آیتالله امامی کاشانی
آیتالله امامی کاشانی
آیتالله امامی کاشانی
آیتالله امامی کاشانی که متولد سال 1313 و زاده کاشان است. وی از مبارزین قبل از انقلاب بوده و پس از انقلاب هم در سنگر خدمت به مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی به مجاهدات خود ادامه داده و در مسؤولیتهای مختلف مشغول خدمت بوده است. از جمله آن خدمات است:
- از اعضای تشکیلدهنده جامعه روحانیت مبارز
- متولی مدرسه عالی شهید مطهری
- نماینده مجلس خبرگان رهبری
- عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام
- امامجمعه موقت تهران
و البته بخش مهمی از آن خدمات که موضوع مصاحبه ما هم هست ریاست ایشان بر دیوان عدالت اداری است آنچه در پی میآید حاصل مصاحبهای است با آیتالله امامی کاشانی که میخوانید.
سؤال: لطفاً قدری از سوابق کاری خود در قوه قضائیه را بیان فرمایید؟
پاسخ: با درود به روان پاک امام بزرگوار (ره) و شهدای گرانقدر. اصل 173 قانون اساسی مربوط است به دیوان عدالت اداری که آن اصل را میخوانم: «بهمنظور رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورین، یا واحدها یا آییننامههای دولتی و احقاق حقوق آنها دیوانی به نام دیوان عدالت اداری زیر نظر رئیس قوه قضائیه تأسیس میگردد حدود اختیارات و نحوه عمل این دیوان را قانون تعیین میکند». پس اگر مردم نسبت به عمل مأموران دولت یا آییننامهها اعتراض داشته باشند، مرجع رسیدگی دیوان عدالت اداری است. البته در قانون اساسی قبل از بازنگری، دیوان عدالت اداری زیر نظر شورای عالی قضایی اداره میشد اما در بازنگری قانون اساسی، شورای عالی قضایی به رئیس قوه قضاییه تبدیل شد؛ یعنی از شورا بودن خارج شد. آن زمان که من مسؤولیت دیوان را پذیرفتم دیوان عدالت اداری زیر نظر شورای عالی قضایی بود.
زمانی که من در مجلس بودم قانون دیوان عدالت اداری به کمیسیون مجلس آمد و من از تصویبکنندگان آن بودم و این قانون را قانونی خوب و جالب برای رفع مشکلات و تظلمات مردم دیدم زیرا گاهی در وزارتخانهای آییننامهای را تصویب میکنند که بر اساس دید و فکر خودشان است و شاید این آییننامه برخلاف موازین قانون اساسی، یا قانون عادی و یا قانون شرع باشد. همان موقع که در مجلس روی این قانون کار میکردم، به این مرکز علاقه پیدا کردم و گفتم این مرکز خوبی برای خدمت به مردم است. بههرحال در سال 1360 که بنده در مجلس بودم، رئیس شورای عالی قضایی آیتالله موسوی اردبیلی بودند زیرا آیتالله بهشتی در هفتم تیرماه سال 1360 به شهادت رسیده بودند آقای موسوی اردبیلی که دادستان بودند بهحکم امام (ره) به ریاست شورای عالی قضایی منصوب شدند و به دنبال من فرستادند و از من خواستند که ریاست دیوان عدالت اداری را بپذیرم.
دیوان عدالت اداری هنوز تأسیس نشده بود تنها یک قانون وجود داشت در آن زمان چیز دیگری نداشتیم نه تشکیلات و نه مکان. بنده روی همین سابقه ذهنی که داشتم، پذیرفتم چون آن را خدمت خوبی به مردم میدانستم، البته میدانستم کار، کار مشکلی است و پرزحمت، برخلاف کار نمایندگی مجلس که به آن اندازه زحمت ندارد اما این کار، تلاش شبانهروزی میطلبد.
