تدبیر قضایی
تدبیر قضایی
خاطرات قاضی و قضاوت (26)
تدبیر قضایی
سید روح الله مصطفی نژاد موسوی –رئیس شعبه 102 کیفری دو دماوند
گفتن جملاتی که در زیر می آید شاید به مذاق قضایی خیلی از دوستان حقوقی و قضایی خوش نیاید و انتقادات شدیدی به آن وارد باشد ( من هم میدانم که به آن انتقاد وارد است . ولی درخور توجه است ) ولی میخواهم یک بار هم که شده با صدای بلند ان را بگویم .
آن جمله این است (( اجرای عدالت و انصاف از اجرای قانون برتر و بالاتر است )) .
سال ها قبل یکی از دوستان غیر حقوقی از من پرسید که اختیارات قاضی برای صدور رای تا چه اندازه است . گفتم خیلی زیاد . گفت آیا می تواند حق را ناحق جلوه دهد یا برعکس ؟ گفتم قاضی قدرت زیادی دارد ولی نه در این حد . نهایتا پرسیدآایا دادن چنین اختیارات وسیعی به قاضی درست است ؟
از پاسخگویی به سوالش در مانده بودم . سوالش فلسفی بود و پاسخی فلسفی می طلبید . کمی فکر کردم . واقعا اگر قاضی با چنین اختیاری ظالم باشد چه ؟؟؟
با کمی فکر کردن پاسخ دادم دادن اختیارات وسیع به قاضی برای کشف حقیقت نه تنها لازم بلکه ضروری است . این قاضی است که فردا زیر خروارها خاک باید جواب خدا را بدهد و اگر بگوید اختیار نداشتم یا حوصله نداشتم یا وقت نبود از او پذیرفته نیست . برای همین باید اختیاری تام در اجرای عدالت و انصاف داشته باشد .
ولی با خود فکر کردم ، کدام قاضی ؟ عدالت یعنی چه؟ و انصاف کدام است ؟ آیا به تعداد آدمها تعریف از این کلمات وجود ندارد ؟
آیا انصافی که من از آن دم میزنم با تعریف انصاف آن شاکی یا متهم هم معنی است ؟
آیا قاضی می تواند بگوید من به علم خودم عمل کردم و به نظر من این درست است ؟ اینطور که بشود سنگ روی سنگ بند نمی شود .
و کدام قاضی ؟ قاضی منصف و عدالت محور و پاک طینت و فارغ از حب و بغض شخصی و یا قاضی درمانده از مشکلات شخصی و کاری و اجتماعی که شاید از بیکاری یا بد حادثه به دستگاه قضایی آمده است ؟ به راستی کدام قاضی ؟
و اما تدبیر ، کلمه ای که مثل عدالت و انصاف پر معنی و احیانا دارای معانی متضادی در حالات و مکان و شرایط متفاوت است .
تدبیر قضایی در یک جمله یعنی دیدن همه ی شرایط و اوضاع و احوال و اتخاذ تصمیمی قانونی با توجه به آن شرایط که کمترین تبعات را برای طرفین و قاضی داشته باشد .
تدبیر قضایی در جایی شاید ازادی مجرم سابقه دار متجری و در جایی شاید بازداشت متهمی که جرم اندکی مرتکب شده ولی بیم جان خودش می رود باشد . تدبیر شاید یعنی دیدن و چشم فرو بستن . ندیدن و نشنیدن خیلی از وقایع . تدبیر شاید سکوت در برابر مشکلاتی که هر روز با آن دست و پنجه نرم میکنی ولی گفتنش به نامحرم جایز نباشد . و بالاخره تدبیر در بعضی جاها شاید یعنی گفتن و گفتن و گفتن .
تدبیر ، انصاف ، عدالت و … چیزهایی است که در هیچ دانشکده ای آن را به ما آموزش ندادن و به مرور زمان با خون دل خوردن به دست می آید و هیچ کس آن را به دیگری منتقل نمی کند شاید فکر می کند این کلمات عناصری بی کاربرد در سیستم قضایی ما هستند .