تعدد زوجات در ایران باستان
تعدد زوجات در ایران باستان
تعدد زوجات در ایران باستان
هردوت تاریخنویس یونانی پیرامون چند زنی در دوران هخامنشیان چنین مینویسد [1]
هرکدام از آنها چند زن عقدی داشتند ولی عده زنان غیر عقدی آنان بیشتر بود. وجود مأمورین بسیار در شهرها، بهویژه زنان زحمتکش را درخطر ربوده شدن و تجاوز قرار میداد. به این جهت در شهرهای ایران حجاب اهمیت بیشتری را نسبت به روستا کسب میکرده و با شدت بیشتری رعایت میشد.
استرابون دربارهٔ طبقهٔ اشراف میگوید [2]
آنها زنان زیاد میگیرند و باوجوداین زنان غیر عقدی بسیار دارند.
اشکانیان
بر پایهٔ شواهد تاریخی در زمان اشکانیان نیز تعدد زوجات رواج داشته است. هرچند که مرد میتوانست تنها یک زن عقدی و تعداد زیادی زنان غیر عقدی داشته باشد.
ژوستن، از مورخان عصر اشکانی، در بیان چندهمسری اشکانیان میگوید [3]
تعداد زنان غیر عقدی در میان آنها و بهخصوص در خانواده سلطنتی از زمانی متداول شده بود که به ثروت رسیده بودند، زیرا زندگانی صحراگردی مانع از داشتن زنان متعدد است.
ساسانیان
در دوره ساسانی چیزی که بیش از همه دستخوش تغییر، توسط موبدان گردید «حقوق شخصی» بود. مخصوصاً احکام نکاح و ارث بهاندازهای پیچیده و مبهم بود که موبدان هر چه میخواستند میکردند و دراین زمینه اختیاراتی داشتند که در هیچ شریعتی به روحانیان ندادهاند.[4]
در تاریخ آمده است که خسرو یکی از شاهان ساسانی حرمسرایی دارای 3000 زن داشته است و هرگاه که دلش میخواست تجدید حرم کند به فرمانروایان اطراف نامهای مینوشت و ویژگیهای زنان دلخواهش را بازگو میکرد. آنان نیز هرکجا زنانی با ویژگیهای دلخواه او مییافتند، به دربار او میبردند.
بارتلو مه از شرق شناسان بنام پیرامون چند زنی در دورهٔ ساسانیان چنین مینویسد: «تعداد زوجات در امپراتوری ساسانی همانند امروزه کشورهای اسلامی بوده است. در عمل تمایل مرد، مخصوصاً موقعیت مالی او بود که تعداد زنان را معین میکرد. یک مرد معمولی باید به یک زن قناعت کند، درحالیکه مرد ثروتمند و اشرافی میتوانست با تعداد زیادی از زنان ازدواج نماید. گزارشهای یونانی حتی از صدها زن دراین رابطه صحبت میکنند.» کریستن سن پژوهشگر دانمارکی در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» میگوید:
اصل تعدد زوجات، اساس تشکیل خانواده به شمار میرفت. در عمل عده زنانی که مرد میتوانست داشته باشد به نسبت استطاعت او بود. ظاهراً مردان کمبضاعت بهطورکلی بیش از یک زن نداشتند.
پانویس
1-مشیرالدوله، تاریخ ایران باستان، جلد ششم، چاپ جیبی، صفحه 1535
2-مشیرالدوله، تاریخ ایران باستان، جلد ششم، چاپ جیبی، صفحه 1543
3-مشیرالدوله، تاریخ ایران باستان، جلد ششم، چاپ جیبی، صفحه 2693
4-تاریخ اجتماعی ایران، جلد دو، صفحه 34
منبع؛ وبسایت ویکی فقه