برای تأسیس دیوان عدالت اداری، مکانی نداشتیم بالاخره جایی طرفهای شمیران پیدا کردم، دیدم دسترسی مردم به آنجا مشکل است بعد در بررسیها متوجه ساختمان فعلی در سنگلج شدیم که یک ساختمان دولتی بود که آن را در اختیار گرفتیم. بعد دیدم احتیاج به نظافت و تعمیر دارد، مدتی امور تعمیرات و سفیدکاری آن را انجام دادیم.این قانون دیوان که در دست ما بود برای اجرا به آییننامه نیاز داشت و این آییننامه را هم باید خودمان مینوشتیم و ما نیز نوشتن آییننامه را شروع کردیم که شورای عالی قضایی هم باید تصویب میکرد، دوستانی را برای همکاری تعیین کردم البته یکی از دوستانی که تعیین کردم دکترای حقوق و آدمی بسیار دقیق و به قانون هم آشنا بود.دیوان عدالت را تشکیل دادیم و کار را شروع کردیم؛ کار، کار مشکلی بود؛ زیرا فرض بفرمایید فردی با وزیری اختلاف پیدا میکند وزیر اقدامی کرده که باید وی را احضار کرد.من قبل از اینکه مشغول به کار شوم خدمت امام (ره) مشرف شدم- امام هم از قدیم به من عنایت خاص داشتند؛ من شاگرد ایشان بودم؛ یعنی تمام دوره دروس فقه و اصول را خدمتشان میرفتم – و به خدمت ایشان عرض کردم دیوان عدالت اداری را میخواهم تأسیس کنم؛ ایشان فرمودند خیلی خوب است. عرض کردم تنها یک مشکلدارم، فرمودند مشکل چیست، گفتم مشکل من این است گاهی برای وزیر باید اخطاریه فرستاد آنوقت میگویند چرا برای وزیر اخطاریه فرستادی؟ چرا چنین کردی؟ و بیایند به خدمت شما و چیزی بگویند. من اول آمدم خدمتتان که اگر مطلبی، چیزی بود یا کسی چیزی گفت و ضرورت داشت بنده را احضار بفرمایید. ایشان تشویق کردند و فرمودند شما مشغول بشوید بسیار خوب است؛ اگر کسی هم چیزی گفت من از شما میپرسم.
از ناحیه حضرت امام (ره) خاطرم جمع شد که اگر کسی اعتراض کند و چیزی بگوید، ایشان از ما توضیح میخواهد. همین امر باعث جرئت من شد که بتوانم به هر کس لازم شد اخطاریه بدهم و این کار را هم کردم.
آن زمان با رهبر معظم انقلاب که رئیسجمهور بودند صحبت کردم و همان مطلبی را که به حضرت امام گفتم به ایشان همعرض کردم که من خدمت امام هم گفتم اگر مسأله ای وجود دارد به من بگویید زیرا میخواهم با قاطعیت کارم را شروع کنم. رئیس مجلس آن زمان جناب آقای هاشمی رفسنجانی بود. من پیش ایشان هم رفتم یادم هست که به منزل ایشان رفتم، عصر بود و آنوقت من هم نماینده مجلس بودم که به دیوان عدالت آمده بودم. به ایشان گفتم قانون دیوان را شما میدانید و ما میتوانیم به همهکس اخطاریه بدهیم درنتیجه ممکن است افرادی بیایند پیش شما و از من گلایه کنند. ایشان فرمودند ما شمارا از قدیم میشناسیم و باهم در قم بودیم.
ما کار را شروع کردیم، خیلی هم جدی شروع کردیم. من میخواستم قاضی انتخاب کنم، با شورای عالی قضایی مشورت کردم و گفتم من پرونده قاضی را مطالعه میکنم کسانی را که پسندیدم، شما به من بدهید، آنها هم قبول کردند.
