از بزرگان به عظمت یاد کنیم!

دسته: تجربه و خاطره
بدون دیدگاه
شنبه - ۲۳ مرداد ۱۳۹۵


از بزرگان به عظمت یاد کنیم!

از بزرگان به عظمت یاد کنیم!

روزی در کلاس درس متون فقه در دانشکده مشغول یادگیری مباحث مربوط به وصیت و نظرات مختلف در خصوص ماهیت عقد یا ایقاعی آن بودیم. استاد ما که نامی از او نمی برم، یک باره یادی از دکتر جعفری لنگرودی کرد و گفت:
 «ایشان در علم حقوق دانشمند بزرگی است ولی از نظر مبنایی ضعیف است»
منظور از ضعف مبنایی روشن نبود. اگر منظور گوینده ضعف دینی و اعتقادی می بود هم ما دانشجویان تاکنون چنین چیزی درباره ی آن شخصیت عظیم
فقهی-حقوقی نشنیده بودیم به همین خاطر متحیرانه منتظر توضیح بیشتر از استادمان بودیم…
 استاد گفت:
«ایشان وقتی نظر امام صادق (ع) را می آورد، نظر ابوحنیفه را هم در ذیل نظرامام صادق می آورد»!
آن زمان، تقریباً اوایل تحصیل من در دانشگاه بود و هنوز آنقدر با شخصیت برجسته ی استاد جعفری لنگرودی و زندگی سراسر علم و مجاهده و تقوی وی آشنا نبودم. جرقه ای در وجودم مرا به پاسخ به صحبت های ناآگاهانه و بی منطق استادمان وامی داشت ولی به دلیل کامل نبودن اطلاعاتم در خصوص دکتر لنگرودی در آن زمان، سکوت اختیار کردم. گرچه هنوز بر سکوت آن روز افسوس می خورم. جهل و ناآگاهی یک مسأله است ولی به عنوان یک معلم دانشگاه!
بی اطلاعی خود را به دیگران منتقل کردن، شایسته نیست.
روزها گذشت و من بر حادثه ی آن روز افسوس می خوردم ولی به آن افسوس قناعت نکردم و روز به روز اطلاعاتم را در خصوص زندگی و آثار استادجعفری و خدمات عظیم وی به فقه اسلام و حقوق اسلام، بالا بردم.
روز موعود رسید…
در کلاس همان استاد و در مبحث ارث بود که کتاب شرح لمعه شهیدثانی (ره) را می خواندیم.
استاد دیندار و معتقد ما باز هوای دین داری و علم آموزی و… کرد و یک دفعه باب انتقاد گشود و گفت:
«این همه در فقه ما احادیث و مباحث مختلف در خصوص ارث وجود دارد ولی متأسفانه دکتر شهیدی در کتاب ارث خود نظرات حقوق فرانسه را آورده ولی حتی یک آیه قرآن و یک حدیث هم از فقه ما در کتابش نیاورده است…»
در میان این سخنان بود که فهمیدم باز حرف از بی مبنایی و بی اعتقادی است. آن هم در مورد چه کسانی؟
آنان که سراسر زندگیشان را در حوزه های علمیه و دانشکده های حقوق با علم و تقوی گذرانده اند حالا از زبان یک تازه وارد در دنیای فقه، متهم به بی مبنایی و بی اعتقادی و… می شوند!
 استاد ما توهین را به حد اعلی رسانده بود ولی کلاس ما ساکت بود. شاید این توهین را نشنیده بودند؟! یا آن را از مصادیق توهین نمی دانستند؟!
یا اصلاً موافق با گوینده ی سخن بودند و سکوتشان نشانه رضایت بود؟!
باب اعتراض را گشودم و گفتم:
 استاد! این که دلیل محکمی نیست. اینکه در یک کتاب آیه قرآن یا حدیثی از اهل بیت (ع) نباشد، پس نویسنده اش بی دین است؟
ظاهراً این مخالفت به مذاق استاد خوش نیامده بود و قانع هم نشده بود. بیشتر توضیح دادم:
«وقتی دکتر مهدی شهیدی در کتابشان در مورد ارث در قانون ایران و نظرات مختلف آن صحبت می کنند، چطور می توان او را به …! متهم کرد؟
اینکه از مضمون و محتوای آیات و احادیث بحث می کند، کافی نیست؟
حتماً باید به زبان عربی متن خود آیه قرآن یا متن حدیث را بیاورد؟!»

 استاد همچنان قانع نمی شد. سخنم را با مثالی محکم پایان دادم و گفتم:
 «این که دلیل نمی شود… در قانون مدنی ما هم که مبنای اصلی آن فقه (امامیه) هست، هیچ وقت عبارت عربی قرآن کریم یا احادیث نیامده پس باید این قانون را هم… بدانیم»
آخرش هم استاد ما قانع نشد یا خود را قانع نشان نداد و گفت:
«این نظر شماست به نظر بنده این هم دلیل می‌شود…»
این است وضع اندک اساتید حقوق! با ناآگاهی و بی‌اطلاعی، مشاهیر و الگوهای علمی-عملی حقوق سرزمینمان را تحقیر و جوانانی چون ما دانشجویان دو کلاس را گمراه می‌کنند؛ اگرچه غالب دانشجویان، اندازه‌ی علم و عمل اساتیدی چون گوینده‌ی آن سخنان را بیش از همه می‌دانند و می‌سنجند و به این راحتی فریب نمی‌خورند.
در دفاع از استادان دکتر جعفری لنگرودی و دکتر شهیدی اصلاً لازم نیست به مشقتها و مجاهدات آنان در دست‌یابی به درجه اجتهاد اشاره نمایم. تلاشهای بزرگان علمی ما در طول تاریخ از چشم طالبان علم دور نمانده است ولی همیشه بوده‌اند افرادی که از زاویه‌ای محدود به جهان می‌نگرند (به قول استاد مجرد گرایند) و حقایق از چشمانشان مخفی می‌ماند.
 فقط به‌عنوان نمونه برای این‌که نشان دهم سخن استادمان بی‌اساس است، دو نکته به نظرم رسید.
١- در خصوص نظر اول استاد ما، باید گفت: تجزیه‌وتحلیل علمی نظرات مختلف فقهی و استدلال، افتخار حقوق اسلام است. اینکه فلانی فلان نظر را داده پس به خاطر اینکه گوینده اوست، به نظر آن فقیه بی‌اعتنا باشیم، شیوه ناآگاهان است. مخالفت با این نظر را در کتابهای بزرگ اسلامی چون تذکره علامه حلی (در این کتاب به‌طور مختصر فتاوا و ادله فقهی شیعه، با اشاره به مدارک بیان‌شده و آراء مخالف و داوری میان مذاهب به روش منصفانه‌ای آمده است) و الخلاف فی الاحکام (که شیخ طوسی در این کتاب آراء علمای شیعه و مذاهب مختلف اهل سنت را در هر مساله گردآوری کرده است)، می‌بینیم.
٢- در موردنظر دوم آن استاد عزیز:
با نگاهی کوتاه به فهرست منابع کتاب ارث استاد دکتر شهیدی در پایان کتاب عدم درستی آن نظر آشکار است. منابع فقهی مورداستفاده در آن کتاب ارزشمند بیش از شش برابر منابع به زبان فرانسه است.
هنوز هم نفهمیده‌ام که چرا آن استاد ما این حرفها را زده است. وقتی دو مورد بالا را می‌نوشتم، خودم خجالت کشیدم. در جامعه‌ای که علم حقوق در آن به کوششهای اساتیدی چون مرحوم دکتر سید حسن امامی، دکتر جعفری لنگرودی، دکتر مهدی شهیدی، دکتر ناصر کاتوزیان و… افتخار می‌کند، فردی چون من مبتدی راه حقوق، باید از آن شخصیتهای عظیم در مقابل تهمتهای آن استاد دفاع کند! مرا ببخشید. امیدوارم آن دو موردی که شمردم فقط آن استاد ما بخواند و برای خودش یادآوری کند…
یونس فاتح پور

نوشته شده توسط:صادق کاخکی - 11476 مطلب
پرینت اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در توییتر اشتراک گذاری در گوگل پلاس
بازدید: ۲۹
برچسب ها:
دیدگاه ها

تصویر امنیتی را وارد کنید *