درهرموردی که ازاوخواسته شودمیتواند نظرمشورتی خودرااعلام کند.

تصمیمات دادگاه باکثریت آراءاتخاذمیشودوقضاتی که دراقلیت میمانندبایددلائل مخالفت خودرامشروحا“قیدکنندونیزکلیه آراءصادره بایدموجه ومستدل باشد.

یکی ازنقاط ضعف قدیمی حقوق بین الملل دراین دادگاه هم وجودداردیعنی افرادنمیتوانند دردادگاه طرف دعوی قرارگیرندوفقط ملتها هستندکه می تواننداین سمت رااحرازکنند.

قبول نظردادگاه اجباری نیست وضمانت اجرائی نداردفقط میتوان برمبنای تصمیم دادگاه ازشورای امنیت درخواست کردتاتصمیم اجرائی شایسته ای اتخاذ کند.

تاامروزبرای تأسیس یک دادگاه ثابت داوری کوششهائی بعمل آمده واولین باربموجب موافقت نامه ایکه در۱۸۹۹درلاهه تصویب شد چنین دادگاهی بوجود آمد و البته دقیقاً این ارگان را نمیتوان دادگاه نامیدبلکه یک سیستم داوری بود.

باینسازمان مراجعات زیادی نشدولی رویهم رفته کارهائی که بآن رجوع گردیدبخوبی پایان یافت وامیدمیرودکه جای خالی این سازمان درمیان ارگانهای بین المللی درآینده پرشود.

رویهم رفته پیشرفت حقوق بین الملل ازاوائل قرن بیستم دچاروقفه شده وکارنامه آن دراین زمینه چندان مطلوب ودلپذیرنیست.

درنیمه اول قرن بیستم سعی زیادی برای اجرای اصول اخلاقی در روابط بین المللی بعمل نیامده وبهمین لحاظ است که حقوق بین الملل درمقایسه باتکامل سریع حقوق ملی کشورهای متمدن بایدعقب مانده تلقی گردد.

گرچه دروضع فعلی جهان بارفتاری که بعضی ازدول نیرومندوبزرگ درپیش گرفته اندامیدی نیست که درآینده نزدیک بشریت ازداروی شفابخش حقوق بین الملل وسیع وعمیق دردرمان دردهای چندصدساله خوداستفاده ای بردمع الوصف نبایدمأیوس شدوخوشبینی راازدست دادومعتقدهستیم سرانجام بجای جبروفشار،تقوی وحقیقت درروابط ملتهانظارت وحکومت خواهدیافت وحقوق بین الملل وارگانهای مخلوقه اش وسیله مؤثری برای تقلیل کشمکشها وبی انصافی های بین المللی خواهدبود.

 

منبع:

نوشته: رنه ا . ورمسر.

ترجمه و تنظیم : سید جعفر رئیسیان


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۶۶
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *