اهمیت محبت و دوستی تا چه اندازه بوده و چه حد و مرزی دارد؟

دسته: اخلاق و رفتار
بدون دیدگاه
چهارشنبه - ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۶


اهمیت محبت و دوستی تا چه اندازه بوده و چه حد و مرزی دارد؟

از دیدگاه اسلام، محبّت، بیشترین نقش را در ساماندهی جامعه آرمانی انسانی دارد. آموزه‌های دینی به روشنی اثبات‏ می‌کند که جامعه مطلوب در اسلام، جامعه‌ای است که بر اساس محبّت به یکدیگر شکل بگیرد. اسلام می‌خواهد جامعه‌ای بسازد که همه مردم، خود را برادر یکدیگر بدانند و تا سرحدّ ایثار نسبت به هم محبت بورزند، و این بدان جهت است که هیچ چیز مانند محبّت در ساماندهی جامعه دلخواه انسانی، کارساز نیست. محبّت، مؤثّرترین عنصر پرورش انسان‌های شایسته و کارآمدترین ابزار پیشبرد اهداف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است.[1]

به گفته حضرت سلیمان(ع)، هیچ چیز مانند محبّت، شیرین نیست.[2] محبّت به قدری شیرین است که همه تلخی‌های زندگی را با کمک آن می‌توان شیرین کرد، و بسیاری از ضعف‌ها و نابسامانی‌ها و مشکلات فردی و اجتماعی را می‌توان به وسیله آن، جبران نمود و به تعبیر لطیف پیامبر اسلام(ص): «هیچ جایی برای نشستن دو دوست، تنگ نیست».[3]

اسلام، برنامه تکامل انسان است. اصلی‌ترین عناصر این برنامه، محبّت (مهرورزی) است. عنصر محبّت، تا آن‌جا در تحقّق برنامه‌هایی که اسلام برای پیشرفت جامعه انسانی پیش‌بینی کرده مؤثر است که امام باقر(ع)، دین اسلام را چیزی جز محبّت نمی‌داند و می‌فرماید: «آیا دین، جز محبّت است؟».[4]

خدایی که قرآن به مردم معرفی می‌کند، خدایی است مهربان و دوستدار مردم.[5] او آیین اسلام را که دین همه انبیای الهی است، بر پایه‌های محبّت خود، استوار کرده است[6] و پایگاه اصلی حکومت اسلامی را عشق و مودّت مردم نسبت به پیشوایان دینی و رهبران سیاسی امّت اسلام قرار داده است.[7]

پیشوایان بزرگ اسلام، برای این‌که مردم با شیرینی محبّت، زندگی را شیرین کنند و از برکات این نعمت بزرگ الهی بهره‌مند شوند، با جملاتی زیبا و رسا و در ذهن ماندنی، مانند «رأس العقل»،[8] «أوّل العقل»[9] و «نصف العقل»،[10] آن‌را توصیف کرده‌اند و مردم را به دوستی و محبّت و الفت نسبت به یکدیگر و افزایش «خویشاوندان محبّتی» تشویق کرده‌اند؛ چرا که آنان از اقوام نَسَبی و سببی، کارسازترند.

منطق و معیار صحیح اسلام در محبت

همان‌طور که در بالا بیان شد؛ گرچه اسلام برای محبت و دوستی اهمیت و ارزش قائل است، اما باید دانست که منطق اسلام در دوستی و دشمنی، مانند سایر امور، منطق عقل و فطرت است. عقل و فطرت انسان، زیبایی را دوست می‌دارد و زشتی را دشمن. اسلام نیز در باب دوستی و دشمنی، چیزی جز این نمی‌گوید. به همان میزان که دوست داشتن زیبایی‌ها برای انسان و جامعه انسانی، سازنده و تکامل‌آفرین است، علاقه به زشتی‌ها و پلیدی‌ها، ویرانگر و خطرناک است. از این‌رو، خدایی که اسلام به جامعه انسانی معرّفی می‌کند، زیباست و زیبایی را دوست دارد و زشتی و پلیدی را دشمن می‌د‌ارد. در همین راستا خداپرستان راستین نیز باید دوست زیبایی‌ها و دشمن زشتی‏ها باشند.

از این‌رو؛ به طور کلی؛ درباره منطق صحیح دوستی با دیگران و حد و مرز محبت باید به چند نکته توجه داشت:

  1. از نظر اسلام، دوستی نسبت به زیبایی‌های راستین، انسان را به قلّه تکامل، سیر می‌دهد و دوست داشتن زیبایی‌های دروغین، او را کور و کر می‌کند،[11] تا آن‌جا که حقّ انتخاب را از انسان سلب می‌نماید. و او را تا اسفل السافلین، پایین می‌برد. بی‌تردید، دوستی با کسانی که به بیماری‌های اعتقادی، اخلاقی و عملی مبتلا هستند، موجب سرایت بیماری می‌گردد و هیچ منطقی نمی‌تواند آن‌را تجویز کند. از این‌رو، مبتنی بودن جامعه آرمانی در اسلام بر محبّت، بدین معنا نیست که اسلام، بر خلاف منطق عقل و فطرت، اجازه می‌دهد زشتی‌ها و بیماری‌های فرهنگی و اجتماعی، فراگیر شود؛ بلکه درست به عکس، اسلام می‌خواهد با مبارزه با این بیماری‌ها جامعه‌ای بسازد که چیزی جز محبّت، بر آن حاکم نباشد، و تا چنین جامعه‌ای تحقّق نیافته است، انسان راهی جز انتخاب ندارد.
  2. اصلی‌ترین معیار محبت که حد و مرز آن‌را تعیین می‌کند، محبتی است که برای خدا و هدف نهایی از آن رسیدن به خدا باشد. چنانکه امام علی(ع) می‌فرماید: «با هرکه دوستی می‌کنید، در راه خدا دوستی کنید و با هرکه دشمنی می‌کنید، در راه خدا دشمنی کنید».[12] از این‌رو، مثلاً محبت به زن و فرزند باید در همین راستا باشد و این محبت نباید به گونه‌ای باشد که انسان را از یاد خدا غافل کند و منجر به فراموشی یاد خدا شود که در این صورت پسندیده نیست و انسان از مرز محبت الهی خارج شده است.
  3. محبت تنها یک علاقه قلبی ضعیف و خالی از هر گونه اثر نیست بلکه باید آثار آن، در عمل انسان منعکس باشد، کسی که مدعی عشق و علاقه به پروردگار است، نخستین نشانه‌اش این است که از پیامبر و فرستاده او پیروی کند.[13]

در حقیقت این، یک اثر طبیعی محبت است که انسان را به سوی «محبوب» و خواسته‌های او می‌کشاند، البته ممکن است، محبت‌های ضعیفی یافت شود که شعاع آن، از قلب به بیرون نیفتد، اما این‌گونه محبت‌ها به قدری ناچیز است که نمی‌توان نام محبت بر آن گذاشت، یک محبت اساسی حتماً آثار عملی دارد، حتماً دارنده آن‌را با محبوب پیوند می‌دهد، و در مسیر خواسته‌های او به تلاش پرثمر وامی‌دارد.[14]

  1. در دوستی‌ها علاوه بر نیت الهی؛ یعنی دوستی در راه خدا؛ در مواردی باید در دوستی‌ها موازین شرعی و اخلاقی رعایت شود وگرنه افراد را دچار مشکلات عمده‌ای می‌کند.

برخی از معیارهای ‌حد و مرز محبت

اینک پس از بیان ارزش محبت در اسلام و معیارهای کلی محبت ستایش‌شده و صحیح، از روایات به طور مشخص معیارهایی به دست می‌آید که اگر انسان در محبت و دوستی با دیگران به این معیارها توجه داشته باشد، تا حد زیادی حد و مرز محبت را رعایت کرده است؛ در این‌جا برای نمونه، به مواردی اشاره می‌شود.

