به چپ و راست منحرف نشوید!
به چپ و راست منحرف نشوید!
علی علیهالسلام اولین متفکر و رئیس حکومتی بوده که اعتدال را جزء لاینفک نظام اجتماعی اعلام کرد. او از هر نظر اجتماعیترین و معتدلترین فرد است، در عبادت، اول عابد است، در مسند قضا که مینشیند، قاضی عادل است که یکسر مو از عدالت منحرف نمیشود.
اعتدال مهم است!
اعتدال از ریشه عدل است و قرآن کریم، مسلمانان را به سبب پیروی از اسلام بهعنوان «امت وسط» یعنی امت معتدل معرفی میکند تا بفهماند که میانهروی تا چه اندازه اصالت داشته و مهم است.«و کذلِکَ جَعلناکُمْ اُمَّهً وَسَطاً؛ و اینگونه شمارا امت میانه قراردادیم». (بقره/14)
نه راست نه چپ
خداوند در بیان ویژگیهای دین ابراهیمی که بهواسطه اعتدال، از اصالت خاصی برخوردار است میفرماید: «ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه موحدی خالص و مسلمان بود و هرگز از مشرکان نبود.»(آلعمران /67)
در روایات اسلامی به پیروی از قرآن از واژه قصد برای بیان اصطلاح اعتدال استفادهشده است. امیرمومنان علی علیهالسلام میفرماید: «بر تو باد به میانهروی در کارها؛ هر کس از میانهروی، روی گرداند، ستم میکند و هر کس به آن چنگ زند، عدالت ورزد.»
حضرت امیر در میدان جنگ، یک سرباز و یک فرمانده شجاع است، یک فرمانده درجه اول که خودش فرمود: من از اول جوانی جنگیدهام و در جنگ تجربهدارم. روی کرسی خطابه مینشیند، اول خطیب است. روی کرسی تدریس مینشیند، اول معلم و مدرس است. اعتدال امام علی علیهالسلام همهجانبه، چندبعدی و همگراست.
در حدیثی دیگر، علی علیهالسلام، نقش کلی و حیاتی اندیشه را چنین بیان میکند و به سنجش راستگرایی و چپگرایی با اعتدال اندیشه پرداخته، میفرماید: راستروی و چپروی، گمراهی است و راه میانه، جاده زندگی است.
اعتدال در افکار و کردار
منشأ تمام تصمیمات آدمی، فکر و اندیشه اوست؛ اگر فکر معتدل و مستقیم باشد، رفتار فرد درراه اعتدال میپوید و اگر اندیشه به بیماری عدم اعتدال گرفتار شود، اعمال انسان نیز به آفت افراطوتفریط دچار میشود.
امیرمومنان علیهالسلام میفرماید: هر کس پیش از اقدام، اندیشه کند، درستی عملش افزون میگردد.
خروج از اعتدال! هرگز!
امام علی علیهالسلام خروج از «اعتدال» را موجب گمراهی میداند و قطعاً آنچه بهعنوان روش خود بیان میکند یا آن رفتاری که در اداره حکومت در پیش میگیرد همه در مسیر «اعتدال» و بهدوراز افراطوتفریط خواهد بود. اینگونه است که میتوان مفهوم «اعتدال» را مصداقیتر و روشنتر فهمید و مانع از برداشتهای غلط از این اصل اساسی حکومتداری شد.
ایشان پس از مرگ عمر بن خطاب و در ماجرای «شورا» از فرصت به دست گرفتن سکان هدایت جامعه اسلامی استفاده نکرد. علت این فرصت سوزی آن بود که امام در صورتی میتوانست فرد منتخب شورا باشد که بگوید در اداره حکومت، پیرو قرآن، روش رسول خدا صلیالله علیه و آله و روش خلیفه اول و خلیفه دوم است؛ اما ایشان گفته بود از قرآن و روش پیامبر صلیالله علیه و آله پیروی میکند و وقتی به او گفتند اگر روش شیخین را هم اضافه کنی به تو رأی میدهیم، قبول نکرده بود. هزینه این قبول نکردن، دوران خسارتبار حکومت عثمان بود. این کوتاه نیامدن از حق، حتی برای یکلحظه و حتی تنها در گفتار، مصداقی از «اعتدال» علوی است؛ اعتدالی که موجب نجات جامعه خواهد بود.
امیرمومنان علی علیهالسلام میفرماید: «بر تو باد به میانهروی در کارها؛ هر کس از میانهروی، روی گرداند، ستم میکند و هر کس به آن چنگ زند، عدالت ورزد.»
در مورد دیگر وقتی امام به خلافت رسید، اقدام به مقابله، برخورد و عزل معاویه و بسیاری از فرمانداران فاسد کرد. این در حالی بود که تعدادی از بزرگان به امام پیشنهاد دادند تا زمانی که پایههای حکومتش محکم نشده است، با این گروه کاری نداشته باشد و بعد از تثبیت قدرت آنها را از کاربر کنار کند؛ اما امام این پیشنهاد را نیز نپذیرفت و فرمود: «به خدا سوگند در دین خود باکسی سازش نخواهم کرد.»
دولتمرد معتدل باید اینگونه باشد
امام علی علیهالسلام اولین متفکر و رئیس حکومتی بوده که اعتدال را جزء لاینفک نظام اجتماعی اعلام کرد. او از هر نظر اجتماعیترین و معتدلترین فرد است، در عبادت، اول عابد است، در مسند قضا که مینشیند، قاضی عادل است که یکسر مو از عدالت منحرف نمیشود. در میدان جنگ، یک سرباز و یک فرمانده شجاع است، یک فرمانده درجه اول که خودش فرمود: من از اول جوانی جنگیدهام و در جنگ تجربهدارم. روی کرسی خطابه مینشیند، اول خطیب است. روی کرسی تدریس مینشیند، اول معلم و مدرس است. اعتدال امام علی علیهالسلام همهجانبه، چندبعدی و همگراست.
کلام آخر
امروز در تلاطم تحولات بینالمللی و در عصری که مهمترین آزادیها و حقوق فردی و اجتماعی بشر مورد تهدید و تجاوز قرارگرفته است، افکار و اندیشههای امام علی (ع) دربارهی اعتدال، باید بیش از هر موقع دیگر موردتوجه و مطالعه قرار گیرد؛ و مردان دنیای سیاست، این اندیشه والا را در قالب شعار محصور نکنند. منبع: تبیان
منابع:
– نهجالبلاغه، خطبه 16. نامه 70
– امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج 1، ص 445.
مرتضی مطهری، آزادی معنوی، ص 128-126
تمیمی آمدی؛ غررالحکم و درر الکلم،
ص 354 و ص 61