بعضی از دوستان با من همکاری کردند و بعضی از دوستان دیگر بودند که قضات را خوب میشناختند، با آنها همصحبت کردم بهعنوانمثال آقای دکتر فاخری – که بعدها به شورای نگهبان آمد – و بعضی دیگر که پیشکسوتان دستگاه قضایی بودند. بدون هیچ توقف افراد را برای ما فرستادند تا پانزده شعبه را تأسیس کردم. بعد دیدم که باید کارهای اساسی در هیأت عمومی دیوان عدالت اداری انجام گیرد یعنی باید بعضی احکام آنجا بررسی شود – البته رئیس دیوان عدالت اداری، رئیس هیأت عمومی است – بنابراین قضات آنهم باید، قضاتی باتجربه باشند. البته در دیوان عدالت اداری شکایت از اشخاص را شعبهها رسیدگی میکنند اما ابطال آییننامهها باید در هیأت عمومی صورت گیرد؛ یعنی شعبه نمیتواند این کار را انجام دهد، هیأت عمومی باید بررسی کند؛ اگر خلاف شرع یا خلاف قانون اساسی باشد به شورای نگهبان ارجاع میشود، شورای نگهبان باید نظر بدهد، اگر آییننامه خلاف قانون عادی باشد باید هیأت عمومی آن را ابطال کند.
احکام را مینوشتند و من هم نظارت داشتم و میگفتم حکمی که از دیوان عدالت اداری بیرون میرود باید حکمی محکم و بدون اشکال باشد. من با حکم حضرت امام (ره) تولیت مدرسه عالی شهید مطهری را داشتم اما چنان کار من در دیوان عدالت اداری سخت بود که از صبح که به آنجا میرفتم حتی برای نماز هم بیرون نمیآمدم و در همانجا نمازم را میخواندم، حتی همانجا استراحت میکردم و پسازآن به کار میپرداختم. از قضات نیز میخواستم منزل نروند البته بر اساس ضوابط بهاضافه کار آنها توجه میکردم اما ازآنجاکه انسانهای محترمی بودند کاری به این مسائل نداشتند و همینکه از آنها تقاضا میکردم نسبت به ما لطف میکردند و کار را بهشدت دنبال میکردند. چندانکه برخی از آنها پروندهها را با خود به منزل میبردند و احکام را مینوشتند و به دیوان میآوردند و من اظهارنظر میکردم. در آییننامهها اظهارنظر میکردم. آنها نیز اظهارنظرهای من را میپسندیدند. وضع طوری شده بود که بااینکه آنها قضات بسیار باسابقهای بودند اما درعینحال نسبت به دقتهایی که من در قانون میکردم توجه داشتند.
سؤال: شما از چه سالی تا چه سالی مسؤولیت دیوان عدالت اداری را به عهده داشتید آیا در آن زمان آییننامهای بود که طرح آن اتفاقی را به همراه داشته باشد؟
پاسخ: ما از چهارم بهمن سال 1360 دیوان عدالت اداری را تشکیل دادیم آن زمان یکسری کارها بود راجع به سازمان زمین شهری که میآمدند زمینها را تصاحب میکردند و میگفتند موات است و مردم هم میرفتند شکایت میکردند من وزیر را میخواستم و دلایل موات بودن را میپرسیدم. مهندس موسوی آن زمان نخستوزیر بود من گاهی با ایشان صحبت میکردم آقای مهندس موسوی به ما لطف داشتند و به ایشان میگفتم اگر ما وزیر را احضار میکنیم شما ناراحت نشوید ایشان میگفتند نه حاجآقا هر جوری شما دوست دارید و ته دلشان راضی نبود که ما وزیر را احضار کنیم ایشان با ما مساعدت میکردند اما ما احکام را صادر میکردیم و میگفتیم باید این حکم اجرا شود البته بعد از رفتن من از دیوان عدالت به من گفتند که آنطور که باید و آن وضعی که من برخورد میکردم دیگر برخورد نمیشود شاید بستگی بر رابطهها داشت یا شاید بعضی از وزرا لطفهایی داشتند و تا ما میگفتیم میآمدند با ما چای میخوردند و مطلب را میشنیدند و آن را انجام هم میدادند.
سؤال: اگر زمان به عقب برگردد و به شما پیشنهاد شود که به دیوان عدالت برگردید آیا میپذیرید؟
پاسخ: اگر بتوانم کاری برای این مردم فداکار بکنم، انجام میدهم ما دیگر پیر شدهایم اما هر کاری بتوانم برای انقلاب انجام میدهم.
سؤال: آیا از رابطه آن زمان دولت با مجلس چیزی به خاطر دارید؟
پاسخ: مسأله خاصی را به یاد ندارم وقتی ما در مجلس بودیم قرار بود دولت بنیصدر تشکیل شود چندنفری تعیین شدند که با بنیصدر صحبت کنند یکی از آنها بنده بودم ما را مجلس تعیین کرد که با بنیصدر صحبت کنیم. نخستین تنش ما با بنیصدر در مورد آقای رجایی بود و اینکه شهید رجایی را بهعنوان نخستوزیر معرفی کند، رفتوآمدها و حرفها و بحثها خیلی زیاد بود جلساتی با بنیصدر و شهید رجایی داشتیم که خود داستان دیگری است.
سؤال: آیا درزمانی که ریاست دیوان عدالت اداری را به عهده داشتید دخالت در تصمیم قضایی یا توصیهها را میپذیرفتید؟
پاسخ: نه بر اساس قانون بود و محکم میایستادم تا اجرا شود و هیچ توصیه اداری را نمیپذیرفتیم.
سؤال: آیا موردی بود که به نتیجه منتهی نشود؟
پاسخ: نه من راضی بودم درمجموع قضات هم راضی بودند و میگفتند خدا را شکر که شما رئیس دیوان هستید از اینکه احکام اجرا میشود و گوش میدهند ما خوشحال هستیم.
سؤال: آیا میتوانید قضات آن زمان را با قضات اکنون مقایسه کنید؟
پاسخ: در مورد قضات این زمان اطلاعات زیادی ندارم. قضات آن زمان خوب، باسواد، محترم و باکمال هستند که من از نزدیک با آنها آشنایی دارم.
سؤال: موردی بود که با امام و حضرت آقا بهطور مستقل مطرح کرده باشید؟
پاسخ: خیر موردی پیش نیامد.
سؤال: توصیه شما به قضات کشور چیست؟
پاسخ: من توصیهام این است که در تشخیص و حکم دقت شود خلاصه این آرزوی نظام است زیرا پشتوانه حقوق مردم، دستگاه قضایی است. انشاءالله قضات ما اینچنین هستند.
سؤال: از شورای عالی قضایی (انتخاب آیتالله شهید بهشتی) خاطرهای دارید؟
پاسخ: مطلب خاصی به خاطر ندارم آن زمان که ایشان عضو شورای عالی قضایی بودند من در مجلس بودم و مسأله صلاحیت بنیصدر مطرح بود که باید حکم عدم صلاحیت ایشان را شورای عالی قضایی یا مجلس بدهد و ما کار را به مجلس واگذار کردیم و یکی از کسانی که سخنرانی کرد من بودم زیرا من در رابطه با نخستوزیری شهید رجایی با بنیصدر صحبت کردم از اخلاق و منش او آگاه بودم از کسانی که بهطور کامل علیه بنیصدر در مجلس سخنرانی کرد من بودم بعضی از دوستان دیگر همصحبت کردند و این جریانی بود که پیش آمد.
سؤال: تحصیلات حوزوی چقدر در قضاوت شما تأثیر داشت؟
پاسخ: اصل تحصیلات من حوزوی بود و تحصیلات دانشگاهی ندارم من تمام تحصیلات خود را از دوران نوجوانی و جوانی در حوزه طی کردم تدریس هم کردم فقه، اصول و فلسفه درس میدادم زیرا اصل قضا به فقه برمیگردد. من 17، 18 سالی که در شورای نگهبان بودم و قوانین مجلس را بازبینی میکردیم با همین معلومات فقهی بود قانون اساسی را هم میخواندم.
سؤال: مناسبات و تعاملات شما با آیتالله موسوی اردبیلی در دیوان عالی چگونه بود؟
پاسخ: ایشان رئیس دیوان و شورای عالی قضایی کشور بودند و همینقدر باهم ارتباط و رفتوآمد داشتیم که ایشان بهعنوان رئیس شورای عالی قضایی بودند و من رئیس دیوان عدالت اداری بودم. آن بیانیه هشت مادهای را که حضرت امام نوشتند و فرمودند چند نفر مأمور این کار شوند یکی از آنها من بودم، یکی آقای میرحسین موسوی بهعنوان نخستوزیر و آیتالله موسوی اردبیلی و رئیس آن زمان بازرسی کل کشور بودند و تعدادی از کسانی که در دولت و دستگاه قضایی بودند من هم بهعنوان رئیس دیوان عدالت اداری بودم و جلساتی داشتیم که بهطور مرتب و هفتگی برگزار میشد و به کارها میرسیدیم و ارتباط ما، کاری بود.
سؤال: اگر مطلب ناگفتهای دارید که مناسب وضعیت فعلی قوه قضاییه باشد بفرمایید.
پاسخ: خیر مطلب خاصی به ذهنم نمیرسد.
سؤال: میخواستیم نظر شمارا در مورد بعضی از کلمات بدانیم. مثلاً:
عزل قاضی؟
ـ در قانون اساسی هست که قاضی را نمیتوان عزل یا جابهجا کرد مگر به اراده خودش. این مشکلاتی را به وجود آورده بود لذا در مجمع تشخیص مصلحت این مسأله تصویب شد که رئیس قوه قضاییه میتواند قاضی را بدون اراده و اختیار خودش جابهجا یا عزل کند.
اطاله دادرسی؟
ـ این مربوط به آیین دادرسی میشود، دادرسیها مقداری سرعت گرفته اما متأسفانه شکایتهای زیاد از اطاله دادرسی ادامه دارد. قاضی پرونده مستقل است و کسی نمیتواند به او دستور بدهد.
توسعه قضایی؟
ـ خیر، من در جریان نیستم. دهه اول را دهه قانونگذاری، دهه دوم را دهه تثبیت و دهه سوم را دهه توسعه قضایی مطرح کردند حالا باید دید آنها که مطرح کردند منظورشان از توسعه، آیا توسعه کمی و کیفی باهم بوده است یا چیز دیگر، من زیاد به جزییات وارد نیستم.
مصلحت؟
ـ مصلحت بحثی است که قاضی باید طبق قانون حکم بدهد و مصلحتاندیشی نباید صورت بگیرد و اگر مصلحت باشد باید در مجمع تشخیص مصلحت نظام تصمیم گرفته شود.
حق؟
ـ حق امری است بهاصطلاح ثابت برای کسی که صاحب حق باشد تفاوت حق با حکم چیست؟ اینها یک بحثهای فقهی دارد.
مدیریت قضایی؟
ـ مدیریت قضایی یعنی مسؤولیت تشکیلات قضایی. بهطور مثال زمانی که من در دیوان عدالت بودم بااینکه رئیس دیوان عدالت بودم و مدیریت دستگاه قضایی آنجا را داشتم اما رئیس شعبه یک بودم. گاهی مدیریت است اما قضاوت نیست مثلاً وزیر دادگستری مدیریت دارد اما مدیریت وی قضایی نیست، بلکه مدیریت اداری است. منبع: تاریخ شفاهی قوه قضاییه – عباسعلی علیزاده