بازهم رابطه‌های ازهم‌گسیخته

دسته: اخلاق و رفتار
بدون دیدگاه
چهارشنبه - ۱۹ آبان ۱۳۹۵


بازهم رابطه‌های ازهم‌گسیخته

بازهم رابطههای ازهمگسیخته

محمدرضا خسروی

 capture

تهران، شهر پرکرشمه‌ای بوده است. دیواره‌های البرز اگر کمی صیقل‌خورده‌تر از این بود که هست می‌توانست گوشه‌های دل‌انگیزی از شهر پررمزوراز تهران را آیینه‌وار به آیندگان بنمایاند. افسوس که نه با البرز از طرفه‌ کاریهای جام جم چیزی مانده است و نه تهران همان باقی‌مانده است که بود.

اکنون هاله‌ای از دود، دایره‌ای از صدا و کلافی از سرگردانی تهران را احاطه کرده است آن‌گونه که بازشناختش دشوار می‌نماید تهران خود، دیگر شده است و به‌تبع آن ساکنانش نیز، تا جایی که در مثل به عرصه پرآشوب قیامت می‌ماند که در آن نه پسر پدر را به‌جای می‌آورد و نه دختر، مادر را و نه هیچ‌کس، دیگرکس را، شتاب بر گامها فرمان می‌راند و مردم از نوعی سرسام و از عارضه‌ای به نام ازدحام آشکارا رنج می‌برند، آشنا، آشنای خود را باید براثر یک اتفاق ببیند، دیدارها درگرو شانس و بخت و اقبال قرارگرفته‌اند. در زمینه‌های سنتی دوستی و آشنایی چنان گسلهایی ایجادشده است که من غالباً آن را با خطری مواجه می‌بینم که آن دو روباه احساس می‌کردند در قصه عطار:

آن دو روبه چون به هم، همبر شدند

پس به عشرت جفت یکدیگر شدند

خسروی در دشت شد با یوز و باز

آن دو روبه را زهم افکند باز

ماده نر را گفت هان ای رخنه جوی

ما کجا باهم رسیم آخر بگوی

گفت اگر ما را بود از عمر بهر

در دکان پوستین‌دوزان شهر!


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۱۸
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *