از هرکسی سلوک بهنوعی است محترم
از هرکسی سلوک بهنوعی است محترم
از هرکسی سلوک بهنوعی است محترم
بگذارید در ستون حقوق رفتاری عمل خود را نیز نقدی کرده باشم.
چند روز پیش در سر کلاس درس، با دانشجویان آن کلاس از مقوله بیمه صحبت میکردم. در ضمن درس برای اینکه توضیح داده باشم که بیمهگزار باید در بقای موضوع بیمه ذینفع باشد و به ماندن آن علاقهمند. این مثال را آوردم که مثلاً هیچ بیمهگزاری مادرزن خود را در مقابل حوادث بیمه نمیکند، چون ظاهراً در بقای او نفعی برای خود تصور نمیکند!
آقایان حاضر در کلاس از ته دل خندیدند اما خانمها نه آنکه هیچکدام حتی لبی به تبسم شیرین نکردند چنان عبوس و سرد با قضیه برخورد کردند که مرا یکسره از این ارسالالمثل نسنجیده پشیمان کردند. این البته در حالی است که مضامینی دراین حد دایم از برنامههای رادیویی و از خلال لطیفههای عمومی نیز شنیده میشود اما ظاهراً شنیدن چنین مطالبی از معلم، مقداری سنگین است که گفتهاند: «از هرکسی سلوک بهنوعی است محترم» و معلم و مدرس و استاد، همان به که بهگونهای سخن بگوید که سزاوار است و نه از آنگونه که احیاناً دلآزار البته ثانیاً اضافه کردم که مقابله داماد و مادرزن را هنوز کسی جدی نگرفته است و اگر هم خالی از بار طنز و فکاهی باشد بیشتر از سرچشمههای زلال عاطفه مادری آب میخورد تا خداینکرده از مقولاتی همچون بدبینی و کژاندیشی و مثلاً دشمنی.
حقیقت این است که اگر زنها را بهمثابه باغی تصور کنیم که صفای باطن و طراوت احساس را چنین نیز هستند آنوقت شوهرها بیشک باغبینایی بیش نیستند درحالیکه مادرها همچنان باغباناند و باغ بین را چه غم که شاخ شکست باغبان راست غصهای گر هست