  1. ظاهرسازی‏ نکردن در دوستی

رسول خدا(ص): «خداوند در روز قیامت، به سه کس نمی‌نگرد، آنان را پاک نمی‌سازد و برایشان عذابی دردناک خواهد بود: کسی که از سر تکبّر، دنباله جامه‌اش را بلند می‌کند [تا بر زمین کشیده شود]؛ کسی که به دروغ، کالای خود را پاک و بی عیب‏ معرّفی می‌کند؛ و کسی که دوستانه با تو رویاروی می‌شود، حال آن‌که قلبش لبریز از فریب است».[15]

امام علی(ع): «چه بسا ابراز کننده دوستی که ظاهرسازی می‌کند».[16]

  1. اعتماد مطلق نکردن به دوست

‏ امام صادق(ع): «به برادرت اعتماد مطلق نداشته باش؛ زیرا زمین خوردن بر اثر اعتماد [به همه گفته‌ها و کرده‌های دوست‏]، قابل جبران نیست».[17]

  1. زیاده‌روی نکردن در دوستی‏

رسول خدا(ص): «با دوستت چنان دوستی کن که شاید روزی دشمنت گردد و با دشمنت چنان دشمنی کن که شاید روزی دوستت گردد».[18]

امام علی(ع): «دوستی‌ات، [در حدّ] شیدایی و دشمنی‌ات [مایه‏] هلاکت نباشد. دوستت را به اندازه دوست بدار و دشمنت را به اندازه دشمن بدار».[19]

  1. گناه کردن برای دوست‏

امام علی(ع): «مؤمن، بر آن کسی که با او دشمنی می‌ورزد، ستم نمی‌کند و به خاطرِ آن کسی که دوستش دارد، دست به گناه نمی‌زند».[20]

  1. آشکار نکردن هر راز[21]

امام علی(ع): «اگر به دوستت اعتماد کردی، پاره‌ای از مسائل خود را از او نگه دار و از رازت چیزی را همچنان نزد خود حفظ کن. شاید که روزگاری به خاطر آن (آشکار کردن همه رازهایت) پشیمان شوی».[22]

[1]. برای آگاهی بیشتر به این کتاب مراجعه شود: محمدی ری‌شهری، محمد، دوستی در قرآن و حدیث، قم، دار الحدیث، چاپ پنجم، 1387ش.

[2]. قطب الدین راوندی، سعید بن هبه الله، قصص الانبیاء(ع)، محقق، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 205، مشهد، مرکز پژوهش های اسلامی، چاپ اول، 1409ق.

[3]. متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، محقق، بکری حیانی، صفوه السقا، ج 9، ص 9، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، 1401ق.

[4]. فرات کوفی، ابوالقاسم، تفسیر فرات، تحقیق، محمودی، محمد کاظم، تهران، ص 430، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1410ق.

[5]. هود، 90؛ بروج، 14.

[6]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 313، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.

[7]. شیخ صدوق، محمد بن علی‏، علل الشرائع، ج ‏1، ص 140، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ق.

[8]. شیخ صدوق، الخصال، محقق: غفاری، علی اکبر، ج ‏1، ص 15، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.

[9].  تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، محقق: رجائی، سید مهدی،‏ ص 189، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.

[10]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏2، ص 643، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.

[11]. نهج البلاغه، ص 160.

[12]. غرر الحکم و درر الکلم، ص 729.

[13]. آل عمران، 31.

[14].  مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 513، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، 1374ش.

[15].  عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق: رسولی محلاتی، هاشم، ج ‏1، ص 179، تهران، المطبعه العلمیه، چاپ اول، 1380ق.

[16]. غرر الحکم و درر الکلم، ص 379.

[17]. الکافی، ج ‏2، ص 672.

[18]. شیخ طوسی، الامالی، ص 622، قم، دار الثقافه، چاپ اول، 1414ق.

[19]. همان، ص 703.

[20]. همان، ص 580.

[21]. ر. ک: «رازداری و عوامل افشای آن»، سؤال 24396.

[22]. غرر الحکم و درر الکلم، ص: 256.

منبع: اسلام کوئست


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۱۸۱
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *