اعتراض به رأی بدوی

دسته: حقوق همگانی
بدون دیدگاه
شنبه - ۴ دی ۱۳۹۵


اعتراض به رأی بدوی

اعتراض به رأی بدوی

482904584

 رأی در لغت به معنای عقیده، اعتقاد، مشورت میباشد و در اصطلاح حقوقی به تصمیم دادگاه که برای حل امر ترافعی گرفته میشود، رأی میگویند که هرگاه راجع به ماهیت دعوا باشد و یا آنرا کلاً یا بعضاً قطع کند حکم است و گرنه قرار است. اعتراض به معنی خرده گرفتن، انگشت بر حرف نهادن، ایراد گرفتن آمده است.

حتی بهترین قضات، مانند سایر افراد بشری همواره در معرض اشتباه و لغزش می‌باشند در نتیجه باید تربیتی مقرر شود که رأی قاضی در جهت بازبینی بتواند مورد شکایت طرفی قرار گیرد که جزئاً یا کلاً علیه او صادر شده است، اما این امر نباید به گونه‌ای باشد که فصل خصومت را غیرممکن نموده و رأی قاضی را به صورت یک «پیش‌نویس» درآورده که همواره از طرق مختلف و متنوع و به دفعات به در خواست اشخاص یا مقامات مختلف ممکن است مورد حکّ و اصلاح قرار گیرد. برای رفع نگرانی از این که بی‌گناهی با حکم دادگاه بدوی در معرض مجازات قرار گیرد، تحت شرایطی مرحله تجدیدنظر پیش‌بینی شده است. تجدیدنظر در لغت به‌معنی «در امری یا نوشته‌ای دوباره نظر کردن، آنرا مورد بررسی مجدد قرار دادن» آمده است. مفهوم اصطلاحی تجدیدنظر از معنی لغوی آن دور نمی‌شود. در حقیقت تجدیدنظر دوباره قضاوت کردن امری است که بدواً مورد قضاوت قرار گرفته و به نوعی بازبینی اعمال دادگاه بدوی است. در نتیجه دادگاه تجدیدنظر از همان اختیاراتی برخوردار است که دادگاه بدوی دارا است یعنی هم نسبت به امور موضوعی و هم نسبت به امور حکمی رسیدگی و قضاوت می‌نماید.

   جهات تجدیدنظر

1- ادعای عدم اعتبار مستندات دادگاه؛ 2- ادعای فقدان شرایط قانونی شهادت شهود؛3- ادعای عدم توجه قاضی به دلایل ابرازی؛

4- ادعای عدم صلاحیت قاضی یا دادگاه صادرکننده رأی؛ 5- ادعای مخالف بودن رأی با موازین شرعی یا مقررات قانونی.

  آرای قابل تجدیدنظر

الف) در امور کیفری:

1- جرایمی که مجازات قانونی آنها اعدام یا رجم است. 2- جرایمی که به موجب قانون مشمول حد یا قصاص نفس و … می‌باشد.

3- ضبط اموال بیش از یک میلیون ریال و مصادره اموال. 4- جرایمی که طبق قانون مستلزم پرداخت دیه بیش از خمس دیه کامل است. 5- جرایمی که حداکثر مجازات قانون آن بیش از سه ماه حبس یا شلاق یا جزای نقدی بیش از پانصد هزار ریال باشد.

6- محکومیتهای انفصال از خدمت.

تجدیدنظر اختصاص به متهم ندارد شاکی و مدعی خصوصی هم ممکن است از رأی برائت قرا منع تعقیب صادره تقاضای تجدیدنظر داشته باشد.

ب) آرای قابل تجدیدنظر در امور مدنی

1- احکام صادره در دعاوی مالی که خواسته یا ارزش آن از سه میلیون ریال متجاوز باشد. چنانچه خواسته مصرحه در دادخواست سه میلیون ریال باشد و تا پایان اولین جلسه دادرسی خواهان آن‌را به بیش از سه میلیون ریال افزایش دهد حکم صادره که در این حالت قطعی محسوب نمی‌گردید و قابل تجدیدنظر خواهد است. هم چنین در صورتی ‌که خواسته مندرج در دادخواست بیش از سه میلیون ریال باشد و تا قبل از صدور حکم به سه میلیون ریال یا کمتر کاهش یابد حکم صادره قطعی خواهد بود.

2- کلیه احکام صادره در دعاوی غیر مالی قابل تجدیدنظر می‌باشند و تفاوتی ندارد که دعوا غیرمالی ذاتی و یا غیرمالی اعتباری باشد

3- حکم راجع به متفرعات دعوا در صورتی‌که حکم راجع به اصل دعوا قابل تجدیدنظر باشد.

منظور از متفرعات دعوا حقوقی است که علاوه بر اصل خواسته قابل مطالبه بوده و مستلزم اقامه دعوای مستقل نباشد و به صرف درخواست آن در دادخواست قابل رسیدگی باشد که از جمله آنها می‌توان به هزینه دادرسی، حق الوکاله وکیل، خسارات ناشی از تأخیر در ادای دین و یا عدم تسلیم خواسته، هزینه واخواست اسناد تجاری و… چنان‌چه در حکم نسبت به آن اتخاذ تصمیم شده باشد، اعم از این‌که خوانده محکوم به پرداخت آن شده یا خواهان در این خصوص محکوم به بی‌حقی شده باشد، قابل تجدیدنظر است. در این خصوص تفاوتی بین دعاوی مالی و غیر مالی وجود ندارد و تفاوتی ندارد که متفرعی که مورد خواسته و یا حکم قرار گرفته کمتر و یا بیش‌تر از سه میلیون ریال باشد و حکم راجع به اصل دعوا مورد درخواست تجدیدنظر قرار گرفته شده باشد یا نگرفته باشد.

4- قرارهای قاطع دعوا در صورتی که حکم راجع به اصل دعوا قابل درخواست تجدیدنظر باشد. که این قرارها در ماده 332 ق.آ.د.م بدین شرح می‌باشد: قرار ابطال دادخواست، قرار رد دادخواست که از دادگاه صادر شده باشد، قرار رد دعوا، قرار رد استماع دعوا، قرار سقوط دعوا، و قرار عدم اهلیت یکی از طرفین دعوا. بنابراین قرارهای اعدادی یا مقدماتی مستقلاً قابل تجدیدنظر نمی‌باشد.

نکته: قانون‌گذار قرارهایی را ضمن تجدیدنظر به اصل رأی صریحاً قابل تجدیدنظر اعلام نموده است مانند اعتراض به قبول یا رد درخواست دستور موقت مندرج در ماده 325 ق.آ.د.م

اشخاصی که حق تجدیدنظر دارند

  در مورد احکام حقوقی

طرفین دعوا یا وکلا یا نماینده قانونی یا قایم مقام آنها. منظور از نمایندگان قانونی وراث، وصی، قیم و انتقال گیرنده و یا مدیر شرکت محکوم علیه و … می‌باشد. در مورد مدیران شرکتها، تجدیدنظر خواهی مدیر یا مدیرانی پذیرفته می‌شود که صاحب امضا مجاز محسوب شوند.

  در مورد احکام کیفری

محکوم‌علیه یا وکیل یا نماینده قانونی او، شاکی خصوصی یا نماینده قانونی او دادستان از حکم برائت یا محکومیت غیرقانونی متهم.

   در مورد قرارها

هر یک از طرفین دعوا که قرار دادگاه به ضرر او صادر شده باشد یا نماینده قانونی آنها حق در خواست تجدیدنظر دارند.

   مهلت تجدیدنظر

مهلت درخواست تجدیدنظر اصحاب دعوا، برای اشخاص مقیم ایران بیست روز و برای افراد مقیم خارج از کشور دو ماه از تاریخ ابلاغ یا انقضای مدت واخواهی است.

   آثار تجدیدنظر

1- اثر تعلیقی: یعنی اولاً تا انقضای مهلت تجدیدنظر آرا قابل تجدیدنظر قابل اجرا نمی‌باشد و ثانیاً در صورتی‌که نسبت به رأی تجدیدنظر خواهی به عمل آمده، تا روشن شدن نتیجه تجدیدنظر، دستور اجرای رای نباید صادر شود.

2- اثر انتقالی: یعنی به وسیله تجدیدنظر، اختلاف از دادگاه بدوی به دادگاه تجدیدنظر، با امام مسایل موضوعی و حکمی که داشته است منتقل می‌شود. محدوده مرحله تجدیدنظر علی‌القاعده می‌تواند وسیعتر از مرحله بدوی باشد و مرجع تجدیدنظر فقط به آن‌چه که مورد تجدیدنظرخواهی استو در مرحله نخستین مورد حکم قرار گرفته رسیدگی می‌نماید. از قاعده مقرر در ماده 349 ق.آ.د.م استنتاج می‌شود که دادگاه تجدیدنظر نمی‌تواند محکومیت اعلام شده، تجدیدنظرخواه را در امر تجدیدنظرخواهی او تشدید نماید.

  خاتمه صلاحیت دادگاه بدوی

مرجع تقدیم درخواست و دادخواست تجدیدنظر در امور کیفری درخواست وقتی است که تجدیدنظر از ضرر و زیان است که طبق مقررات آیین دادرسی مدنی است

متقاضی تجدیدنظر باید دادخواست یا درخواست خود را ظرف مهلت مقرر به دفتر صادر کننده رأی یا دفتر شعبه اول دادگاه تجدیدنظر یا به دفتر بازداشتگاهی که در آنجا توقیف است تسلیم نماید. تاریخ تسلیم که توسط هر یک از مراجع مذکور بر روی کلیه برگهای دادخواست یا درخواست تجدیدنظر قید می‌شود، تاریخ تجدیدنظر خواهی محسوب می‌گردد. دادخواست تجدیدنظر باید دارای همان شرایط دادخواست در مرحله بدوی باشد.

  تصمیمات دادگاه تجدیدنظر

1- چنان‌چه دادگاه تجدیدنظر ادعای تجدیدنظرخواه را موجه تشخیص دهد رأی دادگاه بدوی را نقض و رأی مقتضی صادر می‌‌نماید در غیر این‌صورت با رد درخواست و تأیید رأی پرونده را به دادگاه بدوی اعاده خواهد کرد

2- دادگاه تجدیدنظر در صورتی‌که قرار مورد شکایت را مطابق با موازین قانونی تشخیص دهد آن‌را تأیید و در غیر این‌صورت با رد درخواست و تأیید رأی پرونده را به دادگاه بدوی اعاده خواهد کرد.

اگر دادگاه تجدیدنظر، رأی دادگاه بدوی را نقص نماید ولی اظهارنظر ننمایند تخلف انتظامی محسوب می‌شود.

3- عودت پرونده به دادگاه بدوی به علت نقص دادخواست یا عدم ابلاغ رأی دادگاه بدوی به اصحاب دعوا.

4- صدور قرار رد دعوای بدوی: به علت عدم رفع نقص دادخواست دهنده بدوی در مهلت مقرر و یا محرز نبودن سمت دادخواست دهنده بدوی.

5- صدور قرار عدم صلاحیت

6- قرار رد دادخواست تجدیدنظر

7- قرار رد دعوای تجدیدنظرخواه در صورتی که سمت تجدیدنظرخواه محرز نباشد.

8- صدور قرار عدم استماع دعوای تجدیدنظر در صورتی‌که رأی تجدیدنظر خواسته به هر علتی قابل تجدیدنظر یا قابل استماع نباشد.

9- اختیار دادگاه تجدیدنظر در تشخیص قرار یا حکم بودن رأی بدوی: عالی بودن دادگاه تجدیدنظر نسبت به دادگاه بدوی و حق دادگاه تجدیدنظر در فسخ آرای دادگاههای تالی و نیز ملاک ماده 403 ق. آ. د. م مفید این معناست که دادگاه تجدیدنظر در تشخیص رأی تجدیدنظر خواسته اختیار مطلق دارد

10- فسخ رأی بدوی که ممکن است به علت عدم صلاحیت دادگاه بدوی باشد و یا به علت مخالفت قرارهای قاطع دعوا با موازین قانونی باشد.

واخواهی از رأی تجدیدنظر در امور کیفری و مدنی و عدم استماع ادعای جدید در مرحله تجدیدنظر.

منبع: پژوهشکده باقرالعلوم


نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۲۳۰۶
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *